• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 18 دی 1398
کد مطلب : 92376
+
-

جزء از کل

«دنباله‌رو» 50ساله شد

گزارش یک
جزء از کل

سعید مروتی

«دنباله‌رو» بهترین فیلم دوره اول فیلمسازی برتولوچی و خوش‌پرداخت‌ترین اثر او با تمرکز بر مایه‌های محبوبش- جنسیت، روان‌کاوی و سیاست- است.
فیلم محصول ذهن خلاق فیلمساز جوانی است که با همراهی استرارو فیلمبردار و ژرژ دلرو آهنگساز، جهانی می‌آفریند که هم رعب‌انگیز است و هم باشکوه. خوش‌ترکیب‌ترین نماهای سینمای برتولوچی را می‌توان در دنباله‌رو مشاهده کرد و شیفتگی‌اش به حرکت دوربین در این فیلم بهتر و بیشتر از همه آثارش متقاعدکننده و متناسب به نظر می‌رسد. فیلمی که نشان می‌دهد یک فیلمساز چپ (برتولوچی زمان کارگردانی دنباله‌رو رسما عضو حزب کمونیست ایتالیا بود) چگونه می‌تواند از همه نشانه‌های آنچه هنر بورژوازی نامیده می‌شود بهره بگیرد و جای سردادن شعارهای سیاسی گل‌درشت، با میزانسن و حرکت دوربین، فضا خلق کند و بیانیه‌اش علیه فاشیسم را با زیبایی بصری همراه سازد. دنباله‌رو، توالی نماهای زیبا و خوش‌ترکیب است.
آنچه برتولوچی شاعرانگی می‌نامید بیشتر از هر فیلمی درباره دنباله‌رو مصداق دارد. نمونه‌ای مثال زدنی از اینکه چگونه می‌شود ماجرایی پر از خشونت و تیرگی و تباهی را با زیبایی بصری خیره‌کننده روایت کرد؛ ساختاری که خود بخشی تفکیک‌ناپذیر از مضمون فیلم است. دنباله‌رو را با ترکیب‌بندی، حرکت دوربین، چیدمان عناصر صحنه در درون قاب و چهره  و منش بازیگرانش (که همگی انتخاب‌هایی فوق‌العاده هستند) به یاد می‌آوریم، با ایده‌های کارگردانی به ثمره نشسته برتولوچی که با یافتن فیلمبرداری همراه و آرتیست، سر ذوق آمده و هرقاب را به دقت طراحی و به ضیافتی باشکوه بدل کرده است. دنباله‌رو را با چهره سرد ژان- لویی ترنیتیان به یاد می‌آوریم که جلوی دوربین برتولوچی، روان‌کاوی می‌شود تا به مثابه جزء از کل، به ریشه‌یابی فاشیسم برسیم. فیلمساز آن‌قدر باهوش است که برای ورود به عالم سیاست، از نمونه فردی آغاز کند و با جزئیات و حوصله و دقت، قصه فرد را بگوید تا به مفهومی کلان‌تر برسد.
با توجه  به زمان ساخت فیلم و حال و هوای سیاسی آن دوران، فردگرایی فیلمساز چپ نمونه‌ای جالب توجه و یکی از دلایل ماندگاری آن است. چنین تعادل و تناسبی را مثلا در فیلم 1900 به سختی می‌توان مشاهده کرد. در دنباله‌رو، برتولوچی با تمرکز بر شخصیت مارچلو و روان‌کاوی‌اش در مقابل دوربین موفق می‌شود فرایند تزلزل شخصیت و عقده‌های شکل گرفته در دوران کودکی را در مبدل‌شدن به فاشیستی مطیع که از خیانت به استادش هم ابایی ندارد، نمایان کند.  یک دنباله‌رو که برای رسیدن به شرایط طبیعی و تبدیل‌شدن به انسانی نرمال (چیزی که آرزوی مارچلوست) تن به هر کاری می‌دهد و به هر دری می‌زند.
مارچلو با مادری که نشانه انحطاط کامل است و پدری که سر از تیمارستان در آورده و کودکی آشفته (با خاطره اغواشدن و بعد ارتکاب به قتل)  خود را یک نابهنجار تمام عیار می داند و هر تلاش و کنش و واکنش او در طول فیلم ، با هدف طبیعی بودن و تبدیل شدن به فردی عادی صورت می گیرد. از ازدواج تا پیوستن به فاشیست ها و طراحی توطئه قتل استادش ، همه برای رسیدن به آرامش درونی انجام می شود. چهره همیشه مضطرب مارچلو نشان می‌دهد آنچه او به دست می آورد نه آرامش که آشفتگی بیشتر است. چنانکه هر چه بر تمایلات و نقاط ضعفش سرکوب می زند، نمی تواند آنها را مهار کند. مارچلو یک دنباله روی کلاسیک است که به هیچ چیزی اعتقاد ندارد و آرمانی برایش معنا نمی یابد جز همراهی با هر موجی که مسلط است. به همین دلیل به محض سقوط موسولینی، علیه فاشیسم موضع می گیرد. فیلم مطالعه ای دقیق و روان‌کاوانه درباره نهاد ناآرام مردی است که از عقده ادیپ و انبوه مشکلات روحی آزار می بیند و تلاش‌اش برای پذیرفته شدن در جامعه به عنوان فردی نرمال ، به ارتکاب جنایت می انجامد؛ دنباله رویی که احساس حقارت را چه در کنش اجتماعی و چه در زیست شخصی همواره به همراه دارد، در خدمت سیستمی قاهر درمی آید تا شاید داستان را عوض کند که نمی تواند. فیلم برتولوچی بیش از هر چیز درباره این شکست است.

