تو یا شما؟
روبرت صافاریان
ما همهمان؛ همه گویندگان یک زبان، هر روز با مهارت تمام از ظرایفی از زبان استفاده میکنیم که در هیچ کلاسی درس نمیدهند. نمیدانم برای شما هم پیش آمده که به دوست جون جونی قدیمیتان که مدتی است کمتر با هم معاشرت دارید برمیخورید و شما را «شما» خطاب میکند.
این «شما» به جای «تو» یعنی اینکه فاتحه رفاقتتان خوانده است. بله! یک کلمه ساده بیانگر خیلی چیزهاست. این قدرت بیپایان زبان است که با تغییرات بسیار جزئی چیزهای بسیار زیادی را میگوید و البته در بستر یک فرهنگ خاص؛ مثلاً انگلیسیها یک you دارند و بس. در نتیجه امکان استفاده از چنین ظرافتی را ندارند.
توجه کردهاید در بعضی محیطها چه به سرعت از «شما» به «تو» تنزل پیدا میکنید؛ مثلاً مکانیکها به سرعت مشتریهایشان را مفرد مورد خطاب قرار میدهند: «میری از همین کوچه پایینی فلان قطعه را میگیری میای» یا «کمکهات ضعیف شده» یا«صفحه کلاچت باید عوض بشه». بیمارستان از آن جاهایی است که به سرعت میشوی «تو». انگار بیمار بودن و اینکه نیازمند پزشک و پرستاری، مجوزی است که از نظافتچی بیمارستان تا پرستار و دکتر «تو» صدات کنند. جالب اینکه «تو»یی که در نمونه اولی بار مثبت داشت و از صمیمیت و رفاقت حکایت میکرد، در این موارد تعرض به حریم شخصی و بیاحترامی تلقی میشود. دلیلش این است که مفرد و جمع بودن خطاب، بر میزان نزدیکی گوینده و مخاطب دلالت میکند. در نمونه اول از میان رفتن نزدیکی و صمیمیت است که ناراحتکننده است و در نمونه دوم جسارت گوینده در نزدیکی بیش از اندازه و عدمحفظ فاصله مناسب است که آزار دهنده میشود. ماجرا به «شما» و «تو» تمام نمیشود. مدتی است باب شده که برخی آقایان، خانمهایی را که سنشان خیلی هم بیشتر از خودشان نیست «مادر» خطاب میکنند و بیشتر هم از سر احترام (و گاهی هم از سر شیطنت)، درحالیکه خیلی از خانمهای مورد خطاب این را دوست ندارند؛ چون هم اشارهای است به سن آنها - یک غریبه قرار نیست به این موضوع اشاره کند- و هم اینکه نشانه نزدیکی در حد فرزند و مادری است که آن هم خوشایند نیست. اصلاً ببینید این واژه خطاب برای افراد مونث چه تحولاتی را از سر گذرانده تا از آبجی و همشیره و خانم و خواهر رسیده ه مادر. بهنظر میرسد در فضای شهر بزرگ که با محله کوچک یا روستا و مناسبات صمیمی آن محیطها فرق دارد، خنثیترین شکل خطاب که «خانم» باشد، از همه مناسبتر است.
زیاد پیش میآید در تاکسی و بقالی و جاهای دیگر، مرا «حاج آقا» صدا میکنند، غافل از اینکه من اصلاً مسلمان نیستم که «حاج آقا» باشم! این خطاب بار معنایی ظریفی در خودش دارد و آن اینکه گوینده همه را مسلمان میداند و هیچ تصوری ندارد از اینکه مخاطبش ممکن است پیرو دین دیگری باشد که هر چند احتمالش کم است اما کاملاً ممکن است. قدیمترها ارمنیها را «موسیو» یا «مادام» خطاب میکردند. این هم بار معنایی خاصی داشت. «موسیو» و «مادام» همان خانم و آقای فرانسوی است و فرانسه نخستین زبان خارجی رایج در ایران بوده و وقتی تو را موسیو صدا میکنند، تلویحاً یعنی تو را با خارجیها یکی میدانند که برای بعضیها ناخوشایند است و برای بعضیها خوشایند.
«استاد» خطاب کردن آدمها بدون اینکه بدانی حقیقتاً استاد دانشگاه هستند یا خیر چی؛ آیا احترام به مخاطب است؟ یا پایین آوردن شان استادی وقتی هر کس و ناکسی را «استاد» خطاب میکنی؟ اما همان «استاد» را اگر بگویی «اوستا» معنی آن کاملاً عوض میشود و با وجود اینکه اوستا و استاد، بهترتیب شکل محاورهای و نوشتاری یک واژه هستند اما اوستا بیشتر صنعتکار است و ربطی به دانشگاه ندارد. همین امر در مورد «دکتر» هم صادق است که گاهی هم گوینده با حسی از طنز دوست کمسوادش را «دکتر» یا «دکتر جون» خطاب میکند.
گفتیم انگلیسیها یک you دارند و خلاص اما آنها در عوض، مشکل Miss و Mrs. را دارند؛ یعنی بسته به اینکه خانم مقابلت ازدواج کرده یا مجرد باشد، کلمهای که برای خطاب او بهکار میبری فرق میکند. آنها راهحلی پیدا کردهاند و Ms را ابداع کردهاند که میتوان در نوشتار برای مخاطب قرار دادن یک زن، اعم از اینکه متاهل باشد یا مجرد، بهکار ببرد.
و البته این رشته سر دراز دارد.