• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 20 اسفند 1396
کد مطلب : 9289
+
-

سکانس‌های ماندگار

سرخ و سپید

دکتر ژیواگو دیوید لین 1965

سینما
سرخ و سپید

سعید مروتی| روزنامه‌نگار:

«با پولی که صرف ساخت «دکتر ژیواگو» شده می‌شد 10فیلم ساخت که دست‌کم نیمی از آنها می‌توانستند  بهتر از فیلم دیوید لین از کار درآیند.» این جمله مشهور اندرو ساریس منتقد مشهور آمریکایی را می‌توان جانمایه و چکیده برخورد منتقدان با شاهکار دیوید لین دانست. در میانه دهه60 میلادی وقتی دکتر ژیواگو اکران شد بیشتر منتقدان و سینمایی‌نویس‌ها از فیلم به‌عنوان اثری پرتجمل و سطحی انتقاد کردند. سینماروها البته خلاف این نظر را داشتند و بارها به تماشای ضیافت پرشکوه دیوید لین شتافتند. اقتباس رابرت بولت از رمان مشهور بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده ناراضی روسیه که با نظارت دقیق دیوید لین انجام شد، با فیلمبرداری درخشان فردی یانگ، موسیقی جادویی بوریس ژار و حضور فوق‌العاده جولی کریستی، راد استایگر و تام کورتنی در کنار بازی عمر شریف، جرالد چاپلین، الگ کینس و رالف ریچاردسون به یکی از بهترین عاشقانه‌های تاریخ سینما تبدیل شد. زمان اکران فیلم، کم نبودند کسانی که اعتقاد داشتند لین رمان پاسترناک را خراب کرده و کل التهابات سیاسی اثر را به روایتی عاشقانه تقلیل داده. از آنجا که زمان همیشه به‌نفع هنر کار می‌کند، دکتر ژیواگو هم اتفاقا به‌دلیل تمرکز بر مضمونی عاشقانه و سیاستی که در پس‌زمینه وجود دارد و بر روابط آدم‌ها تأثیر می‌گذارد، ماندگار شد.
سکانس برگزیده: لارا (جولی کریستی) و کاماروفسکی (راد استایگر) از مهمانی بیرون آمده‌اند و سوار کالسکه شده‌اند و این آغاز رابطه‌ای پرتنش میان آنهاست. دوربین پس از عبور کالسکه از خیابانی پربرف روی چهره فرمانده سربازان تزار مکث می‌کند. کمونیست‌ها به خیابان آمده‌اند. در نماهایی شبانه رنگ سرخ پرچم کمونیست‌ها با سپیدی برف نشسته بر کف خیابان‌ها، ترکیب‌بند جالبی را رقم زده است. قطع از کلوزآپ فرمانده به نمای دوری از خیابانی خالی که انقلابیون به‌مرور از انتهای کادر وارد قاب می‌شوند. یوری ژیواگو (عمر شریف) به بالکن می‌آید. قطع به پاشا (تام کورتنی) که یکی از لیدرهای جمعیت معترض است. فرمان حمله از سوی فرمانده صادر می‌شود و سربازان تزار که سوار بر اسب هستند به جمعیت یورش می‌برند. دیوید لین جای نمایش خشونت، ترجیح می‌دهد انعکاس رخداد را در چشمان نگران و ناراحت یوری ژیواگو مشاهده کنیم. تجمع سرکوب می‌شود و در این فاصله هم کاماروفسکی، لارا را به منزلش رسانده است. اما بیش از هر چیز این خون ریخته شده بر برف است که در یاد می‌ماند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید