سقوط به بالا
هوانوردان فیلمی است که بیسروصدا اکران شد اما لایق توجه بیشتری است
محمدناصر احدی ـ روزنامهنگار
«هوانوردان» از آن فیلمهایی است که احتمالا نه کسی از آمدنش به روی پرده مطلع شد و نه کسی از شکستخوردنش اظهار تأسف کرد؛ فیلمی کوچک که نه ستارههای جذاب و نامدار فیلمهای ابرقهرمانی در نقشهای اصلیاش حضور دارند و نه داستان پیچده و مهیجی را روایت میکند. همهچیز مهیاست تا چنین فیلمی در عصر بلاکباسترها و امپراتوری سریالها و فیلمهای نتفلیکس و اچبیاو فراموش شود، اما اگر کمی حوصله کنید و پای این فیلم بنشینید، حتما پاداش خود را دریافت میکنید. داستان به ظاهر علمی فیلم پیشپاافتادهتر از آن است که جذابیتی ایجاد کند، اما اتفاقا همین کوچکی و سادگی فیلم برگ برنده آن است. ساختار روایی فیلم کلیشهای است و حتی شخصیتپردازی کامل و عمیقی هم ندارد، اما در لحظههایی که درام به هیجان و اوج گرفتن کشمکش نیاز دارد، به خوبی میتواند تماشاگر را راضی کند. این فیلم مسلما همچون ماجرای شخصیتهای اصلیاش نمیتواند آنقدر اوج بگیرد که همیشه در یادها بماند، اما سقوط هم نمیکند و سرنگون نمیشود. در این صفحه نگاهی انداختهایم به این فیلم اقتباسی که بیشک در لابهلای فیلمهای پرخرج و بزرگ سال2019 کمتر دیده و کمتر از چیزی که استحقاقش را داشت، دربارهاش نوشته شد.
جیمز گلیشر که بود؟
جیمز گلیشر هواشناس، هوانورد و ستارهشناس بریتانیایی بود. او در سال 1809در جنوبشرقی لندن از پدری ساعتساز متولد شد. گلیشر از سال 1833تا 1835بهعنوان دستیار در رصدخانه کمبریج مشغول بهکار بود و پس از آن به رصدخانه سلطنتی گرینویچ رفت که بهمدت 34سال در مقام سرپرست گروه هواشناسی و جاذبه در آن خدمت کرد. او انجمن سلطنتی هواشناسی را بنیاد گذاشت و در مسیر تحقیقاتش، برای اندازهگیری رطوبت و دما در بالاترین سطح ممکن، با بالون تا ارتفاع ۱۱ کیلومتری در هوا پرواز کرد که تا پیش از آن کسی با بالون تا این ارتفاع بالا نرفته بود. او در بیشتر سفرهایش از کمکهای دوست و همکارش هنری تریسی کاکسوِل برخوردار بود و حتی به اعتقاد برخیها کمکهای هنری بود که باعث نجات جان جیمز در آن سفر مشهور شد. از همین رو، جای خالی شخصیت هنری در فیلم «هوانوردان» باعث دلخوری برخی از شخصیتهای علمی بریتانیا شده است. جیمز گلیشر در سال 1903در 93سالگی درگذشت.
داستان از چه قرار است؟
وقایع فیلم در لندن ۱۸۶۲ میگذرد. جیمز گِلِیشر (با بازی ادی ردمین) هواشناسی است که قصد دارد اثبات کند میتوان وضعیت آب و هوا را براساس دادههای علمی پیشبینی کرد. اما این حرف گلیشر میان همقطارانش خریداری ندارد و پیشبینی آب و هوا کاری غیرممکن و - از فرط غیرعلمیبودن ـ شبیه به جادوگری فرض میشود. گلیشر برای ثبت دادههایی که براساس آنها بتواند وضع آب و هوا را پیشبینی کند، به بالونی نیاز دارد تا به کمک آن بتواند در آسمان صعود کند و تغییرات جوی را از نزدیک زیرنظر بگیرد. به این منظور، او سعی میکند موافقت زنی به نام آمِلیا رن (با بازی فلیسیتی جونز) را که خلبان زبده بالون است بهدست آورد. آملیا در ابتدا تمایلی به همکاری با گلیشر ندارد؛ چراکه همسرش را ـکه او هم خلبان بالون بوده ـ در یکی از پروازهایشان از دست داده و این خاطره دردناک باعث از دسترفتن اعتماد بهنفسش و انزوای تدریجی او شده است. اما سرانجام اصرارهای گلیشر باعث میشود که آملیا با جیمز همکاری کند. گلیشر برای بهدستآوردن اطلاعات مورد نیازش قصد دارد به قدری در آسمان بالا برود که تا پیش از آن هرگز کسی چنین کاری نکرده اما این کار بسیار خطرناک است و مشکلاتی را برای جیمز و آملیا بهوجود میآورد. جیمز و آملیا در اوج آسمان نهتنها باید از پس مخاطراتی مثل سرما و کمبود اکسیژن بر آیند بلکه باید بر ترسها و جاهطلبیهایشان غلبه کنند تا بتوانند دوباره به زمین بازگردند.
شور کشف بینهایت
جیمز برادینلی ـ منتقد سینما
به اندازه تاریخ زندگی انسان روی کره زمین، افراد شجاعی بودهاند که پیمودن مرزهای کشفنشده و گسترش افق دید ما را هدف خود قرار دادهاند. چه دنیای جدید، چه قطب شمال، چه قطب جنوب، چه قلههای بلند کوهها، چه کف اقیانوس و چه عمق فضا؛ انسان بیوقفه در تلاش است تا درک خود را از دنیا گسترش دهد. داستان فیلم «هوانوردان» براساس پرواز رکوردشکن جیمز گلیشر با بالون در سال 1862استوار است. این اثر پنجرهای را به سوی دورهای از زندگی انسان میگشاید که پرواز و رسیدن به ابرها اتفاق شگفتانگیز و خطرناکی محسوب میشد؛ شاید به اندازه پرواز بهماه در یک قرن بعد. کارگردان این فیلم تام هارپر و نویسنده آن جک تورن برای تعریف داستان گلیشر دستکاری زیادی در شواهد تاریخی کردهاند تا بتوانند فیلم را به لحاظ جنسیتی برابر کنند. وقتی که گلیشر این پرواز را انجام داد، افراد زیادی ازجمله کمکخلبانش هنری تریسی کاکسول در کنار او حضور داشتند. اما در این فیلم کاکسول جای خود را به شخصیتی خیالی به نام آملیا رن داده است. آملیا نهتنها جای شخصیت کاکسول را گرفته بلکه ادای احترامی به بسیاری از بالونسواران زن نادیدهگرفتهشده در طول تاریخ محسوب میشود. جالب است که داستان خیالی آملیا که بهطور کامل و از پایه و اساس توسط نویسندگان خلق شده، از داستان خود گلیشر جذابتر است. در حقیقت اگر این دو شخصیت را در کفههای ترازو قرار دهید، آملیا فردی مهمتر و قویتر جلوه میکند. هر کدام از دو شخصیت اصلی انگیزه خودشان را دارند تا وارد این سفر هوایی شوند. انگیزه گلیشر این است که بتواند اعتبار شاخه مورد علاقهاش را در رشته هواشناسی اثبات کند؛ علمی که توسط برخی بهدلیل عدمدقت مورد تمسخر بوده است. انگیزه آملیا تلاش برای پشتسر گذاشتن تراژدی مرگ همسرش است که در یک ماجراجویی هوایی برای نجات آملیا کشته شده است. رابطه گلیشر و آملیا در ابتدا بسیار سرد است اما در ادامه همهچیز بسیار گرمتر و بهتر میشود. آنها سختیها و خطرات را تحمل میکنند؛ توفانی غیرقابل انتظار که خطر مرگ و از کنترل خارج شدن بالون را به همراه دارد و پس از آن هم مخزن گازی که نشت میکند و مشکلاتی را برای آنها بهوجود میآورد. هوانوردان تقریبا در لحظه اتفاق میافتد و 70درصد اتفاقات آن در بالون رخ میدهد و قسمتهای دیگر هم یا درباره شخصیتهای فرعی یا بازگشتهایی به گذشته است تا بتوانیم با پیشزمینههای داستانی گلیشر و آملیا آشنا شویم. به لحاظ ساختاری، هیچ نکته شگفتانگیزی درباره هوانوردان وجود ندارد. نقطه قوت آن هدایت تماشاگران به سوی درک زیبایی بیانتها و خطرات زیاد ماجراجویی است. صحنهای در فیلم هست که بالون به بالای ابرها میرسد و فیلم به یاد ما میآورد که شانس زندهماندن این دو تا چه اندازه کم است. صحنه دیگری هم وجود دارد که با عبور دستهای پروانه حسوحال سوررئالبودن را به خوبی انتقال میدهد. رگههایی از اگزیستانسیالیسم همچون فیلم «جاذبه» آلفونسو کوآرون در این فیلم وجود دارد، هر چند این فیلم نامزد اسکار سال ۲۰۱۳ از چند جهت بهمراتب از هوانوردان بهتر است. این فیلم برای ادی ردمین و فلیسیتی جونز بازگشتی پرشور برای همکاری با یکدیگر محسوب میشود. هر دو آنها قبلا در فیلم برنده اسکار «تئوری همهچیز» با یکدیگر همکاری کرده بودند که برای جونز یک نامزدی اسکار و برای ردمین خود مجسمه را به همراه داشت. رابطه خیلی خوبی که آنها از فیلم قبلی داشتند باعث عمیقشدن و بهترشدن رابطهشان در این فیلم هم شده است. هوانوردان اصلا فیلم رمانتیکی نیست و در هیچ نقطهای از اثر هم هیچ اشارهای بهوجود وابستگی احساسیای بین شخصیتهای اصلی نمیشود (در دنیای واقعی گلیشر ازدواج کرده بود اما در دنیای فیلم چنین چیزی وجود ندارد) اما دوستی و احترام متقابلی بین هر دوی آنها وجود دارد. از میان این دو، جونز نقش پررنگتر و قدرتمندتری دارد که نیازمند حضور فیزیکی و احساسی پرقدرتتری است. البته که نقشآفرینی او در فیلم «شورشی» باعث شده تا برای بازی در صحنههای خطرناک هوانوردان توانایی بالایی داشته باشد، صحنههایی مثل بالارفتن از طناب کنار بالون با انگشتانی یخزده. بهطور کلی میتوان گفت که بازیهای خوب این اثر باعثشده تا رویکرد متفاوتی به عمق علاقه انسان به کشف و فراتررفتن از بینهایت داشته باشیم.
فیلیسیتی جونز
در نقش آملیا رن
فیلیسیتی جونز هنرپیشه اهل بریتانیا و متولد سال1983 است. پدرش روزنامهنگار بود و مادرش در کار تبلیغات، و وقتی از هم طلاق گرفتند، فیلیسیتی3 سال داشت. با وجود این، او گفته که اعضای خانوادهاش بسیار به هم نزدیک هستند. او هنرپیشگی را بهصورت حرفهای از کودکی با حضور در نقش دختری ۱۲ساله در فیلم تلویزیونی «جویندگان گنج» (1996) آغاز کرد اما فیلمی که جونز را بهعنوان بازیگری توانا تثبیت کرد «نظریه همهچیز» بود که بهخاطر آن نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در هشتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار شد. در هوانوردان، جونز شخصیت آملیا را درگیر گذشته و احساس گناهش بابت مرگ همسرش ترسیم کرده است. او که نمیتواند با مرگ همسرش کنار بیاید، بهتدریج از جامعه فاصله میگیرد و با خواهرش زندگی میکند. اما ندایی در اعماق وجود آملیا شنیده میشود که او را به ماجراجویی در کنار جیمز گلیشر و بهدستآوردن عزت نفسش فرامیخواند. جونز به خوبی توانسته مرز میان رابطه عاشقانه و محترمانه را در بدهبستان با ردمین رعایت کند و به این ترتیب جذابیت و کششی به شخصیتش ببخشد که تماشاگر را وادار کند تا انتهای فیلم بهدنبال پاسخ این پرسش باشد که سرانجام رابطه این دو چه خواهد شد.
تام هارپر؛ کارگردان
تام هارپر بیشتر بهعنوان کارگردانی تلویزیونی شناخته میشود که کارش را با ساخت فیلمهای کوتاه شروع کرد و پس از آن در تلویزیون به سریالسازی مشغول شد. پیش از هوانوردان، او تنها 4فیلم سینمایی را کارگردانی کرده بود که موفقترینشان در گیشه فیلم ترسناک «زن سیاهپوش: فرشته مرگ» است. در هوانوردان، هارپر در کارگردانی صحنههای داخل بالون بسیار موفق است و میتواند به خوبی حس و حال هیجان و ترس و اضطراب را منتقل کند، اما ضعف اصلی کار او به کارگردانی بخشهایی برمیگردد که در خارج از بالون اتفاق میافتد. گرمای رابطه گلیشر و آملیا یکی دیگر از نقاط قوت کار هارپر است و همین موضوع است که به کل فیلم جذابیت میدهد. در واقع، با وجود اینکه هوانوردان فیلمی بیوگراف و ماجراجویانه محسوب میشود اما عواطف و احساساتی که میان دو بازیگر اصلی وجود دارد، موتور محرک فیلم به شمار میرود.
ادی ردمین
در نقش جیمز گلیشر
ادی ردمین بازیگر بریتانیایی متولد1982 است که در سال۱۹۹۸ در تلویزیون کار خود را آغاز کرد. او با بازی در فیلم «تئوری همهچیز» (2014) موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در هشتادوهفتمین دوره جوایز اسکار شد و توانست نامش را بر سر زبانها بیندازد. ردمین تحصیلکرده رشته تاریخِ هنر است و به واسطه تشویقهای همیشگی والدینش که وی را به خواندن داستانهای ادبی و نمایشنامههای مختلف ترغیب میکردند، خیلی زود به سمت بازیگری کشیده شد و در عرصه تئاتر لندن جوایز معتبری کسب کرد. پس از موفقیت در عرصه تئاتر، نخستین گام ردمین در سینما بازی در فیلم «چوپان خوب» (2006) به کارگردانی رابرت دنیرو بود. در سال2011، حضور او در فیلم «هفته من با مرلین» با تحسین منتقدان همراه شد و پس از آن در فیلم «بینوایان» (2012) هنر آوازخوانیاش را به نمایش گذاشت. «دختر دانمارکی» (2015) شاهدی بود بر توانایی او در ایفای نقشهای خاص. ردمین در هوانوردان گلیشر را شخصیتی علاقهمند به زیباییهای طبیعت و علم تصویر کرده که برای اثبات چیزی که به آن باور دارد حتی حاضر است از جانش مایه بگذارد. ردمین همان آشفتگی و بیقراری مألوفی را که از او سراغ داریم در این نقش بهکار بسته تا شیفتگی گلیشر به هدفش را آشکار سازد.
منبع اقتباس
فیلمنامه هوانوردان فیلمنامهای اقتباسی است که براساس کتاب «سقوط به بالا؛ چگونه نفس تازه کردیم» نوشته ریچارد هولمز نوشته شده است. جک تورن، فیلمنامهنویس هوانوردان، مبنای کار خود را اطلاعاتی که هولمز در این کتاب ارائه کرده قرار داده است. یکی از ایرادهایی که به هوانوردان گرفته میشود این است که در کتاب هولمز به نقش هنری تریسی کاکسول به خوبی پرداخته شده اما در اقتباسی که تورن انجام داده این شخصیت واقعی کنار گذاشته شده و شخصیت خیالی آملیا جای آن را گرفته است. به اعتقاد منتقدان هیچکس بهتر از هولمز نمیتواند درباره تاریخچه بالونها بنویسد و کتابش بسیار رهنمونکننده و روشنگر است.