جوانانی که امید میکارند
فهیمه طباطبایی:
در سالی که پایانش به سربرآوردن از یک حبس نفس طولانی زیر آب میماند و تلخیهایش شبیه دومینو بود؛ در سالی که اندوه معدن یورت را به تصادف غمبار دخترکان هرمزگانی پیوند زد و با زلزله به پهلوانان کرد میهن یورش برد و اقیانوس را مدفن دریانوردان سانچی کرد و کوه را به استقبال مسافران یاسوج فرستاد؛ در سالی که حتی طبیعت دستودلباز هم با آسمان خسیس و زمین خشمگین به دشمنی بر آمده بود، ناامیدی آسانترین انتخاب بود؛ انتخابی که میتوانست مثل خوره به جانمان بیفتد و هر حادثه ناگوار جدید، مثل هیزم، آتش آن را تندتر کند. میشد ناامیدی آسانترین انتخاب باشد اما هستند در میان ما کسانی که با آسانترینها کاری ندارند، مرد و زن کارها و روزهای سختند. کسانی که در دل ناملایمتیهای روزگار، از زمین و آسمان و دریا گرفته تا اقتصاد رنجور، نهتنها دست تسلیم بالا نبردند که آستین بالا زدند و جنگیدند و در این نبرد، دیگران را هم با خود همراه کردند. این آدمها مصداق بارز امیدآفرینی در قحط سالی این کالای قیمتیاند. آنها کمکمان کردند تا در پس هر اتفاق تلخ، دوباره روی پای خود بایستیم و در کنار یکدیگر، امیدوارانه کمر مشکلات را خم کنیم، کسانی که معتقدند همیشه و در همه حال میشود، اگر خواستنی باشد. این روایتها ادای دین کوچکی است به این آدمها و دستهای خستگیناپذیرشان.
افسون هرمز و آرامش صبورا:
آنها 4 نفرند؛تقریبا همسن و سال. همگی اهل سفرند و سالهای زیادی از زندگیشان را صرف سیاحت کردهاند. کشتی راهوار زندگیشان اما پس از سالها تلاطم و خروش، حالا در ساحل امن و آرام صبورا در جزیره هرمز پهلو گرفته. انگار که پس از سالها سیر و سفر، افسون جزیره گرفتارشان کرده باشد. دل کندن از هرمز، با خاک 72 رنگ و درهها و کوههای هوسانگیزش، سخت است، حتی برای کسی که سبک زندگیاش با سفر درهم تنیده شده باشد. یکیشان این را میگوید و شروع میکند به تعریف کردن داستان شکلگیری اقامتگاه بومگردی صبورا؛ «سالها بود به هرمز میآمدیم، اصلا همینجا در جزیره هرمز باهم دوست شده بودیم. پارسال که اینجا بودیم، یکی از بچهها ماجرای خانه را با ما درمیان گذاشت و ایده اقامتگاه از آنجا شکل گرفت».
خانه صبورا، یک اقامتگاه بومگردی در جزیره هرمز است که توسط 4جوان در محدوده سنی 30 تا 35 سال اداره میشود. ساختمان صبورا قدمت زیادی دارد و در سالهای دور مکتبخانهای برای اهالی جزیره هرمز بوده. صاحب اصلی خانه در سالهای جنگ شهید شده و مادرش در تمام این سالها سعی کرده با چنگ و دندان خانه و کاشانه فرزند شهیدش را سرپا نگه دارد. پیشنهاد تبدیل خانه به اقامتگاه بیش از همه شاید به مذاق همین مادر خوش آمده. او با کمال میل خانهاش را به گردانندگان صبورا اجاره داده تا آن را آباد و احیا کنند.
بدینترتیب ماجرای صبورا از پاییز امسال (96) کلید خورده و همهچیز از درخواست مجوز تا آغاز اسکان مسافران جزیره، همان زمان شروع شد. آنها روزهای شکلگیری و تکمیل صبورا را اینچنین توصیف میکنند؛ «با دست خالی و بدون هیچ سرمایهای اقامتگاه را راه انداختیم. خیلی جاهای خانه را از تخریب نجات دادیم و مرمتش کردیم. وقت زیادی را صرف تزئینات و چهره خانه کردیم و اتاقها را با مواد بازیافتی، المانهای بومی و رنگآمیزی متناسب با اقلیم جزیره آراستیم. نخلستان کوچکی در حیاط درست کردیم. آلاچیق و تخت و ... را هم متناسب زیستبوم هرمز طراحی کردیم. میخواستیم هر کسی پا به صبورا میگذارد، مختصات زندگی بومی در هرمز را تجربه و درک کند. البته همه این کارها را بهتدریج انجام دادیم، یعنی پس از راه افتادن اقامتگاه، عملا درآمدهای خودش را خرج خودش کردیم و میکنیم و کارها هنوز تمام نشده و همچنان مشغولیم.» صبورا از صبر میآید. صبر و سفر همزادند.
با صبر اگر سفر کنی، به گوهر سفر دست پیدا میکنی و اگر صبر نداشته باشی، از سفر چیزی جز چند عکس دستپاچه و تجربه یک گشت عجلهای چیزی گیرت نمیآید. اینها را در توصیف فلسفه نامگذاری اقامتگاه بومگردی صبورا میگویند و اضافه میکنند «البته نامگذاری اینجا یک فلسفه دیگر هم دارد. اینجا لاکپشتی داشتیم که خیلی دوستداشتنی بود. از همان روزهای شروع کار با ما بود و انرژیای که به ما داد در راهاندازی و رونق اینجا خیلی کمکمان کرد. نامش صبورا بود و متأسفانه چند وقت پیش برای همیشه خوابید.» گردانندگان صبورا، قائل به تبلیغ گسترده نیستند و جز یک صفحه در شبکه اجتماعی اینستاگرام، کاری برای تبلیغ صبورا نکردهاند. آنها میگویند: «بیشتر روی تبلیغ چهرهبهچهره حساب کردیم. یعنی افرادی که میآیند، اگر خوششان آمد، میروند برای دوستانشان هم تبلیغ میکنند. این باعث میشود که مهمانان ما عمدتا از کسانی باشند که با این نوع سفر کردن و اقامت کردن راحت هستند و آن را دوست دارند. با همین روش البته خدا را شکر، صبورا رونق خوبی پیدا کرده. در ماههای خلوت ماهانه 60 تا 70 نفر مهمان داریم و این رقم در ماههای شلوغ به 200نفر هم میرسد».
خانه صبورا اگرچه همانطور که گردانندگانش میگویند پررونق شده اما درآمدش با توجه به رقمی که از مهمانان در ازای اقامت دریافت میشود، عملا فقط امورات خودش را میگرداند. آنها میگویند که در راهاندازی صبورا صرفا انگیزه اقتصادی نداشتهاند و بیشتر به آبادشدن خانه و تقویت بومگردی در جزیره فکر کردهاند؛ «خدا را شکر البته درآمد خانه بهقدری هست که هزینه زندگی ما 4نفر و امورات خودش را تأمین کند. ما دنبال کار اقتصادی نبودیم و نیستیم. حتی در ماههای اولی که اینجا راه افتاده بود، رقمی را بهعنوان کرایه اعلام نکرده بودیم و یک کیف همت عالی داشتیم که هر مهمان به اندازهای که دوست داشت پول پرداخت میکرد. حالا هم صرفا درحدی که امورات اینجا بگذرد از مهمانان هزینه دریافت میکنیم. اگر بهدنبال کار اقتصادی بودیم، همان ابتدای کار یک سرمایهگذار به تیم اضافه میکردیم و با تبلیغات فراوان، بهدنبال درآمدزایی میرفتیم.»
مدیران صبورا، کمک به سفر و بومگردی و رونق کسب و کار بومیهای هرمز را از اهداف راهاندازی صبورا عنوان میکنند و میگویند: «ما ذاتا اهل سفریم، هدف و انگیزه اصلی ما این است که اینجا را احیا و آباد کنیم، بعد چند نفر از بومیها را آموزش دهیم و اداره خانه را به آنها بسپاریم و خودمان برویم در جای دیگر دوباره همین کار را شروع کنیم. اینطوری هم به بومگردی و سفر کمک کردهایم و هم ساختمان به دردبخوری را از تخریب نجات دادهایم». صبورا ادای دین امیدوارانه 4جوان به هرمز افسونگر است. آنها در اقامتگاه خود ناهار سرو نمیکنند تا مهمانان به رستوران خانگی مجاور که توسط یکی از بومیهای جزیره اداره میشود، بروند. به روشهای مختلف دیگر هم تلاش میکنند بومیهای جزیره از حضور مهمانان آنها منتفع شوند و چرخ زندگیشان بچرخد. آنها به این روش، هم زمینه بازدید آدمهای بیشتری از هرمز زیبا را فراهم میکنند و هم تلاش دارند کسب و کار بومیها از قِبَل حضور بومگردان رونق پیدا کند.