• چهار شنبه 26 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 7 ذی القعده 1445
  • 2024 May 15
سه شنبه 17 دی 1398
کد مطلب : 92205
+
-

عاشقانه‌ای برای فاتح قلب‌ها

دلنوشته‌ای برای مردم کوچه و خیابان که با هر مرام و منش سیاسی‌ای به سوگ سردار دل‌ها نشسته‌اند

عاشقانه‌ای برای فاتح قلب‌ها

الهام عابدینی _ خبرنگار

روی قبرم بنویسید سرباز... اسم‌های عنوان‌دار برایم نگذارید... این بخشی از وصیت‌نامه مردی است که لرزه به تن همه مستکبران عالم انداخته بود. برای دشمنان ایران و اسلام اشداء علی‌الکفار بود و برای ملتش، رحماء بینهم. همچون پدری دلسوز برای فرزندان ایران بود و نمی‌خواست بین آنها تفاوتی قائل باشد. برای همین بود که لباس رزم را حتی بعد از پایان جنگ از تن به در نکرد و با همه وجودش از ایران به دفاع برخاست. مردی که با جذبه چشمانش، ترس را به دل دشمن می‌انداخت، با دست‌های مهربانش آرامش را به جان فرزندان شهدای مدافع حرم هدیه می‌کرد. حالا او که دشمنی قابل احترام برای دشمنانش بود، آرام و مظلومانه به خیل عظیم یارانی پیوسته که در آرزوی وصالشان لحظه‌شماری می‌کرد. سردار دل‌ها! به شهدا و امام شهدا برسان سلام ما را.

     یاد شهدا در شهر

«سردارسپهبد قاسم سلیمانی به همراه یار دیرینش، ابومهدی المهندس صبحگاه جمعه در نزدیکی بغداد هدف حمله نیروهای تروریست آمریکایی قرار گرفتند و به درجه رفیع شهادت نایل شدند.» همین خبر کوتاه، ایران و جهانی را به لرزه درآورد. تحلیل‌گران می‌گویند این حادثه پس‌لرزه‌هایی دارد که تا مدت‌ها تمامی نخواهد داشت. رسانه‌های خبری روند عادی برنامه‌های خود را قطع کردند و به این خبر و پیامدهای آن پرداختند. شبکه‌های مختلف تلویزیونی و رادیویی، اظهارنظرهای مقامات ایران و بسیاری از کشورها درباره شهادت سردارسلیمانی را منعکس کرده‌اند. فضای خبری، نگران کننده، ترسناک و مبهم است. شاخص‌های قرمز بورس، قیمت نفت و هشدارهای پی‌در‌پی تحلیل‌گران، حتی فضا را ترسناک‌تر هم می‌کند اما کافی است تلویزیون و اینترنت را خاموش کنید و به خیابان بروید. اگر حقیقتا می‌خواهید بدانید که چه شده و چه خواهد شد، این پازل بدون مردم تکمیل نمی‌شود. شهروندانی فارغ از گرایش‌های سیاسی، جناح‌بندی‌ها و حتی اندیشه‌های مذهبی، سوگوار شهادت سردار سلیمانی هستند. شهروندانی که منتظر نمی‌مانند و خودشان برای یادبود سردار به اندازه توانشان کاری می‌کنند. امروز خیابان‌های ایران شاهد شهروندانی است که نشان می‌دهند قدرشناس سرداران وطنشان هستند. صبح روز بارانی تهران، خانم مسنی که در تاکسی کنارم نشسته است، همزمان با تماشای خیابان زیر لب می‌گوید: «چقدرفضای شهر شبیه به دوران جنگ شده؛ وقتی که شهید همسایه گویی که شهید خودمان بود؛ همه مردم یکدست و متحد بودند». راننده هم ادامه می‌دهد: «بله حاج خانم. اون موقع‌ها خانه شهدا به اندازه یک کشور بود و همه کشور به وسعت یک خانه».

