چرا عراق آرام نمیشود؟
نیکنام ببری _ روزنامه نگار
با گذشت بیش از 2ماه از آغاز اعتراضهای خیابانی در عراق، عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق تن به استعفا داد. استعفای عادل عبدالمهدی پرسشها و سؤالهای بزرگی را برای ناظران منطقهای ایجاد کرده است؛ آیا بحران در عراق با استعفای المهدی خاتمه مییابد و آیا در نقطه مقابل این سخن، استعفای عبدالمهدی آغازی بر سیکلی از خشونتهای انسانی و جنگجوییهای فرقهای در سپهر سیاسی عراق خواهد بود؟ پاسخ به این پرسشها از یک منظر ساده و روشن است. اگر از مبانی متدولوژیک علمی بهره گیریم و با استفاده از استانداردهای دمکراسی به مفهوم علمی و تجربی بخواهیم وضعیت امروز عراق را مورد کنکاش قرار دهیم به این پاسخ روشن میرسیم که استعفای عبدالمهدی آغازی بر نزاعهای سیاسی و خیابانی در عراق خواهد بود و این اقدام سیاسی التیامبخش دردهای جامعه عراق و معترضان نخواهد بود. دمکراسی بهعنوان یک نظام سیاسی قواعد و سازوکارهای خود را دارد. این قواعد بدون بسترهای لازم امکان اجرا ندارد و حتی در صورت تلاش برای اجرای آن به خشونت و بیثباتی بیشتر منجر میشود. ذکر این نکته از این جهت است که بحران در عراق پایهای و ساختاری است و این بحران با کنار رفتن شخصیتهای سیاسی قابل حل نخواهد بود.
اگر صرف رفتن یک شخصیت بزرگ سیاسی باعث بهبود اوضاع مردم عراق میشد، چرا با کنار رفتن نوریالمالکی و جایگزینی آن با حیدرالعبادی شرایط تغییر نیافت و امروز هم مگر قرار است چه اتفاق مهمی رخ دهد که با بودن المهدی قابل تحقق نبود؟ جالب اینجاست که با کنار رفتن شخصیتهای معتدلی چون حیدرالعبادی و عادل عبدالمهدی رادیکالیسم و تندروی در فضای سیاسی عراق امکان تشدید بیشتری خواهد یافت. امروز با نگاهی اجمالی به شخصیتهای سیاسی حاضر در عراق به خوبی میتوان متوجه خلأ شخصیتهای تأثیرگذار در عراق شد. هماکنون بحث بر سر این است که چه گزینهای برای پست نخستوزیری که هم نواندیش باشد و هم کاربلد و حرفهای، مناسب است؟ گزینههای قبلی آزمون پس دادهاند و مسلما حتی در صورت انتخاب توان راهبری سیاستهای کلان و بزرگ را نخواهند داشت.
برای همین این نگرانی در فضای سیاسی عراق مطرح است که گزینه جدید یا از میان تندروها انتخاب میشود یا فاقد شخصیت و جذبه لازم برای عبور دادن کشتی بحرانزده مردم عراق به ساحل امن خواهد بود. پرسشی که در دنباله این واقعیت مطرح میشود؛ این است که راهحل در کجاست و با چه مکانیسمی میتوان از وضعیت کنونی خارج شد؟ چالش بزرگ عراق در نوع تقسیمبندی قدرت در این کشور قرار دارد که هنوز هویت ملی در عراق را سامان نداده است. این نوع ساخت قدرت که بر مبنای قومیت است باعث شده که مفهوم منافع ملی در عراق هویت پیدا نکند. قانون اساسی در عراق 3 پست مهم اجرایی را بهترتیب بین 3 جریان عمده عراق، سنیها، شیعیان و کردها تقسیم کرده است؛ سمت ریاستجمهوری برای کردها، ریاست مجلس برای سنیها و رئیس دولت برای شیعیان.
نکته اصلی در همین جاست که این ساخت قدرت خود محل اختلافافکنی و انشقاق است. اساسا در این ساخت قدرت جریانهای سیاسی بهدنبال امتیاز گرفتن هستند. کسی دنبال پذیرش مسئولیت و تلاش برای ارتقای منافع ملی نیست. چه دلیلی دارد که یک سمت مهم همیشه تحت سیطره یک جریان سیاسی باشد؟ عاقلانه و منطقی این است که فرد شایسته و قابل عهدهدار سمتها شود. پیامد بعدی این سیستم ایجاد فساد و اختلاسهای کلان است. از آنجا که افراد و صاحبان قدرت خودشان را پاسخگو نمیبینند و صرفا به حامیان سیاسیشان متکی هستند، عمده تلاش و سیاستورزیشان معطوف به جلب رضایت لابیهای پشت پردهشان است. قابل ذکر است که عراق روزانه 4و نیم میلیون بشکه نفت میفروشد. این کشور نصف جمعیت ایران را دارد. ایران در بهترین شرایط نفتیاش که دوره 2 ساله برجامی است، ماکزیمم 2 و نیم میلیون بشکه نفت میفروخت. حال در نظر بگیریم که عراق با نصف جمعیت ایران، دوبرابر میزان فروش ایران را دارد. با این احتساب این کشور باید گلستان و بهشت میشد اما چرا این کشور از حداقل امکانات محروم است؟ مفهوم فساد حاکمیتی که آن هم ریشه در ساختار قدرت دارد، اینجا خودش را نشان میدهد؛ برای همین است که تحلیلگران و نخبگان این هشدار را میدهند که به صرف برکناری افراد، شعلههای آتش در عراق به این زودیها خاموش نخواهد شد. عراق نیاز به همبستگی سیاسی دارد و این همبستگی چه بسا میتواند از اصلاح قانون اساسی شروع شود. در این مسیر قدرتهای منطقهای میتوانند یاریگر سیاستمداران عراقی برای رسیدن به نقطه مطلوب باشند. نقش ایران در این فرایند بیش از سایرین است. اولویت ایران در عراق، حفظ ثبات و آرامش است. ایران میتواند حداقل جریانهای شیعی عراق را بر سر محور و منافعی مشترک بسیج کند. جای نگرانی در عراق امروز در اینجاست که اختلاف درونی شیعیان بسیار پررنگتر از اختلافشان با کردها و سنیهاست. پس گام اول وحدت درونی در میان سیاسیون شیعه عراق است که هیچ قدرتی به اندازه ایران ظرفیت این اتحاد و همدلی را ندارد.