![ماموریت غیرممکن از نوع ایرانی](/img/newspaper_pages/1398/11%20BAHMAN/17/jashnvare/1511.jpg)
ماموریت غیرممکن از نوع ایرانی
![ماموریت غیرممکن از نوع ایرانی](/img/newspaper_pages/1398/11%20BAHMAN/17/jashnvare/1511.jpg)
بهمن عبداللهی _ روزنامهنگار
معمولا انتظاری که در سینما از یک تریلر یا مهیج (فیلمی که در آن سوسپانس و تعلیق، حرف اول و آخر داستان و ماجرا باشد) میرود در حد و اندازهای نیست که مثلاً از یک فیلم تجربی یا احتمالاً اثری زیباییشناسانه داریم. اما این رویکرد بهمعنای آن نیست که در یک فیلم حادثهای کیفیت و فن سینما را به سطح برسانند و تماشاگر صرفاً به لذت بردن از ماجراهای و اکشن بسنده کند. به این نکته اشاره کردم که بگویم فیلم حادثهای هم میتواند در عین سرگرمکننده بودن-خصوصاً برای تماشاگر عام- ساختاری هنرمندانه داشته باشد؛ نمونهاش سری فیلمهای جیمزباند، ایندیانا جونز، ماموریت غیرممکن و الی آخر. متأسفانه سالها و حتی دهههاست که این ژانر در سینمای ایران به بوته فراموشی سپرده شده و دیگر شمایل قهرمان و ضدقهرمان کمرنگ شده است. هنرمندانه بودنشان پیشکش!
روز صفر، نخستین ساخته سعید ملکان، یک تریلر به سبک سری فیلمهای «ماموریت غیرممکن» است. این رویکرد اشکالی ندارد که هیچ، خیلی هم اتفاق مبارکی است، چرا که سینمای ایران در این سالها پر شده از آثار کمدی سخیف و آثار اجتماعی تلخ. با این حساب روز صفر میتواند گام خوبی برای شروع دوباره این ژانر یا دستکم احیای آثار حادثهای وطنی باشد.
کاری به سفارشی بودن یا حمایتهای وسیع از چنین آثاری ندارم. کاش اگر قرار است فیلمی ساخته شود مثل همین تجربه ملکان، شعارزدگیاش توی ذوق نزند و سفارشی بودنش به چشم نیاید. حداقل خوبیاش این است که تماشاگر را میتواند روانه سینما کند و راضی به بیرون بفرستد.
اما درباره روز صفر؛ فیلم که درباره ماجرای تاریخی دستگیری عبدالمالک ریگی در آسمان ساخته شده، تلاش یک مأمور اطلاعاتی ایران (با بازی خوب امیر جدیدی) را به نمایش میگذارد که رد این تروریست را از آلمان و پاکستان تا افغانستان زده و مصمم است او را قبل از یک قرار بزرگ دستگیر کند. فیلم از فیلمنامه نسبتاً درستی بهره میبرد؛ گرچه با ضعفهایی همچون نادیده گرفتن قواعد ژانر (مثل نقش کمرنگ جاسوسه یا اهمیت برنامه برای مدیران بالادستی) همراه است.
خوب میدانیم که معمولاً نوشتن فیلمنامه براساس وقایع سیاسی کاری دشوار است، چرا که وفاداربودن به مستندات تاریخی دست نویسنده را میبندد، اما اینجا فیلمنامهنویسان موفق شدهاند ضمن خلق یک درام سیاسی /جاسوسی و توجه به مستندات آن، روایتی جذاب ارائه دهند. اجزای فیلم هم مثل فیلمبرداری، طراحی صحنه، تدوین و بازیها درست سر جای خودشان هستند. بدون شک تجربه نخست سعید ملکان به سطح آثاری مثل جیمزباند یا ماموریت غیرممکن نمیرسد، خصوصاً در نپرداختن درست و حسابی به شخصیت قهرمان و ضدقهرمان، جلوههای ویژه دمدستی و کمی دیر شروع شدن داستان فیلم، اما به هر حال در قامت سینمای ایران اثری قابل دفاع است.
سعید ملکان که روزگاری بهعنوان گریمور دستی بر چهره بازیگران داشت، در سالهای گذشته تجربه تهیهکنندگی آثار موفقی مثل «ابد و یک روز»، «تنگه ابوقریب» و «غلامرضا تختی» را داشته و حالا بهنظر میرسد از تجربه گذشته خود بهره برده و کوشیده فیلمی بدون نقص بسازد. هر چند در این تلاش تمام و کمال موفق نشده، اما کارش ارزش تماشا کردن را دارد و میتوان از آن دفاع کرد. توانایی او از همان فصل افتتاحیه فیلم به چشم میآید. شاید اگر فیلم با آن مونولوگ بیمعنا و شعاری تمام نمیشد و به جایش تکلیف بمبهای ارسالی گروه عبدالمالک ریگی مشخص میشد با اثر بهتری روبهرو بودیم. اما همین هم خوب است و ما را به یک کارگردان تازه نفس امیدوار میکند.