   دانشجو و کاسب؛ همه در عزا

روی میزهای کافه فرانسه مثل همیشه پر روزنامه است. عکس و تیتر اول همه روزنامه‌هایی که روی میز است درباره سردار سلیمانی است. 2 دختر کنار من نگاهی به روزنامه‌ها می‌اندازند و سری به نشانه تأسف تکان می‌دهند و یکی از آنها می‌گوید: «چقدر حیف شد». آقایی با موهای جوگندمی به آرامی دستی روی عکس می‌کشد. فضا آرام و سنگین است. تا میدان‌انقلاب پیاده می‌روم. سر‌در بسیاری از مغازه‌ها نشا‌‌ن‌هایی از سوگواری گذاشته‌اند. برخی فقط پوستری به شیشه چسبانده بودند و برخی دیگر حجله در عزای سردار گذاشته بودند. جلوی یکی از مغازه‌ها یک سینی خرما به همراه قاب عکس سردار روی میزی مقابل در  گذاشته شده است. داخل می‌روم تا کتابی بخرم. زمانِ حساب کردن، دختری با پوششی که چندان مذهبی نیست، کارت بانکی‌اش را به سمت صندوقدار می‌گیرد و می‌گوید:«لطفاً پول یک بسته خرما را از کارت من بکشید تا من هم در این خیرات شریک باشم». به دختر می‌گویم قبول باشد و دختر می‌گوید: «امیدوارم». به صندوقدار می‌گویم چقدر کار خوبی کردید و صندوقدار لبخندی از رضایتمندی تحویلم می‌دهد.چند جوان مشکی‌پوش میزی رو مقابل پاساژ کتابفروشی می‌گذارند و یکی از آنها عکس حاج‌قاسم و دیگری، قرآنی را روی میز قرار می‌دهد. پیرمرد به جوانان خداقوت می‌گوید. یکی از پسرها می‌گوید: «حاج آقا! دعایمان کنید».میدان انقلاب یعنی صدای فریاد دادزن‌هایی که می‌گویند: «مقاله، کتاب، پروژه دانشگاهی بفرما داخل پاساژ.» یا می‌گویند:« غذا حاضر است، بفرمایید.» اما این بار برخی مغازه‌ها باندهای کوچکی جلوی در گذاشته‌اند که قرآن یا نوحه تنها نوایی است که از آن به گوش می‌رسد. این نواهای حزن‌انگیز، پارچه‌های سیاه، عکس‌های سردار و میزهای سوگواری فضا را غم‌انگیز کرده اما، همزمان همدلی میان مردم دیده می‌شود. تماشای این صحنه نور امیدی به قلب می‌تابند. پارچه نوشته‌هایی با مضمون تسلیتِ شهادت سردار می‌بینم.

  سردار ملت ایران 


برخی از عکس‌هایی را که گرفته بودم در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم. لحظه‌ای به ذهنم رسید که مبادا فقط این سمت تهران تا این حد پرشور‌و‌حال است و حالا کاربران سایر محله‌های تهران و شهرها فکر کنند که اینها فقط صحنه‌سازی‌ یا بخش بسیار کوچکی از شهر بوده که اینطور در عزای سردار است. اما ده‌ها نفر در پاسخ به عکس‌های من، از محله‌شان تصاویری فرستادند و با این کارشان متوجهم کردند که اشتباه فکر می‌کنم. خانم معلمی در یکی از شهرستان‌های استان فارس عکسی فرستاد و نوشت:« امروز صبح یکی از دانش‌آموزان با عکسی از سردار به اتاق معلمان آمد و پیشنهاد داد که در راهروی مدرسه، میز بچینیم». دختر جوانی عکسی از چندین ظرف حلوا فرستاد و نوشت:«برای شادی روح حاج‌قاسم، حلوا خیرات کرده». دانشجوی پزشکی در بوشهر هم نوشت:«برای استادان و همه پزشکان بخش آموزشی چای و خرما برده است». شخص دیگری هم از رشت عکسی فرستاد که برای شادی روح سردار درمنزلشان مراسمی برگزار کرده بودند. سردار از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق، قلب‌ها را نزدیک کرده‌اند.