شناسنامه
 کارگردان: برناردو برتولوچی   نویسندگان فیلمنامه: برتولوچی، آلبرتو موراویا (براساس رمانی از موراویا)    بازیگران: ژان‌- لویی ترنتینان (مارچلو)، استفانیا ساندرلی (جولیا)، گاستون موچین (مانیانلو)، انزو تاراچیو (پروفسور کوادری)، فوچوجیا چتی (سرهنگ)، دومینیک ساندا (آنا کوادری)، پی‌یر کلمانتی (لینو)، ایوان سانسون (مادر جولیا) میلی (مادر مارچلو)، جوزپه آدوباتی (پدر مارچلو)
    فیلمبردار: وتیوریو استرارو   موسیقی: ژرژ دلرو   تهیه‌کننده: مائوریتزیو لودی‌فه   محصول ایتالیا 1970
  مارچلو (ژان- لویی ترنتینان) روشنفکری مرفه و منفعل، می‌خواهد زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای داشته باشد ولی چیزی در گذشته‌اش وجود دارد که او را رنج می‌دهد. مارچلو در سیزده‌سالگی راننده‌ای هم‌جنس‌‌گرا را به قتل رسانده و بار این گناه همچنان با اوست. او در سال1938 به حزب فاشیست ایتالیا می‌پیوندد و برای فراموش کردن گذشته‌اش با جولیا (استفانیا ساندرلی) ازدواج می‌کند. مقامات ارشد حزب از او می‌خواهند برای اثبات وفاداری‌اش، استاد سابق خود را به قتل برساند. درحالی که دودلی و ترس بر وجودش چنگ انداخته، اوضاع روحی‌اش وقتی بیشتر به هم می‌ریزد که به همسر استاد، آنا (دومینیک ساندا) معرفی می‌شود و به او دل می‌بازد.  مارچلو در نهایت مأموریتی را که برعهده‌اش گذاشته شده   انجام می‌دهد.


نهاد ناآرام
دنباله‌رو مطالعه ای دقیق و روان‌کاوانه درباره نهاد ناآرام مردی است که از عقده ادیپ و انبوه مشکلات روحی آزار می بیند و تلاش‌اش برای پذیرفته شدن در جامعه به عنوان فردی نرمال ، به ارتکاب جنایت می‌انجامد

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :