پروانه ناظمی _ روانشناس و مشاور خانواده
همه ما میدانیم به هرحال، دوران کودکی اثرات و باورهایی در ذهن افراد میگذارد. دوران کودکی، زندگی بعدی ما را میسازد و به نوعی بازنماییکننده دوران بزرگسالی است. بهعنوان مثال نوزادی به دنیا آمده است وجز دوره دلبستگی ایمن، وارد مراحلی از رشد میشود که در ارتباط با والدین و اطرافیان قرار میگیرد.
پدر و مادر اگر سهلگیر یا غافل باشند و توجه کافی به فرزند نداشته باشند، این بیتوجهی در کودک طرحوارهای شکل میدهد که فرد تصور میکند دوست نداشتنی یا بچه اضافهای است. اگربه نیازهای کودک بهدرستی پاسخ داده نشود و جملههایی مانند اینکه دوستت ندارم یا اگرفلان کار را انجام بدهی دوستت دارم، این شکلدهنده طرحواره در ذهن کودک میشود.وقتی به کودک بیتوجهی میکنیم، کودک حس میکند با این بیتوجهی میتواند هرکاری را انجام دهد. این طرحواره ناسازگار است و کودک نمیتواند در ارتباط با دیگران از خود دفاع یا خود را مطرح کند.
در دوره جوانی و بزرگسالی و بعد ازدواج هم با این مسائل برخورد میکند. کودک بزرگ میشود و نوجوان به سمت دوستان خود میرود و ممکن است از سوی آنها توجهی که باید را نداشته باشد. در این هنگام همان طرحواره ذهنی که «من فردی دوست نداشتنی هستم» در ذهن نوجوان تداعی میشود و او تصور میکند که واقعاً فردی است که کسی به او علاقه ندارد و این نقص را در خود میبیند و عقبنشینی میکند.
از نظر علم روانشناسی به اتفاقات و مسائلی که ذهن کودک را میسازد طرحواره یا خطای شناختی میگوییم.کودک تحتتأثیر شرایطی که در آن زندگی کرده و رفتارها و برخوردهایی که با او شده است در نهایت خاطراتی پیدا کرده که این خاطرات در ذهن او عمق پیدا میکند.در این دوران، طرحوارههایی که در ذهن کودک ایجاد میشود، ناهوشیارانه است و ارائه آن غیر ارادی بوده و فرد صرفاً دریافتکننده آن بوده است.برخی افراد میگویند نمیتوانند طرحوارههایی که در ذهن خود دارند را بشناسند و آن را تغییر دهند.
ناخودآگاه، اتفاقی رخ داده و خاطرهای را به شکل ناخودآگاه در ذهن ما تداعی میکند و واکنش خاص خود را نشان میدهیم. از جایی به بعد فرد، کاملاً میداند که این رفتار ایراد دارد. رفتارهایی که بعد از این اتفاق میافتد کاملاً هوشیارانه است و فرد میداند واکنشی که نسبت به موضوع دارد، خطاست و باید آن را اصلاح کند.چنین افرادی، بلافاصله بهصورت هیجانی به موضوعی واکنش نشان میدهند و بهخود و دیگران آسیب میزند و آسیب هم میپذیرند.تا زمانی طرحواره عادی است اما، از سنی به بعد فرد میتواند طرحوارههایی که در ذهن خود با آن دست و پنجه نرم میکند را بشکند.
یکی ازمشکلاتی که بر سر راه شکست طرحوارهها با آن روبهرو هستیم این است که بسیاری افراد، شناخت کافی نسبت به رشد خود و مسائلی که در زندگی آنها منفی بوده و رفتارهایی که در آنها شکل گرفته است آگاهی ندارند و نمیدانند چه باید انجام دهند. بسیاری از افراد فکر میکنند در جبر زمان قرار گرفته و چنین طرحوارهای در ذهن آنها ایجاد شده است و نمیتوانند با آن مقابله کنند و به این دلیل، باید با آن کنار آمده و به زندگی خود ادامه دهند. چنین چیزی از دیدگاه روانشناسی قابلقبول نیست چرا که اگر فرد از طرحواره خود آگاهی پیدا کند، میتواند تغییراتی در طرحواره خود ایجاد کند و میتواند اشتباهات و مسائل غلط را بازیابی و آن را تصحیح کند. این آگاهی داشتن نسبت به گذشته کمککننده است به این شرط که فرد انعطافپذیر باشد و بتواند گذشتهاش را تصحیح کند. تغییر به شرطی امکان دارد که بتواند در ساحت اندیشه و نظر تجلی پیدا کند.
شکلگیری طرحوارهها میتواند ریشههای دیگری هم داشته باشد. ممکن است طرحوارهها را افکار ناکارآمد ایجاد کنند. افکار ناکارآمد یعنی نگرش، فکر و احساساتی که منجر به ایجاد حس منفی در شخص شده و آن را تشدید میکند که عموماً نشأت گرفته از ارتباطات و رفتارهایی است که از کودکی با ما شده است.
برای شناخت نوع طرحوارهها و راههای برطرف کردن اثرات منفی آنها، مشاوران با استفاده از تستهای فردی و روانی میتوانند نوع طرحواره هر فردی را شناخته و برای درمان درست آن اعمالی را پیشنهاد کنند. متأسفانه، بسیاری از افراد میترسند که طرحواره ذهنی خود را بشکنند و ترجیح میدهند با آن زندگی کنند. برخی دیگر وارد مرحله شکستن آن میشوند اما خسته میشوند و درمیانه راه کار را متوقف میکنند. اما افرادی هستند که دوست دارند تغییر در آنها ایجاد شود. اگر انعطافپذیری داشته باشیم؛ به راحتی میتوانیم طرحواره ذهنی خود را بشکنیم و حتی چالشهایی که با شکستن طرحواره در فرد ایجاد میشود را به راحتی مدیریت و اثرات منفی احتمالیاش را به حداقل برسانیم.
یکی از مسائلی که سبب میشود فرد نتواند در شناخت طرحواره خود به موفقیت برسد، ضعف در پردازش اطلاعات و پردازشهای غلط از رفتار دیگران است. در بسیاری از موارد شاهد هستیم فردی درباره موضوعی صحبت میکند و این تصور ایجاد میشود که موضوع مربوط به خودمان است و این باعث شکست در روابط فرد با دیگران میشود. بعد از اینکه چالشها را شناختیم فرد باید بداند کدام طرحواره ناسازگار را دارد. برای شناخت این موضوع، تستها و ارزیابیهایی وجود دارد که از سوی کارشناسان و متخصصان از فرد گرفته میشود. با کمک مشاور میتوان برای شکستن و برخورد صحیح با چالشها استفاده کنند.
سه شنبه 17 دی 1398
کد مطلب :
92206
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/o2QoB
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved