• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
دو شنبه 7 بهمن 1398
کد مطلب : 93927
+
-

ترس و لرز اگزیستانسیالیستی

«فانوس دریایی» فیلم ترسناکی است که ستایش‌های بسیاری نصیب آن شده است

ترس و لرز اگزیستانسیالیستی


یاور یگانه ـ روزنامه نگار

در سال‌های اخیر ژانر وحشت به لطف فیلم‌هایی مثل «بابادوک» (2014)، «آن تعقیب می‌کند» (2014)، «جادوگر» (2015)، «کالبد‌شکاف خانم فلانی» (2016)، «برو بیرون» (2017)، «موروثی» (2018)، «ما» (2019) و «میدسومار» (2019) تکانی خورده و نگاه منتقدان را به‌خود جلب کرده است. با اینکه هنوز در طول سال فیلم‌های ترسناک بی‌ارزش و بد زیادی ساخته می‌شود، اما تک‌خال‌هایی همچون فیلم‌هایی که نامشان برده شد، حتی گاهی به فهرست بهترین فیلم‌های سال راه پیدا کرده‌اند. این فیلم‌ها توانسته‌اند ژانر وحشت را احیا کنند و به مکاشفه‌ای کم‌سابقه در قابلیت‌های دست‌نخورده آن دست بزنند. البته به چالش‌کشیدن قواعد ژانر و پرهیز از به‌کار بردن کلیشه‌هایی که باعث می‌شود این ژانر، کهنه و بی‌خلاقیت به‌نظر برسد تنها کاری نیست که این فیلم‌ها انجام داده‌اند. در زیرمتن هریک از این فیلم‌ها، دغدغه‌های سیاسی، اجتماعی، هستی‌شناختی و سینه‌فیلمی‌ مهم و قابل بحثی وجود دارد که به تعمیق آنها کمک زیادی کرده و همچون اسلافِ معتبرشان -که به قابلیت این ژانر برای طرح مسائل مهم اعتقاد داشتند- صرفا قصد ترساندن تماشاگرشان را با بیرون پریدن کسی از پشت دیوار ندارند. از سوی دیگر، زیبایی‌شناسی بصری تأمل‌برانگیز فیلم‌های ترسناکی که در چند سال اخیر مورد توجه قرار گرفته‌اند مبتنی بر اصولی است که غالبا در فیلم‌های هنری دیده می‌شود. قاب‌بندی‌، حرکات دوربین، نور و رنگ، موسیقی، جلوه‌های صوتی و جنس کات‌ها تغییر کرده و کیفیتی را نشان می‌دهند که پیش‌تر تنها می‌شد در فیلم‌های «جدی» از آنها سراغ گرفت. یکی از فیلم‌های ترسناک مهم سال 2019، «فانوس دریایی»، ساخته رابرت اِگِرز است که با فیلم قبلی‎اش، «جادوگر»، سهم بسزایی در اعاده حیثیت از ژانر وحشت در سال‌های اخیر دارد. فیلمبرداری سیاه‌وسفید این فیلم به همراه بازی اثرگذار و خیره‌کننده 2بازیگر اصلی‌اش، ویلم دفو و رابرت پَتینسون، نقدهای ستایش‌آمیز زیادی را به سوی این فیلم روانه کرد و نامزدی اسکار در رشته بهترین فیلمبرداری را برای آن به ارمغان آورد. در این صفحه به این فیلم نگاهی انداخته و برخی از جوانب آن را بررسی کرده‌ایم.



رابرت اگرز؛ کارگردان




رابرت اگرز 36ساله که تاکنون تنها 2 فیلم بلند ساخته، پیش از ورود به سینما به‌عنوان طراح تولید و کارگردان تئاتر فعالیت می‌کرد. او از سال 2007شروع به ساخت فیلم‌های کوتاه و مستند کرد و در سال 2015نخستین فیلم بلند خود یعنی جادوگر را ساخت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. اگرز در مصاحبه‌ای از علاقه‌اش به حکایت‌های فولکلور، افسانه‌های جن و پری، مذهب و گاهی هم امور غیبی و عالم غیب گفته است؛ «من خیلی به این موضوعات علاقه دارم. در هر دو فیلم‌ام تعمدا سعی دارم فرهنگ فولکلور منطقه‌‌ام را بیشتر بشناسم و قطعاً وقتی به کشورهای دیگر سفر می‌کنم تعجب می‌کنم از اینکه می‌بینم جامعه‌ آمریکا چقدر به لحاظ فرهنگی انگلوـ پروتستان است. اما مسئله اینجاست که قطعاً این پیوریتن‌ها بودند که با خودشان خیلی از باورهای خرافی و فرهنگ فولکلور چندخدایی را آوردند؛ حتی اگر خود آنها این را قبول نداشته باشند. از طرفی در مورد دریا باید گفت که به‌عنوان شخصیتی قدرتمند، از قدیم افسانه‌ها و خرافات بسیاری حول آن وجود داشته است. هر سیستم عقیدتی‌ای که نام ببرید (از خرافات گرفته تا دین‌های تثبیت‌شده) به‌دنبال این است که از دل این جهانِ پرآشوب معنایی را دست‌وپا کند و به همین دلیل است که دریانوردان در طول تاریخ باورهای خرافی بسیاری داشته‌اند.» ساخت فیلم کوچک فانوس دریایی چندان هم راحت نبود و رابرت اگرز به همراه گروهش 35روز در نبردی خستگی‌ناپذیر با باد و باران در یک جزیره به سر بردند تا کار فیلمبرداری را به پایان ببرند. او درباره روندی که با بازیگرانش در این فیلم طی کرده چنین گفته است: «من در تمریناتم دنبال یک اجرای کامل نیستم. بیشتر مواقع، می‌گویم که بیایید اول ببینیم قرار است چه‌کار کنیم و بعد نگهش داریم تا به فیلم برسیم. دفو از تئاتر می‌آید و انرژی‌اش از بچه یکساله من هم بیشتر است. می‌تواند در تمام تمرینات، اجرایی کامل ارائه کند و بعد حین فیلمبرداری ۲۵درصد هم بیشتر مایه بگذارد. من هم از تئاتر می‌آیم و برای همین، اجازه پیشرفت این مدل کار را دادم. به‌نظرم رابرت داشت فکر می‌کرد که «این دیگه چجور مزخرفیه؟» ولی شخصیت رابرت وارد فضایی شده بود که بهش تعلق نداشت. این فانوس دریایی متعلق به دفو بود. نمی‌خواهم ادای یکی از آن کارگردان‌های دیکتاتور و سادیستیک و کوبریکی را دربیاورم که هیزم توی آتش می‌ریزند و از تنش سوءاستفاده می‌کنند... اما دوربین چیزی را می‌بیند که جلویش است. اینها بازیگرانی عالی هستند و وقتی مشغول گرفتن پلان سکانسی طولانی و به‌شدت پیچیده از بازیگرهایی هستی که پروسه‌شان متفاوت است کمی اذیت می‌شوی ولی اگر دربیاید، حسابی عالی خواهد شد.»


داستان از چه قرار است؟
در اواخر قرن نوزدهم، افریم وینسلو (با بازی رابرت پتینسون)، با قایقی به جزیره‌ای دورافتاده فرستاده می‌شود تا در شغلی قراردادی به‌عنوان نگهبان فانوس دریایی برای 4هفته تحت سرپرستی مردی به نام توماس ویک (با بازی ویلم دفو) کار کند. در طول داستان، این دو نگهبان کم‌کم در تنهایی و اوهام خود غرق می‌شوند و عقل و هوش خود را از دست می‌دهند و بدترین کابوس‌های زندگی‌شان را تجربه می‎کنند. ممکن است تصور کنید این داستان برای فیلمی که این‌قدر ستایش نثار آن شده بسیار پیش‌پاافتاده و کم‌مایه است، اما چیزی که باعث می‌شود فانوس دریایی به فیلمی به یاد ماندنی بدل شود، فضای سحرآمیز و وهمناکی است که تا مدت‌ها آن را از خاطر نخواهید برد.


دنیای بی روح
مکس اگرز، برادر رابرت اگرز، قصد داشت فیلمی براساس داستان «فانوس دریایی» نوشته ادگار آلن‌پو بسازد اما موفق نشد. رابرت اگرز تصمیم گرفت که با مشارکت برادرش، فیلمی در همان دوره زمانی بسازد با این تفاوت که عناصر مربوط به داستان آلن‌پو را حذف و تنها از نام آن استفاده کند. در فوریه ۲۰۱۸، اعلام شد که حضور ویلم‌دفو در فیلم قطعی است. دفو قبلا از طریق ایمیل با اگرز حرف زده و علاقه‌اش به فیلم قبلی اگرز یعنی «جادوگر» و تمایل خود را برای همکاری با او ابراز کرده بود. در اواخر همان ماه، رابرت پتینسون به گروه بازیگری ملحق شد. پتینسون نیز در گذشته با اگرز سر چند پروژه ملاقات کرده، اما همکاری آنها به سرانجام نرسیده بود. اگرز از همان ابتدا می‌خواست که فیلم به‌صورت سیاه‌وسفید و با نسبت قاب 1.19:1ساخته شود تا علاوه بر نمایش ریشه‌داشتن در گذشته و دهه ۱۸۹۰، حس دنیایی گرفته و بی‌روح را تداعی کند. فیلمبرداری از آوریل ۲۰۱۸ در منطقه کیپ فرشو واقع در نوا اسکوشیای کانادا که دهکده‌ای ماهیگیری است آغاز شد و 35 روز به طول انجامید. 


جنون در مرز واقعیت و خیال
جیمز برادینلی ـ منتقد سینما


فانوس دریایی به‌عنوان کاوشی درون‌نگر در تنهایی و روابط بین انسانی آغاز و درنهایت به فیلم ترسناک هستی‌شناسانه‌ای تبدیل می‌شود. اگرچه به‌نظر من پایان‌بندی فیلم خیلی هم موفقیت‌آمیز نیست، فیلم هرقدر که پیش می‌رود هنگام رسیدن به خط پایان مغشوش‌تر می‌شود و به‌خوبی می‌تواند با به‌کار گرفتن دیدگاه راوی غیرقابل اعتماد، مرز بین جنون و عقلانیت را به حدی تقلیل دهد که ما به‌عنوان تماشاگر نتوانیم تشخیص دهیم چه چیز واقعی است و چه چیز نیست.
رابرت اگرز که به‌دنبال خلق چیزی تردیدبرانگیز درباره‌ واقعیت بوده، قبل از شروع کار روی فیلمنامه‌، خود را در مطالعه‌ تاریخ فانوس‌های دریایی قرن نوزدهمی نیوانگلند غرق کرده است. با فیلمبرداری سیاه‌وسفید و نسبت ابعاد تصویر شبیه به استانداردهای قطع آکادمی، سبک او ما را یاد آثار ترسناک دهه‌ ۱۹۳۰ می‌اندازد که به‌شدت تحت‌تأثیر اکسپرسیونیسم آلمانی بود. البته مشخص است که قسمتی از محتوای این اثر برای استانداردهای آن زمانه کمی بیش از حد تندوتیز است، اما سبک این فیلم باعث شده تا به زمان خاصی تعلق نداشته باشد. بر اهمیت صدا در فیلم تأکید زیادی شده است؛ چه صدای شیپور هنگام اعلام ‌خطر مه‌گرفتگی فانوس دریایی باشد و چه صدای مرغ‌های دریایی.
فیلم تا حدودی براساس ماجرای دردناک واقعی فانوس دریایی اسمالز در سال۱۸۰۱ ساخته شده که اقتباس وفادارانه‌تری از آن در سال۲۰۱۶ با همین نام فانوس دریایی اکران شده بود. اگرز به‌جای اینکه اتفاقاتی را که در زمان گیرافتادن 2نفر، به‌دلیل هوای توفانی و برای مدت طولانی، در یک فانوس دریایی رخ داده روایت کند، از این حادثه‌ واقعی به‌عنوان نقطه‌ آغاز روایت داستان ترسناک روانشناختی‌اش استفاده کرده است. با وجود فضاهای مشابه و علاقه یکسان هر دو فیلم برای اینکه تماشاگرانشان را در ترس از محیط‌های بسته فرو ببرند، این فیلم‌ها با یکدیگر متفاوتند و ناعادلانه (و ناصحیح) است که فیلم سال۲۰۱۹ را بازسازی نسخه سال۲۰۱۶ بدانیم.


رابرت پتینسون
 در نقش افریم وینسلو



رابرت پتینسون کارش را در ۱۲سالگی با حرفه مدلینگ شروع کرد اما پس از4سال ستاره بختش در این حرفه رو به خاموشی گذاشت. خودش در این‌باره گفته: «وقتی برای نخستین بار این کار را شروع کردم، قدبلند بودم و ظاهری دخترانه داشتم، برای همین کارهای زیادی به‌دست آوردم چون در آن زمان ظاهر آندروژنیک طرفدار داشت. حدس می‌زنم بعداً خیلی شبیه مردها شدم، برای همین دیگر کارهای بیشتری به‌دست نیاوردم. من در حرفه مدلینگ خیلی ناموفق بودم.» اما حرفه مدلینگ سکوی پرتابی برای او شد تا وارد سینما شود. او با حضور در مجموعه فیلم‌های «منطقه گرگ و میش» به ستاره‌ای یک‌شبه بدل شد که طرفداران بسیاری پیدا کرده بود. پتینسون برای اینکه از زیر سایه شخصیتش در مجموعه فیلم‌های منطقه گرگ و میش خارج شود، در سال‌های اخیر انتخاب‌های متفاوتی انجام داده است. بازی در فیلم‌های «شهر گمشده زی» (2016) به کارگردانی جیمز گری، «روزگار خوب» (2017) ساخته برادران سِفدی و «زندگی والا» (2018) به کارگردانی کِلِر دنی نشان می‌دهد که پتینسون نمی‌خواهد در سینما صرفا پسر خوش‌قیافه‌ای باشد که همه جذابیتش در چهره‌اش خلاصه می‌شود. او می‌خواهد ثابت کند که قدرت ارائه بازی‌هایی احترام‌برانگیز را دارد و می‌تواند در پروژه‌های تجربی کارگردانان صاحب‌فکر نقشی را بر عهده بگیرد. در فانوس دریایی پتینسون به خوبی از عهده ایفای نقش مرد جوانی برآمد که در اوهامش غرق می‌شود و قدرت تشخیص واقعیت و خیال را از دست می‌دهد.


ویلم دفو 
در نقش توماس‌ویک



ویلم دفو بازیگری است که کارنامه‌اش پر است از نقش‌های جورواجور که تمایل بی‌پایان این بازیگر توانا به تجربه‌کردن فضاهای متفاوت را نشان می‌دهد. کافی است نگاهی به نام کارگردانانی که با او همکاری کرده‌اند بیندازید تا متوجه شوید با چه عجوبه‌ای روبه‌رو هستید: مایکل چیمینو، کاترین بیگلو، مارتین اسکورسیزی، الیور استون، آلن پارکر، جان واترز، دیوید لینچ، پل شریدر، ویم وندرس، جولیان اشنایل، پل اوستر، ابل فرارا، دیوید کراننبرگ، وس‌اندرسون، اسپایک لی، تئو آنگلوپولوس، لارس فون‌تریه، ژانگ ییمو، هکتور بابنکو و کلی اسم دیگر که همکاری با هر یک از آنها می‌تواند باعث غنای کارنامه یک بازیگر باشد. چهره دفو با آن هندسه خاصی که دارد می‌تواند هم نقش گرین گابلن فیلم «مرد عنکبوتی» را باورپذیر از کار درآورد و هم در فیلم مستقلی مثل «پروژه فلوریدا» او را به نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برساند. دفو آزادانه میان فیلم‌های جریان اصلی هالیود و فیلم‌های مستقل حرکت می‌کند و تقریبا حضور در همه نوع فیلمی را تجربه کرده است. او درباره نقش توماس ویک به سایت‌اند ساند گفته: «من باید راهی پیدا می‌کردم که با دیالوگ‌ها، موسیقی و ریتم ارتباط برقرار کنم. شما تمرین می‌کنید، به آن می‌اندیشید. سپس همه این لذت‌های بیرونی به‌وجود می‌آید: جسمیت‌یافتگی، دندان مصنوعی، اصلاح ریش، من دیگر شبیه خودم نیستم، لباس‌های زیبا و هوای منقلب. همه این چیزها به تجربه بدل می‌شوند. فقط می‌توانم بگویم که این یک تجربه بود.»



فیلمبرداری سیاه‌وسفید این فیلم به همراه بازی اثرگذار و خیره‌کننده 2بازیگر اصلی‌اش، ویلم دفو و رابرت پَتینسون، نقدهای ستایش‌آمیز زیادی را به سوی این فیلم روانه کرد و نامزدی اسکار در رشته بهترین فیلمبرداری را برای آن به ارمغان آورد

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :