تشتت در جشنواره، ریزش در گیشه
بررسی جایگاه جشنواره فجر در سینمای ایران در دهه 80
در روزهای گذشته نسبت جشنواره فیلم فجر با اکران عمومی فیلمها در دهههای 60و 70مورد بررسی قرار گرفت و به این موضوع پرداخته شد که سیمرغهای فجر تا چه اندازه توانستهاند در دهههای پررونقتر سینمای ایران، نظر مخاطبان عادی را برای دعوت به سینما جلب کنند. این تحلیل در این شماره به ویژگیهای جشنواره فجر در سالهای دهه 80شمسی میپردازد.
فضای سیاستزده سالهای ابتدایی دهه 80، تغییر دولت در میانه این دهه و فضای متشنج سیاسی در سالهای پایانی آن، دست بهدست هم دادند تا جشنواره فجر بیش از هر مقطع زمانی دیگر تحتتأثیر شرایط حاکم بر جامعه، انتخابهایی فرامتنی داشته باشد.
در چنین شرایطی، نسبت جشنواره با گیشه کاملا زاویهدار شد. تنها فیلمی که در این دهه توانست هم جایزه بهترین جشنواره را بگیرد و هم سیمرغ مردمی را، «به رنگ ارغوان» ابراهیم حاتمیکیا بود. این فیلم سال83 ساخته شد ولی با دستور وزیر وقت اطلاعات توقیف شد و حتی در جشنواره 23فجر هم به نمایش درنیامد. 5سال بعد و با درخواست تهیهکننده فیلم از رئیسجمهور دولت نهم، این فیلم در جشنواره نمایش داده شد و بلافاصله در اسفند سال88 به اکران عمومی رسید. جشنواره سال88 بهخاطر شرایط آن زمان، در فاجعهبارترین شکل همه ادوار برگزار شد؛ از یک سو مانع ورود خبرنگاران به مراسم اختتامیه شدند و از سوی دیگر برای بهدستآوردن دل سینماگرانی که باتوجه به اتفاقات آن سال، موجهای تحریم جشنواره را به راه انداخته بودند، تقریبا به همه جایزه دادند. کار تا جایی پیش رفت که جواد شمقدری، رئیس وقت سینما، در آخرین لحظات مراسم اهدای سیمرغها، ناگهان جایزهای خلقالساعه به نام «جایزه حقوق بشر اسلامی» ابداع کرد و آن را برای بازی در فیلم پرحرف و حدیث «شکارچی شنبه» (پرویز شیخطادی) به همراه 18سکه بهار آزادی که انگار از جیب درآورده بود (شاباش طور!) به علی نصیریان اهدا کرد؛ این جایزه برای نخستین و آخرین بار بود که داده میشد.
غیر از موضوعات سیاسی، سلیقههای مختلف در برگزاری جشنواره در این دوره بسیار مشهود است. در یک دوره به فیلمهای اول و دوم جایزه داده شد و در ادوار دیگر آنها را نادیده گرفتهاند. در بیست و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر که بهمن 81برگزار شد، جوایز فنی حذف و جایزهای به اسم جایزه بینالمذاهب به فیلم «اینجا چراغی روشن است» ساخته رضا میرکریمی اهدا شد. میرکریمی البته یکی از فیلمسازانی بود که در این دهه بسیار مورد توجه جشنواره فیلم فجر قرار داشت.
در دهه 80 اقبال مردم به سینما نیز به طرز چشمگیری کاهش یافت. افت کیفی فیلمها، تغییرات سیاسی و اجتماعی در کشور و نفوذ شبکههای ماهوارهای و صد البته، کپی غیرقانونی فیلمهای ایرانی روی سی دی و فروش آنها کنار خیابان، در این مورد بیتأثیر نبودند. در چنین شرایطی پرفروشترین فیلمها که چندان چشم امیدی به جشنواره هم نداشتند نسبت به دهههای قبل بسیار کمتر مخاطب داشتند و بهتبع آن فیلمهای منتخب جشنواره هم در گیشه زیاد تحویل گرفته نشدند. تنها 2 فیلم از این قاعده خارج بودند؛ یکی «اخراجیها» ساخته مسعود دهنمکی، فعال پرسروصدای سیاسی آن سالها که در جشنواره سال85 با این فیلم سیمرغ مردمی گرفت و فیلمش پرفروشترین فیلم سال 86شد و دیگری، «ملک سلیمان» شهریار بحرانی که با هزینهای نجومی در سال88 ساخته شد، در جشنواره همان سال به نمایش درآمد و 6جایزه گرفت و پرفروشترین فیلم سال1389 شد. اگرچه شایعاتی درباره دوپینگ هر دو فیلم در اکران عمومی مطرح بود اما با فروشهای افسانهای قسمت دوم و سوم اخراجیها دستکم شایعات درباره این فیلم کمرنگ شد.
افزایش قیمت بلیت سینما نیز در این دهه رشد بیشتری داشت و از این حیث نیز تأثیر زیادی بر ریزش مخاطب در گیشه گذاشت. در سال70 متوسط قیمت بلیت سینما 22تومان بود که در پایان این دهه به 287تومان رسید؛ یعنی 13برابر زیاد شد. در دهه 80متوسط قیمت بلیت سینما از 385تومان به 2243تومان رسید که نشان میدهد از نظر ریالی، 6برابر زیادشده است ولی با درنظر گرفتن نرخ برابری ریال با دلار در بازار آزاد، متوسط قیمت بلیت سینما در دهه 70 از 15سنت به 35سنت رسیده (333درصد رشد) اما در دهه 80 از 0.5به 2دلار افزایش پیدا کرده است؛ یعنی 500درصد رشد قیمت.
در دهه 80 بهطور میانگین، پرفروشترین فیلمها غالبا کمتر از 2میلیوننفر مخاطب داشتند- استثنائا در این دهه فقط اخراجیهای 2 است که با بیش از 5میلیون مخاطب، رکورد جذب تماشاگر یک فیلم در یک سال را شکسته است- فیلمهای منتخب جشنواره نیز در این شرایط بهطور متوسط توانستند حدود 437هزار نفر را به سینماها بکشانند؛ یعنی به ازای هر 50نفری که فیلمهای پرفروش را دیدند، 11نفر به تماشای فیلمهای منتخب جشنواره نشستند؛ از این لحاظ اوضاع انتخابهای جشنواره کمی نسبت به دهه 70 بهتر شد اما کاهش فروش آنقدر چشمگیرتر بود که چنین بهبودی اصلا به چشم نیاید.