• جمعه 21 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 2 ذی القعده 1445
  • 2024 May 10
یکشنبه 17 آذر 1398
کد مطلب : 89689
+
-

مارادونا، مارادوناست

مارادونا، مارادوناست

مصطفی شوقی_روزنامه نگار

  این پسر ناآرام از همان ابتدا تو را به سرعت با خود می‌برد. ماشین‌های کوچک ایتالیایی پشت سر هم، قطار، ویراژ می‌دهند؛ مثل یک تعقیب و گریز پلیسی. مقصد به‌نظر شما شاید زندان یا مقر پلیس باشد، اما او وارد استادیوم می‌شود. فانتزی‌ترین حالت ممکن آنجاست که در راهروی استادیوم کسی دست انداخته روی شانه‌های پسری که چشمان خندان و شیطانش با آن «کلاه کپی» سفیدرنگ، بیشتر مثل هنرپیشه‌های کمدی می‌ماند تا فوتبالیستی که یک استادیوم اسمش را صدا می‌زنند.
مستند مارادونا «آصف کاپادیا»، بیش از هر کسی شبیه به‌خود مارادوناست؛ همانقدر سرکش، عصیانگر، غیرقابل پیش‌بینی و فانتری مثل گل دست خدا و البته برای کسانی که این اسطوره بزرگ فوتبال جهان را می‌شناسند و من و دیگران که به او علاقه‌مند هستند و زندگی‌اش را دنبال کرده‌اند و خیلی از نکات این فیلم را می‌دانند، بازهم این تصاویر بی‌نظیر یک ارزش‌افزوده بی‌نهایت است؛ بازخوانی دوباره‌ای از مارادونا که هرقدر از او بدانیم بازهم کم است.
«مارادونا» نمایش یک جنون است؛ بچه حاشیه‌نشینی که به گنج فوتبال رسید و تا عرش اعلا با آن رفت و هرچه خواست در مستطیل سبز و بیرون از آن انجام داده است؛ بازیکن بی‌توقف و بی‌مرزی که تا ناکجاآباد رفته! 
با دیدن این فیلم تو در تعلیق به‌سر می‌بری و احساس خود را در مقابل مارادونا گم می‌کنی. نمی‌دانی در اوج شکوه و هیجان چه کنی؛ خود مارادونا هم نمی‌داند، وقتی که قهرمان جهان شده یا در سریA با ناپولی که تماشاگران تیم‌های دیگر با تحقیر به آنها نگاه می‌کنند، قهرمان لیگ می‌شوند؛ هیچ‌کس نمی‌داند این شور و هیجان را چگونه ابراز کند. حتی سقوط مارادونا وقتی که جلوی دوربین گریه می‌کند هم سحرانگیز است. تو بیش از اینکه ناراحت بشوی و بغض گلویت را بفشارد، محسور این ماجرایی که چگونه او «خدایگان» فوتبال، گریه می‌کند و آه می‌کشد. این تضاد و تناقض‌هاست که مستند مارادونا را بی‌نظیر کرده است.
در واقع هنر کارگردان با آن تدوین فوق‌العاده، استفاده درست از تصاویر آرشیوی منحصربه فرد که از زمین فوتبال یکهویی می‌آید روی سکوهای ورزشگاه - انگار تو از زمین پرتاب می‌شوی روی سکو‌های ورزشگاه سن‌پائولو- بیش از مارادونا چیز دیگری به ما نشان نمی‌دهد. حتی کسانی که درباره او حرف می‌زنند نیز در خدمت تصاویر و لحظه‌های ناب فیلم هستند.
در مستند پرتره، گاهی وقت‌ها کاراکتر و شخصیت سوژه 50درصد کار را در می‌آورد؛ یعنی خود فرد که درموردش فیلمی ساخته می‌شود آن‌قدر کاریزما دارد که به‌تنهایی، خودش، یک‌تنه همه روایت را به دوش می‌کشد. اما در مارادونا، او نه‌تنها چنین است که خود فیلم هم یک مارادونای به تمام معناست! اینجاست که ارزش کار مستندساز و هوش و ذکاوتش مثل همان دریبل‌های مارادونا تو را به تحسین وادار می‌کند.
مارادونا، مارادوناست. او خودش است، هیچ‌کس جز خودش نیست. گل‌زدن‌هایش، جنگجویی‌اش، دریبل‌هایش، خنده‌ها و شیطنت‌هایش، دوپینگ و هرزگی‌ها و تباهی‌اش، عصیانگری‌هایش جلوی دوربین خبرنگاران و فاش‌گویی‌هایش در برنامه‌های تلویزیونی، همه اینها آینه‌ای است از خود او؛ چون مارادونا چیزی نه بیشتر و کمتر از خودش را به تو نمایش نمی‌دهد. او همانی است که در مستند، خواهرش می‌گوید: «برادرم از پانزده‌سالگی دیگه زندگی نکرد. شد یه آدم دیگه... مشهور شدن باز سنگینی بود براش... اما اون همیشه دوست داشت مشکلاتش رو خودش حل کنه. اون همیشه قهرمان بود!». یا فرناندو سینیورینی، مربی بدنساز مارادونا: «زندگی دیه‌گو هم شگفت‌انگیز بود و هم فاجعه بار...»

این خبر را به اشتراک بگذارید