• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
دو شنبه 9 دی 1398
کد مطلب : 91624
+
-

10فیلم برتر دهه دوم قرن 21چه بودند؟

فیلم‌هایی که بارها باید دید

برای انتخاب 10فیلم برتر دهه، فهرست‌های منتشرشده از سوی منتقدان مختلف بررسی شدند؛ منتقدان روزنامه‌ها و مجلاتی چون تایم، نیویورک تایمز، ورایتی، گاردین، یو.اس.ای تودی، ونیتی فر، هالیوود ریپورتر، ووکس، نیویورکر، آتلانتیک و... و در نهایت بعضی از پرتکرارترین انتخاب‌های آنها به‌عنوان فیلم‌های برتر دهه آورده شدند.

2010: شبکه اجتماعی (TheSocial Network)
این فیلم درست یک دهه قبل ساخته شد. نویسنده آن آرون سورکین و کارگردان دیوید فینچر(همراه با ستاره فیلم جسی آیزنبرگ در نقش مارک زاکربرگ) چگونگی تولد فیسبوک در سال 2003را مستند کردند.  «شبکه اجتماعی» یکی از آن فیلم‌های کامل است که می‌توانید بارها و بارها آن را تماشا کنید. با تماشای این فیلم درد را حس می‌کنید و مجذوب آن می‌شوید. در عین حال هر لحظه‌ای که در فیلم به تصویر کشیده می‌شود سرگرم‌کننده و مهم است. فیلم موضوع اصلی زندگی نسل‌های جدید را بررسی می‌کند: اینکه چگونه شیوه جدید ارتباط با دیگران توسط افرادی که خودشان در ارتباط برقرار کردن مشکل داشتند، اختراع شد.

2011: درخت زندگی (The tree of life)
ترنس مالیک بعد از 20سال دوری از سینما با فیلم «خطر باریک قرمز» بازگشت. اما این «درخت زندگی» بود که با روایت داستانی متعلق به دهه 50میلادی و در میانه شهری کوچک در تگزاس توانست درامی را خلق کند که با فیلم‌های تاریک و افسانه‌ای‌اش در دهه70میلادی برابری کند. خلق سکانس فوق‌العاده جهان، فقط در 17دقیقه انجام شده بود. دوربین مالیک  به هر لحظه از زندگی اهمیت می‌دهد و زندگی در دهه50میلادی را به یک سریال پردلهره شبیه آثار پروست تبدیل می‌کند.

2012: عشق (Amour)
کارگردان اتریشی مایکل هانکه در بیشتر فیلم‌های خود از فضایی سرد و یخ استفاده می‌کند تا بازی‌هایی خنده‌دار برای مخاطب به‌وجود آورد. اما در این داستان حیرت‌انگیز درباره یک زوج پاریسی با بازی امانوئل ریوای افسانه‌ای و ژان‌لوئیس ترینتیگنانت، هانکه سبک مرده خود را همراه با دوربینی کاوشگر و ایجاد سکوت، تعلیق و ترس به‌کار می‌گیرد تا داستانی از رازهای پیری که به وحشت و دل‌شکستگی منتهی می‌شود، روایت کند.

2013: درون لویین دیویس (Inside Llewyn Davis)
بهترین فیلم برادران کوئن از زمان ساخت «فارگو»، دقیقا آن فیلمی نیست که مورد علاقه مخاطبان عام باشد. لویین دیویس (ستاره‌ای که استحقاق اسکار را داشت) یک شخصیت شوخ، بی‌پروا و خودمحور است که بیشتر از احساسات اطرافیان، به حرفه و موسیقی عامیانه خود علاقه‌مند است. با این حال، همین کیفیت سخت شخصیت اوست که این فیلم را بسیار ژرف می‌کند.

2014: لویاتان (Leviathan)
این فیلم کاملا پوسته فاسد روسیه را به نمایش می‌گذارد و این پوسته را تا مغز استخوان‌هایش از جا می‌کند. تمثیل آراسته آندری زویاگینتسو نوعی از سینماست که به ندرت در غرب نمونه آن ساخته می‌شود. این هنرنمایی جسورانه، پرقدرت و نفسگیر، یکی از بهترین فیلم‌های دهه بوده است.

2015: مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max:Fury Road)
فیلم آن‌قدر سریع و خشن است که با همان تماشای بار اول عاشق آن می‌شوید. دفعه دوم تازه یاد می‌گیرید چطور آن را تماشا کنید و چشمتان را آموزش می‌دهید تا با هر ثانیه کات و پرش، جزئیات فیلم را از دست ندهید. تا به حال هیچ فیلم اکشنی چنین شاعرانه ساخته نشده است. جورج میلر فیلمی ساخته است که روی هیجان‌های نیهیلیستی بنا شده و بار دیگر از سرعت نه برای ایجاد هیجان بلکه برای نمایش رنج‌های زنان و مردان و تلاش‌شان برای نجات از خلأ استفاده می‌کند.

2016:‌ خدمتکار (The Handmaiden)
خیلی از منتقدان می‌گویند این فیلم مستحق جوایز متعددی به‌عنوان یکی از حماسی‌ترین طرح‌های سینمایی است که بسیار پرجزئیات، شیطانی و جالب توجه است. کارگردان کره‌ای، پارک چان وکی، یک رمان انگلیسی را به داستانی دراماتیک و دسیسه‌آمیز تبدیل کرده است. فیلم درجه‌ای از تنش را ایجاد می‌کند که صادقانه می‌توان به آن عنوان نفسگیر را اطلاق کرد. سبک و محتوا کاملا با هم مطابقت دارند.

2017: برو بیرون (Get Out)
یکی از فیلم‌های مهم سال که می‌داند چطور سرگرم‌کننده و در عین حال ترسناک باشد. کمدی سیاه ساخته جوردن پیل از خیلی جهات هیجان‌انگیز است. بسیار خلاقانه و تکان‌دهنده است. احساسات و نوعی از روابط اجتماعی را بررسی می‌کند که تا به حال در سینما به ندرت آنها را دیده‌ایم. همانطور که فکر می‌کنید چقدر این فیلم سرگرم‌کننده است، به شما یادآوری می‌کند که چقدر خشن است و شوخی‌های آن به هیچ وجه شوخی نیست.

2018: روما ( Roma)
در طول سال‌ها، آلفونسو کوآرون ثابت کرده است که او در همه کار خوب است؛ می‌خواهد این کار، یک فیلم هنری باشد، می‌خواهد فیلمی هری‌پاتری باشد، تریلری در یک خراب‌آباد یا یک ماجراجویی نفسگیر در فضا، برای او هیچ فرقی نمی‌کند. روما که در دهه 70میلادی و در مکزیکوستی اتفاق می‌افتد یکی از شخصی‌ترین آثار این کارگردان است که می‌تواند بهترین فیلم او نیز نام برده شود. از نخستین قاب‌ها تا آخرین آنها شاهد یک شاهکار سینمایی تکنیکی خواهید بود. «روما» شما را میخکوب می‌کند، قلبتان را می‌شکند و دوباره آن را سرهم می‌کند.

2019: انگل (Parasite)
فیلمی که کم‌کم راه خود را میان بهترین‌های منتقدان باز کرد؛ ترکیبی از تعلیق، کمدی اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی در دنیای ظاهرا توسعه‌یافته. این ساخته بونگ جون فیلمساز کره‌جنوبی، حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. او در این فیلم دو خانواده (یکی ثروتمند و دیگری فقیر و کلاهبردار) را نشان می‌دهد که زندگی‌هایشان به شکل تصادفی به هم گره می‌خورد. بونگ در این فیلم، غم و اندوه، نزاع و زیرکی را کنار هم می‌چیند. شوخی‌ها طنز جاری در فیلم به شکل ماهرانه‌ای با تنش و دلهره ترکیب می‌شود. «انگل»، غم و اندوه را به شکلی در فیلم گنجانده است که در آخر به قله ویرانگری می‌رسد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید