• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
پنج شنبه 17 بهمن 1398
کد مطلب : 94583
+
-

افسانه ‌سه‌برادر

افسانه ‌سه‌برادر

بهنود امینی _ روزنامه‌نگار


«تومان» سومین ساخته مرتضی فرشباف پس از«سوگ» و «بهمن»‌، روایتی درباره آز و طمع است. شرح بلندپروازی 2برادر به نام‌های عزیز (مجتبی پیرزاده) و یونس (ایمان صیادبرهانی) و یک دوست‌، داوود (میرسعید مولویان) که قمار را چاره‌ای می‌یابند برای فرار از سرنوشت محتوم‌شان؛ سرنوشتی که برای طبقه فرودست‌، ازلی و غیرقابل تغییر به‌نظر می‌آید.پس دل می‌بندند به برگ‌های توتو (کاغذ‌های پیش‌بینی مسابقات فوتبال)‌، گل‌های زده تیم ناشناخته‌ای در نیوزیلند و یورتمه‌های اسب ترکمن‌تبار یونس.
داستان این سه در 4 فصل بهار‌، تابستان‌، پاییز و زمستان دنبال می‌شود و این فصل‌ها در همان معانی استعاری‌شان‌، در زندگی این سه معنا می‌یابد. پس‌، از همان لحظات برد‌های میلیونی‌، غریو شادی‌های بی‌اندازه، می‌دانیم که این عیش همیشگی نیست و نباید به آن دل خوش کرد. ابر بدشگون و تیره رنگی در داغ‌ترین لحظات تابستانشان به کمین نشسته‌ تا ثروت بادآورده را پس بگیرد و جبر طبقاتی را یادآوری کند.
بین این سه (روابط هر سه به اندازه‌ای به یکدیگر نزدیک است که به‌نظر می‌رسد اطلاق واژه برادر تا دوست دقیق‌تر باشد!)، داوود‌، مغز متفکر و پیش‌برنده گروه است. مهارت او در پیش‌بینی نتایج فوتبال و مسابقات اسب‌دوانی‌، باورنکردنی است. بدون کوچک‌ترین اطلاعاتی از روند بازی‌، بازیکنان 2تیم یا شرایط مسابقه‌، با خونسردی در آخرین دقایق شرط می‌بندد و هیچ‌وقت بازنده بیرون نمی‌آید. در قرآن آمده است که حضرت داوود یکی از پیامبرانی بود که حکمت الهی به او عطا شد و از این‌رو توانست حکومت خود را گسترش دهد. با این اشاره‌، حکایت دیگری از حضرت داوود به ذهن متبادر می‌شود که در تورات نقل شده است. پس از اینکه حضرت داوود از فضیلت بخشیدن پروردگارش بر موسی و ابراهیم و اعطای مقام انبیا به آنان گلایه می‌کند‌، خداوند او را در معرض آزمایشی الهی قرار می‌دهد. اما داوود که از این آزمایش الهی سربلند بیرون نمی‌آید‌، توسط 2فرشته (که به شکل «دو برادر» بر او ظاهر شده‌اند)‌، به اشتباهش پی می‌برد و توبه می‌کند.
داوود تومان نیز در شروع قصه‌، تنها انگیزه‌اش از قمار‌، جهشی طبقاتی برای برآوردن آرزوهای معشوقش (پردیس احمدیه) است. اما همچنان که پیش می‌رود مزه برد‌های پشت سر هم‌، آتش عشق را در دلش می‌خشکاند و آیلین را از یاد می‌برد تا او هم از این آزمایش الهی شکست‌خورده بیرون بیاید.
قربانی این شکست، یونس است؛ یونسی که به همراه عزیز‌، به داوود اخطار داده بود که پس از رسیدن به مقدار مشخصی پول‌، از قمار فاصله بگیرد و بی‌مهابا شرط‌بستن را رها کند. اما حرص چشمان داوود را کور کرده است. پس روزگار خوش او به پایان می‌رسد و با فرارسیدن سرمای زمستان‌، شانس از او روی برمی‌گرداند و یونس از اسب می‌افتد.
اما داوود، تنها کاراکتر آزمند و درهم شکسته فیلم نیست. عزیز در دلش پنهانی مهر آیلین را می‌پروراند، اما به سبب رابطه مرید و مرادی که با داوود برقرار می‌کند این کشش گناه‌آلود را در دل می‌کشد. یونس هم پس از صدمه‌دیدن در مسابقات اسب‌دوانی و زمینگیر شدن‌، اختگی‌ای که سال‌ها با علاقه‌اش به اسب‌ها سرکوب و پنهان کرده بود، در سکانس خزیدنش به سمت در نیمه‌بازی که پشت آن عزیز و دختری خلوت کرده‌اند، سر برمی‌آورد تا ضلع سوم تعارضات درونی این سه کاراکتر کامل شود.
تومان در این پردازش ظریف و پرجزئیات کاراکترهایش‌، روابط پیچیده انسانی‌شان یا حتی تنیدن لحن روایی چخوف‌وار در فرم حکایت گونه‌اش خلاصه نمی‌شود. تماشای تومان به مانند مطالعه رمانی است که میان سطور مختلفش راز‌هایی پنهان شده است برای مواجهه‌های بعدی.

این خبر را به اشتراک بگذارید