  نشانه‌های سردار در همه جا 

بزرگ‌ترین حُسن تحصیل در دانشگاه تهران این است که همیشه در زمان‌های درست در مکان درست هستید. این خیابان‌ها آبستن حوادث مهمی در تاریخ معاصر بوده است و این بار هم مستثنی نیست. میدان انقلاب برای من همیشه قلب تپنده شهر بوده است. هنوز به‌عبارت «سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی» عادت نکرده‌ایم. با این حال، اینجا در میدان انقلاب از سردار سلیمانی حرف می‌زنند. کارگران مقابل در دانشگاه تهران مشغول داربست‌زنی‌ هستند. مردم بسیاری مشکی به تن دارند. مدتی بود که چشم‌ام به دیدن روسری‌های رنگی بر سر دانشجویان دختر عادت کرده بود اما، امروز بیش از هر رنگی، سیاه دیدم. خودروهای شخصی، تاکسی و موتورهایی را دیدم که عکسی از سردار سلیمانی چسبانده‌اند. سوار تاکسی‌ای شدم که راننده‌اش سیاه به تن دارد، در ماشینش قرآن پخش می‌شود و روی داشبورد هم عکسی از سردار چسبانده است. در این شهر، لحظه‌ای نمی‌شود به موضوعی جز این فقدان فکر کرد. کافی است سری بگردانید و نشانه‌ای از سردار ببینید. چند دانشجوی کرمانی در لابی دانشکده صحبت می‌کنند تا کلاسشان را لغو کنند و برای تشییع سردارِ همشهری‌شان به کرمان بروند. به یکی از آنها می‌گویم خب حالا چرا می‌خواهید تا کرمان بروید؟ یکی از آنها با چشمان خیس جواب می‌دهد: «همشهریمون دور از وطن شهید شده، در شهر خودش باید سنگ تمام بگذاریم».کلاس تمام شد و حالا من بودم و خیابان انقلاب با حال و هوایی متفاوت.

    انتقام سخت 
تسلیت‌هایی که مخاطب خاص نداشت. گویی که همه سوگوارند و این تسلیت خطاب به همه سوگواران است. پشت شیشه 2مغازه، کاغذی دیدم که روی آن فقط نوشته بودند: « انتقام سخت».   انتقام سخت کلیدواژه مشترک این روزهای بخش زیادی از کاربران فضای مجازی است. کلیدواژه‌ای که چندین ساعت، پرکاربردترین کلیدواژه در توییتر بود. برای من که در فضای مجازی هم فعالیت دارم، این تأثیر متقابل فضای مجازی و فضای بیرون از آن جالب‌توجه است. این بار انتقام چیزی نیست که فقط به سخنرانی‌ها، تصمیم‌ها و اقدام‌های مسئولان محدود باشد. این کلیدواژه به نوعی اعلام آمادگی شهروندان برای مشارکت در این انتقام است. پیرمردی پلاکاردی به‌دست گرفته و کنار تاکسی‌های میدان امام‌حسین ایستاده است. جلوتر رفتم؛ روی پلاکارد نوشته بود:«من هم قاسم سلیمانی‌ام». در آن هوای سرد، پیرمرد در سکوت ایستاده بود و پلاکارد را نشان می‌داد. این غمی است که پیر و جوان و زن و مرد نمی‌شناسد.

    ایستگاه‌های صلواتی 

سر میدان انقلاب، ایستگاه صلواتی همراه با صدای نوحه توجهم را جلب کرد. در این هوای سرد، چای داغ می‌دهند و مردم هم مقابل آن صف کشیده‌اند. پوستر حاج‌قاسم به همراه ابومهدی المهندس، معاون حشدالشعبی عراق که با هم به شهادت رسیدند، کنار ایستگاه صلواتی دیده می‌شود اما، خلاقانه‌ترین بخش آن 2پوستراست که روی زمین، مقابل ایستگاه قرار‌دارد. یکی پرچم آمریکا با آدرس حساب کاربری توییتر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و دیگری پرچم رژیم صهیونیستی با آدرس حساب کاربری نتانیاهو، نخست‌وزیرش. کودکی روی پرچم آمریکا چندبار پرید و به همراه مادرش رفت. کتابفروشی بزرگ سر میدان انقلاب که چند پله‌ای باید پایین رفت تا به آن رسید هم سنگ‌تمام گذاشته بود. قاب بزرگی از تصویر سردار و کتب مربوط به زندگینامه حاج‌قاسم و جبهه شهدا را کنار هم روی میز ورودی گذاشته بودند. تقریبا هرکسی وارد فروشگاه می‌شد ابتدا سر آن میز می‌رفت و کتب را ورقی می‌زد و به نشانه افسوس سری تکان می‌داد. خانم میانسالی به همراه فرزند کوچکش ابتدای خیابان جمالزاده خرما پخش می‌کردند. یک دانه خرما برداشتم. زن گفت:«لطفا برای سردارسلیمانی صلوات بفرستید». اقدامات مردمی و خودجوش در سوگ شهادت سردار به حدی زیاد است که بنرها و پوسترهای شهرداری و پایگاه‌های بسیج دیگر به چشم نمی‌آید و میان این همه شور مردمی، ناپیداست؛ هرچند همه خیلی تلاش کرده‌اند. به درستی که حاج‌قاسم، سردار دل‌هاست. هنگام برگشت، مسافر خطاب به راننده تاکسی می‌گوید: «هنوز متوجه نمی‌شم که چطور آمریکایی‌ها رد خودروی حامل سردار رو زدن و دقیقا همون خودرو رو هدف گرفتن. اگه اینقد دقیق باشن که خیلی ترسناکه ». راننده چند ثانیه‌ای سکوت می‌کند و آرام می‌گوید:«خدا برای بهشت انتخابشان کرده بود».

   نذر برای حاج‌قاسم 

کنارهمه این‌ها، چیزی که بیش از همه توجهم را جلب کرد پیام یک هتل در مشهد و چندین نفر در تهران بود که برای اسکان رایگان شرکت‌کنندگان در مراسم تشییع سردار اعلام آمادگی کرده بودند. مادری عکس از بالکن خانه‌شان فرستاد و نوشت:«مثل ایام محرم، پرچم سیاه را از نرده‌ها آویخته‌ام چون امروز ایران عاشوراست». آقایی هم نوشت:«ثواب مراسم دعایی که هر ‌ماه به همراه برخی دوستانم در خانه برگزار می‌کنم را به روح سردار سلیمانی و همرزمان شهیدش تقدیم می‌کنم. از این به بعد با رفقا قرار گذاشتیم ثواب دعای ‌ماه دی را به این شهدا تقدیم کنیم».

   داستان محبوبیت 
کسانی که همیشه به‌عنوان افراد غیرسیاسی می‌شناختم، عکس‌هایی برایم فرستادند و من شگفت‌زده شدم که یک شخص تا چه حد می‌تواند محبوب باشد. سردار فراتر از سیاست، نمادی برای وحدت ایران است. اطمینان دارم این حال‌و‌هوا به این زودی از خاطرم نمی‌رود و همیشه یادم می‌ماند. شاید مردم به‌دلیل فشارهای اقتصادی و تنش‌های سیاسی تا حدی خسته و عصبی باشند اما در بزنگاه‌های تاریخی باز همان مردمی هستند که پیش از انقلاب، در خانه‌شان را به روی معترضان فراری از دست نیروهای امنیتی باز می‌کردند؛ همان مردمی که در دوران جنگ برای خانواده شهدا غذا می‌بردند و به آنها سر می‌زدند تا بر دل غمگین آنان مرهمی بگذارند. همان مردمی که همراه خانواده اسرا به استقبال کاروان آزادگان می‌رفتند. یادم می‌ماند که نام ایران، فراتر از جناح و سیاست است. ایران، وطنی است که برایش جان می‌دهیم.

انتقام سخت 
تسلیت‌هایی که مخاطب خاص نداشت. گویی که همه سوگوارند و این تسلیت خطاب به همه سوگواران است. پشت شیشه 2مغازه، کاغذی دیدم که روی آن فقط نوشته بودند: «انتقام» سخت».  انتقام سخت کلیدواژه مشترک این روزهای بخش زیادی از کاربران فضای مجازی است. کلیدواژه‌ای که چندین ساعت، پرکاربردترین کلیدواژه در توییتر بود. برای من که در فضای مجازی هم فعالیت دارم، این تأثیر متقابل فضای مجازی و فضای بیرون از آن جالب‌توجه است. این بار انتقام چیزی نیست که فقط به سخنرانی‌ها، تصمیم‌ها و اقدام‌های مسئولان محدود باشد

این خبر را به اشتراک بگذارید