خانم منشی پشتپرده گروگانگیری آقای مدیر
خانم منشی که از مدیرعامل شرکت کینه به دل داشت نقشه گروگانگیری کشید. او و همدستانش این مرد را ربوده و پس از 24ساعت شکنجه و خالیکردن حسابش، در بیابان رهایش کردند اما بیاحتیاطی یکی از گروگانگیران راز آنها را فاش کرد.
به گزارش همشهری، چند روز قبل رهگذران در بیابانهای اطراف خیابانی در جنوب تهران صدای ناله مردی را شنیدند. او از مردم کمک میخواست و افرادی که صدای او را شنیدند به کمکش شتافتند. آنها مردی حدودا 45ساله را دیدند که با دست و پای بسته و سر و صورت خونآلود روی زمین افتاده و از شدت سرما و ضعف میلرزید. با انتقال این مرد به بیمارستان وی نجات یافت و پس از حضور در اداره پلیس از افرادی که او را گروگان گرفته بودند شکایت کرد.
گروگانگیری 24ساعته
«24ساعت مرا گروگان گرفتند و شکنجهام دادند ؛ حتی در این مدت یک لیوان آب هم به دستم ندادند». مرد مصدوم اینها را به مأموران پلیس گفت و ادامه داد: من مدیر یک شرکت صادرات و واردات هستم. شب حادثه از محل کارم خارج شدم که به خانه بروم. چون ماشین نیاورده بودم، تصمیم گرفتم تاکسی بگیرم و همان موقع یک خودروی 206مقابل پایم ترمز کرد. به جز راننده، دو نفر دیگر داخل ماشین بودند که پیاده شدند و با تهدید چاقو مرا سوار خودرو کردند. بهشدت ترسیده بودم و نمیدانستم نیت آنها چیست. وقتی پرسیدم مرا کجا میبرید یکی از آنها با مشت ضربهای به سرم زد. دیگر چیزی بهخاطر ندارم چون ضربه به حدی بود که از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم نمیدانم چند ساعت گذشته بود اما داخل خانهای بودم با دست و پای بسته.
وی ادامه داد: 3سرنشین پژو که مرا ربوده بودند نیز داخل خانه بودند. آنها با تهدید کارتهای عابربانک مرا به همراه رمزش گرفتند. حتی برگهای مقابلم گذاشتند و درحالیکه کتکم میزدند دستور دادند تا پای آن را امضا کنم و اثر انگشت بزنم. کمی بعد دستهچکم را از داخل کیفم بیرون آوردند. با زور از من خواستند تا پای چند برگه از دسته چکم را امضا کنم.
این مرد ادامه داد: 24ساعت گروگان آنها بودم و بعد دست و پایم را بسته و دوباره مرا سوار ماشین کردند. در این مدت مرا گرسنه نگه داشتند و با همان وضعیت درحالیکه بهشدت زخمی شده بودم با دست و پای بسته مرا وسط بیابان رها کردند و رفتند. حتی نای فریاد زدن هم نداشتم و از شدت درد، ضعف و سرما بهخود میپیچیدم تا اینکه مردم به دادم رسیدند و نجاتم دادند.
شروع تحقیقات
پروندهای درخصوص ربودن مدیرشرکت تشکیل شد و پیش روی کارآگاهان قرار گرفت.آنها در نخستین اقدام به بررسی شماره حساب گروگان پرداختند و دریافتند همان روز آدمربایان با کارت عابربانک شاکی به یک صرافی رفته و 5هزاردلار خریدهاند. پس از آن به یک طلافروشی رفته و 10سکه تمام بهار آزادی خریده و به این ترتیب حسابهای شاکی را خالی کرده بودند.
کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات خود موفق شدند تصویر فردی که با کارت عابربانک شاکی دلار و سکه خریده بود را بهدست آورند. این تصویر پیش روی شاکی قرار گرفت و مشخص شد او یکی از گروگانگیران است. تیم تحقیق در مرحله بعد به بررسی آلبوم مجرمان سابقهدار پرداختند اما هیچ ردی در این خصوص بهدست نیامد. این یعنی گروگانگیرتحت تعقیب، تازه کار بوده و سابقه کیفری نداشت.
ترس از جنایت
چند روزی از این حادثه گذشته بود و پلیس همچنان در تکاپو بود تا ردی از آدمربایان بهدست آورد تا اینکه مجرم خودش به محل حادثه بازگشت و همین باعث شد که راز این گروگانگیری فاش شود. ماجرا از این قرار بود که چند روز پس از حادثه شاکی در مقابل شرکتش در خیابان ایستاده بود که یکی از گروگانگیران را که راننده پژو بود بهصورت اتفاقی دید. ظاهرا راننده پژو به محل بازگشته بود تا ببیند آیا مدیر شرکت زنده است یا به قتل رسیده؟
شاکی با دیدن این مرد و با کمک نگهبان شرکت و کارکنانش مانع فرار او شده و وی را دستگیر کردند. آنها در ادامه به پلیس زنگ زدند و متهم به دام مأموران افتاد.
اقرار
متهم دستگیر شده 25ساله و دانشجوی ترم 7است. او در بازجوییها چارهای نداشت جز بیان حقیقت و گفت همه نقشهها را زنی به نام نسرین کشیده است. همه آنها اجیر شده از سوی این زن جوان بودند. آدمربای دستگیر شده گفت: نسرین که به ما دستور آدمربایی داد مدتی قبل منشی آقای مدیر شرکت بود. همان فردی که ما او را گروگان گرفتیم. ظاهرا چند ماهی در آن شرکت کار کرده بود اما بیآنکه حق و حقوقش را بپردازد اخراجش کرده بود. نسرین چندباری به مقابل شرکت رفته بود تا حقش را بگیرد و یا اجازه بدهد به سرکار برگردد اما مدیر شرکت به او بیاحترامی کرده و حتی تهدیدش کرده بود که اگر آنجا را ترک نکند پلیس را خبر میکند. همه اینها باعث شد تا نسرین از او کینه به دل بگیرد. نسرین نامزد یکی از همکلاسیهایم در دانشگاه بود. او با گریه برای ما تعریف کرد که مدیرشرکت چه بلایی سرش آورده است. نسرین از ما خواست تا برای انتقام از این مرد، وی را گروگان بگیریم و هرچه پول بهدست آوردیم بین خودمان تقسیم کنیم. او دیگر برایش پول مهم نبود فقط میخواست او را اذیت کند تا آرام شود. من و دوستم و نامزد نسرین قبول کردیم تا نقشه او را عملی کنیم. وی ادامه داد: هرچه پول بهدست آوردیم بین خودمان 3نفر تقسیم کردیم و نسرین یک ریال هم نگرفت. نیت او فقط انتقامجویی بود و او به ما دستور داد که 24ساعت به او آب و غذا ندهیم و شکنجهاش کنیم. وی درخصوص اینکه چرا دوباره به مقابل شرکت بازگشته و دستگیر شده، گفت: پس از این اتفاق بهشدت دچار عذاب وجدان شدم. چون شاکی را با دست و پای بسته در بیابان رها کرده بودیم؛ 24ساعت شکنجهاش داده و یک لیوان آب هم به او ندادیم. ناگهان وحشت به سراغم آمد. با خودم گفتم مبادا او از سرما یا ضعف جانش را از دست بدهد و کسی به دادش نرسد. حتی به یکی از دوستانم که وکیل بود زنگ زدم و به او توضیح دادم که یکی از دوستانم با فردی چنین کاری کرده است. دوست وکیلم گفت اگر او در بیابان تلف شود اتهام قتل به گردن آدمربایان میافتد. همان لحظه به محلی رفتم که گروگان را رها کردیم اما نتوانستم اطلاعاتی بهدست آورم. از چند نفر که در آن حوالی زندگی میکردند پرسیدم اما کسی خبری نداشت. بعد از آن به مقابل شرکت رفتم تا ببینم مدیرعامل زنده است یا نه. اما از بخت بد من همزمان با رسیدن من، مدیرعامل هم رسید و چشم در چشم شدیم.
این متهم با دستور بازپرس دادسرای جنایی تهران به اتهام گروگانگیری، سرقت و ضرب و شتم بازداشت شد و تحقیقات برای بازداشت متهمان دیگر ادامه دارد.