اعدام یک محیطبان
دکتر اسماعیل کهرم _ کارشناس محیطزیست
بدعتی گذاشته شد و یک محیطبان بعد از 10سال اعدام شد. این خبر مثل پتک بر سر علاقهمندان طبیعت فرود آمد. در طول سالها که یک جنگ آشکار و شدید بین محیطبانها و متجاوزان به عرصههای طبیعی جریان داشته است، این اولین بار است که یک محیطبان اعدام میشود. تاکنون 122 نفر از آنها به دست متخلفان کشته شدهاند.
در شیراحمد سبزوار هستیم. وسط دشت با دانشجویان. دمدمهای غروب است. آسمان قرمز شده و باران میبارد. آسمان میگرید. یک شکاربان قدیمی دست من را میگیرد و به همراه بچهها به گذشتهای میبرد. یک سنگ مزار را نشان میدهد. در توضیح میگوید «حسین صادقی» محیطبان منطقه شیراحمد درست همینجا به زمین افتاد. منطقه شیراحمد جمعیت آهو و جبیر را در خود دارد و شکارچیهای محلی را به خود جذب میکند. صادقی افتاد و دیگر برنخاست. خانمش حامله بود. کمی بعد که دختر خود را به دنیا آورد، نام او را «آهو» گذاشت! دخترش حال خانمی شده است و غم بیپدری و ندیدن پدر را همچنان بر دوش دارد! در سراسر ایران محیطبانهای بر زمین افتاده و اغلب جوان، چنین سرنوشتی داشتهاند.
محیطبانها که در قدیم به آنها، شکاربان میگفتیم، ایرانیهایی بودند که در زمان استخدام جوان، سالم و اهل طبیعت و اغلب کوهنورد بودند. حسن شهرت در محل و خصوصیات دیگر مانند مهارت در سوارکاری یا تیراندازی برایشان مزیت بود. این مردان طبیعت از بدو استخدام متعهد میشدند که خود مبادرت به شکار نکنند و وظیفه داشتند که هر کس را که در منطقه شکار میکرد معرفی و در نهایت دستگیر کنند.
زندگی سخت شکاربانی برای مدتهای طولانی آنها را از شهر و دیار و خانواده دور نگه میداشت. بنده زمانهای طولانی در پاسگاهها با امکانات بسیار ابتدایی بهسر بردم و میدانم که زندگی در آن شرایط چقدر صعب و سخت است. پاسگاهی را در بوشهر در فصل تابستان تصور کنید؛ بدون کولر و یخچال و نیز در اردبیل در زمستان بدون وسایل گرمایشی. به قول مصطفی درویش پوریان محیطبان شهرضا «خانم من وضع حمل کرد. بچههایم به دبستان، دبیرستان و دانشگاه رفتند و من بیخبر بودم. در کفیها (دشتهای مسطح) و شوریها (شورهزارها)، در پاسگاه با یکی دو نفر همکار مشغول انجام وظیفه بودم، آن وقت یک گله آهو از مقابلمان گذشتند.» ناگهان به وجد آمد و از ته دل گفت: «آخ جان، اینها زندگی من هستند، زن و بچه و عهد و عیال من هستند. من به اینها افتخار میکنم. اگر ما نبودیم، یکی از اینها در دشت زنده نبودند.»
محیطبان علی افضلی که اخیرا اعدام شد،دارای مدرک تحصیلی دیپلم بود و در زمان حادثه 41 ساله و نیز با سابقه خدمت 21سال، در منطقه راین استان کرمان به خدمت اشتغال داشته. او دوره ضابطان دادگستری را نیز طی کرده بود.
حدود 10سال قبل، متأسفانه در شرایط غیرمتعارف تعقیب و نهایتا قصور و تقصیرهای شدید، محیطبان مذکور دست به عملی زد که شرایط دفاع از مشارالیه را از سوی اداره کل محیطزیست کرمان و سازمان محیطزیست سلب کرد. در این شرایط غیرمتعارف و خارج از اصول و قواعد معمول، آقای «احمد نقدینصب» مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و بهرغم تلاشها جهت انتقال به بیمارستان فوت میکند و پرونده نامبرده منجر به صدور حکم قصاص نفس شده و چند روز قبل حکم اجرا میشود.
سابقه امر:
تاریخچه احکام مربوط به شکاربانان نشان میدهد که از 1376 تا 1384، طی 8 سال حکم اعدام برای شکاربانها نداشتیم زیرا در این مدت با مذاکره، تأمین رضایت اولیای دم و نیز حکم رهبری، موضوع قصاص محیطبانان منتفی شده بود.
وقتی که در شهریور 92 ریاست وقت سازمان به محل خدمت خود بازگشت، 8 محیطبان حکم قصاص داشتند. بین سالهای 92 تا 96، سازمان حفاظت محیطزیست 7مورد را با معاضدت قضایی، تأمین وکلای مجرب، مذاکره و جلب رضایت اولیای دم و خانوادهها با حضور مقامات سازمان و حتی رئیس سازمان (خانم ابتکار) و در برخی موارد، بارها از طریق مذاکره با خانواده و معاضدت قضایی باتوجه به قطعیت حکم، شامل تأخیر تا کسب رضایت شده بود که درنهایت با حکم مقام رهبری به تأخیر میافتاد.
به هر حال تا پایان دولت یازدهم، اعدام محیطبانها خط قرمز دولت محسوب میشد و برای کسب رضایت اولیای دم، سازمان از تمام امکانات، منجمله گلریزان استفاده میکرد. در شهرستانهای مختلف با دعوت از شخصیتهای مختلف محلی و مقامات دولتی و ملی و ایراد سخنرانی، صندوقی برای جمع اعانات بهمنظور پرداخت به اولیای دم بهراه افتاد که با تقاضای روزافزون اولیای دم، برابری کند. همان زمانها تقاضای دیه 1.5میلیارد تومانی از طرف کسانی عنوان میشد که حتی نمیتوانستند به درستی این مبلغ را تلفظ کنند. ملاقات با امام جمعههای شهرهای گوناگون که نهایت لطف، عنایت و مهماننوازی را به ما مبذول داشتند و میل خود را برای بخشش محیطبانها نمایان کردند در این میان آیتالله ملکحسینی خوشنام و خوشآوازه در یاسوج مثالزدنی بودند و نیز استاندار وقت یاسوج.
در یک مورد که یکی از شکاربانها یک قهرمان ملی و خلبان مؤثر در جنگ با عراق را کشته بود خانم ابتکار از رهبری استمداد کردند که ایشان در پای نامه درخواست ایشان نوشته بودند: «و انشاءالله رضایت حاصل خواهد شد.» این امر منجر به گذشت اولیای دم شد. هزینههای گزاف برای دعوت و مهمانی از سران طوایف نیز در دستور کار بود که در فارس، کهگیلویه و بویراحمد و ... دعوتها بهعمل آمد و غائله با رضایت طرفین برچیده میشد.
در برخی از جوامع که ساختار قبیلهای دارند، یک جوان متعلق به خانواده نیست و به کل ایل و طایفه تعلق دارد و همگان باید درمورد بخشش و یا انتقام نظر دهند. رسم است که در میان طوایف از طرف خانواده گناهکار قرآنی نفیس و یک خنجر به خانه مقتول فرستاده شود که یا به این «ببخش» و یا به آن «بکش». مراسم با احترام و مو به مو انجام شد و از 7مورد رضایت کسب شد. به غیر از مورد اخیر یعنی «علی افضلی». وی معتقد به بخت و اقبال و پیشانینوشت بود و شاید با این فکر تسکین مییافت که این سرنوشت او بود. سازمان حفاظت محیطزیست اعدام محیطبان افضلی را بیش از 10بار با پیگیری و استمهال به تاخیر انداخت.
مشهور است که در زمان حضرت علی(ع) شخصی مرتکب قتل شد او را خانواده ولی دم تا حد مرگ کتک زدند و بعد نزد امام بردند و انتظار قصاص نفس داشتند. مولا نظری به شخص مشرف به مرگ کردند و فرمودند:« این شخص را اگر اعدام کنید او از شما یک کتک تا حد مرگ طلبکار است و این عدالت نیست. او باید بهبود یابد و یکی از شما را به همین حد بزند و آن وقت میتوانید او را اعدام کنید.» حقیقت آن است که دین ما نظر و عنایت به گذشت دارد کمااینکه در آیه قصاص میفرماید:« البته گذشت بهتر است!»