فرصتها و چالشهای96
فرصتها و چالشها در هر جامعهای دفعتا حادث نمیشود بلکه در طول زمان شکل میگیرد؛ هر چند ممکن است در سالی خاص بروز چشمگیری بیابد. در مروری گذرا بر رخدادهای سال96، فرصت ایجادشده برای ایران در منطقه را باید استثنایی در تاریخ معاصر ایران دانست. هرچند ابعاد مسئله درهم شکستهشدن داعش بهعنوان ابزار نیابتی بهخدمت گرفتهشده توسط جبهه حامیان رژیم صهیونیستی، در محافل مختلف سیاسی و فرهنگی ایرانی مورد توجه درخور و لازم قرار نگرفت، بهویژه اینکه برخی نیروهای فعال متمایل به غرب، اصولا سرمایهگذاری تهران برای نابودی داعش در لبنان، عراق و سوریه را ضدمنافع ملی تبلیغ میکنند، اما در این زمینه باید گفت حتی کسانی که در عرصه کنشگری در منطقه و جهان صرفا به منافع اقتصادی میاندیشند باید با قدرت از سیاست اتخاذشده توسط نظام حمایت میکردند. اصولا آیا با استقرار نظامهای ضدایرانی در حاشیه ایران کمترین مراوده اقتصادی با کشورهای همسایه را میتوان متصور شد؟ پاسخ منفی است. آیا اقتصاد کشور بدون صادرات میتواند شکوفا شود و فرصتهای شغلی برای جوانان ایجاد کند؟ باز هم پاسخ منفی است، بنابراین برای برخورداری از نظامهای سیاسی همراه در کشورهای همسایه باید سرمایهگذاری کرد تا در دراز مدت بتوانیم از تعاملات سازنده بهره گیریم، و الا درصورت حاکمیت داعش بر عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و... نهتنها امکان برخورداری از مزایای مراودات سودمند و صادرات وجود نداشت بلکه باید میلیاردها تومان صرف تجهیزات دفاعی و ایجاد استحکامات میکردیم تا عداوتهای ناشی از استقرار نظامهای متخاصم در حاشیه خود را خنثی کنیم. آیا در زمان حاکمیت صدام بر عراق کمترین صادراتی بین دو کشور وجود داشت؟ نهتنها خیر، بلکه شرارتهای این عنصر دستنشانده میلیاردها تومان خسارت بر کشور وارد ساخت. امروز با ناکام ساختن برنامه آمریکا برای منطقه نهتنها میتوانیم در تنظیم مناسبات حواشی خود تعیینکننده باشیم بلکه میتوانیم در بازارهای منطقه نقش تعیینکنندهای ایفا کنیم، اما متأسفانه جریانی در داخل کشور که به آن اشاره رفت، برای فعالشدن در بازارهایی که دروازههایشان به رویمان گشوده است کارشکنی میکند و تمایل چندانی به شکلگیری اقتصادی پویا و مستقل از غرب در ایران ندارد.
فرصت دیگری که در سال 1396برای جامعه ایران رقم خورد بروز بدعهدیهای آشکار جبهه غرب طرفدار رژیم صهیونیستی بود. ایران طی مذاکراتی چندینساله در نهایت در دولت آقای روحانی به توافقی مکتوب با1+5 نایل آمد. هرچند اگر از تجربیات تاریخی بهره گرفته بودیم و بر بدعهدیهای آمریکا و انگلیس در طول تاریخ مبارزات ملت ایران علیه استبداد و سلطه اشراف داشتیم میتوانستیم دقیقتر عمل کنیم، اما به هر حال برجام در کنار برهمزدن اجماعی که علیه ایران شکل گرفته بود زمینه مناسبی فراهم ساخت تا نسل جوان کشورمان که شناختش از غرب سرمایهداری عمدتا از طریق رسانههایی است که آنها راهاندازی کردهاند، خود واقعیتهای حاکم بر جهان را تجربه کند. این فرصت را باید بزرگترین دستاورد برجام دانست متأسفانه نیروهای تندرو در 2طیف سیاسی هر یک به نوعی این فرصت استثنایی را تخریب میکنند؛ چه کسانی که با تأکید بر بدعهدی آمریکا اصولا مذاکره را نفی و بهطور کلی برجام را فاقد هرگونه بازدهی برای کشور تلقی میکنند و چه آنانی که از کنار بدعهدیهای آمریکا عامدانه میگذرند و سخن از مذاکره برای نیل به برجام 2و3 میزنند، درحالیکه هنوز سرنوشت این موافقتنامه بینالمللی بهدلیل کارشکنیها و فشارهای آمریکا بر اروپا همچنان در هالهای از
ابهام قرار دارد.
سرمایه اجتماعی و مردمی نظام که از اعتقاد به مبانی ارزشمند انقلاب اسلامی نشأت میگیرد همچنان فرصتی مغتنم برای صاحبمنصبان بهحساب میآید و همچون گذشته در سال 96بروز و ظهور آن را شاهد بودیم. در این سال نیز تلاشهای گسترده برای برهمزدن امنیت کشور با اتکا به چنین پشتوانهای با کمترین هزینه خنثی شد و تحرکات دشمن نتوانست مانع برداشتهشدن گامی بلند در مسیر توسعه سیاسی شود. بهرسمیت شناختهشدن حق اعتراض مردم در سال95 بهتدریج مسیر قانونمندی را پیمود. در این سال قریب به 6هزار تجمع کارگری و صنفی با حمایت نیروی انتظامی در سراسر کشور برگزار و طی آن مطالبات بهحقی مطرح شد که نتایج مثبتی را به بار آورد. تداوم این اجتماعات حتی به برگزاری تظاهرات قانونمند در خیابانهای تهران انجامید. باید اذعان داشت که از همین طریق مسائلی چون موضوع مالباختگان مؤسسات مالی- اعتباری در کانون توجه مدیرانی قرار گرفت که غفلت آنان از انجام وظیفه موجب بروز چنین مشکلاتی برای سپردهگذاران در این مؤسسات شده بود. در سال1395در بسیاری از استانها شورای تأمین، دستور جمعکردن اجتماع کارگران معترض به تعویق چند ماهه حقوق خود را داده بود، اما نیروی انتظامی براساس سیاست نظام از انجامش سرباز زد. از همین رو در سال1396برخی مقامات کشوری همچون فرماندار تهران پیشنهاد درنظر گرفتن محلی دوردست برای اعتراضات مردمی را ارائه دادند که کپی از طرح انگلیس در هایدپارک لندن بود اما سیاست نظام، شنیدهشدن صدای اعتراض بهحق مردم بود و نه صرفاً تخلیه احساسات ناشی از تألمات آنها. همزمان با تلاشها برای قانونمندشدن فرصت تأثیرگذاری مردم بر روند امور در فاصله دو انتخابات، آمریکاییها نیز کوشیدند از فضای ایجادشده برای برهمزدن امنیت کشور بهره گیرند که یکبار دیگر با به میدانآمدن سرمایه اجتماعی نظام تحرکات بیگانه نقش بر آب شد.
اما ازجمله چالشهای سال 96، کاهش بودجه فرهنگی کشور به کمتر از یک درصد (6%) بود. متأسفانه به انقلاب عظیمی که با تحول فرهنگی در ملت ایران بهوقوع پیوست در سالهای گذشته با بیتوجهی به فرهنگ بهطور عام لطمات جبرانناپذیری خورده است. دولتها در چند دهه گذشته هر زمان با کاستی مواجه شدهاند دست در سبد فرهنگ کردهاند. این روند، تولید اندیشه در کشور را که اصلیترین پشتوانه خیزش مردم علیه استبداد و سلطه بیگانه بود با چالش جدی مواجه ساخته است. این بیتوجهی به فرهنگ بهتدریج «خود» محوری را بر «ما» محوری برتری خواهد بخشید. در فرهنگ خودمحور، انسانها را قربانی برخورداریهای بیشتر خود میسازند که این اوج سقوط انسان است، اما در فرهنگ «ما» محور من خود را فدای آزادی و رشد بشریت میکند و خود نیز در این مسیر به تعالی میرسد.
چالش دیگری که در سال 1396مردم ایران را بسیار آزار داد کشیدهشدن دامنه اختلافنظرهای کارشناسانه از سوی دستاندرکاران به جامعه بود؛ درحالیکه ملت، همدلی و همآوایی مسئولان برای حل مشکلات عاجلشان را خواهانند. هر حکومتی دارای 2ساحت غیب و شهود است. مسئولان حق ندارند بحثهای فیمابین خود را که باید در شوراهای عالی تصمیمسازی همچون شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی فضای مجازی، شورایعالی فرهنگی و... مطرح شود و درصورت نرسیدن بهنظر واحد تن به رأی اکثریت دهند را به جامعه بکشانند. برخی مسئولان بهمنظور اعمال رأی خود بحثهای ساحت غیب را به سطح جامعه میکشانند تا با فضاسازی تن به مکانیزم دمکراسی (رأی اکثریت اعضای آن مرجع) ندهند؛ این رویه همواره جامعه را متشنج میسازد. گاه این رویه حتی اجتماعات وحدتآفرین همچون راهپیمایی 22بهمن را از مسیر نشاطبخشی به جامعه خارج میسازد.
چالش دیگری که جامعه را با ابهامات فراوانی در سال96 مواجه ساخت زیادهخواهی آقای احمدینژاد بود. همزمان با جدیشدن رسیدگی به تخلفات اطرافیان رئیسجمهور سابق، اقداماتی چون تحصن و اظهارات ساختارشکنانه در قالب عدالتطلبی را از وی شاهد بودیم؛ البته زیادهخواهی در مدیریتهای کلان اجرایی، مسبوق به سابقه بوده است. در اواخر 2دوره ریاستجمهوری دوران سازندگی برخی اعضای این دولت از ریاست جمهوری مادالعمر سخن گفتند تا جایی که رهبری مجبور به مخالفت علنی با آن شدند. همچنین مقاومت جدی برای مصون ماندن اطرافیان ریاستجمهوری از قانون را شاهد بودیم تا جایی که رسیدگی به برخی تخلفات آشکار، دستکم یک دهه به تعویق افتاد. آقای احمدینژاد نیز که تمامی برنامههایش برای در قدرتماندن شکست خورده و اکنون با آشکارشدن تخلفات اطرافیانش خود را برای همیشه از عرصه سیاست در آستانه محوشدن میبیند لذا با تمام توان میکوشد با طرح مباحثی، توجه جامعه را از تخلفاتحلقه نزدیک بهخود منحرف سازد. خوشبختانه هوشمندیها در این زمینه عصبانیت بیشتر وی را بهدنبال داشته است. به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، وی میکوشد تا واکنش و برخوردی را از سوی دستگاه قضا متوجه خود کند تا فضای تشخیص را غبارآلود سازد. در این میان نیروهای تندروی اصلاح طلب میکوشند با تحریک قوه قضاییه، اقدامی علیه شخص رئیسجمهور سابق صورت گیرد تا از آن بهره سیاسی خود را ببرند.