• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 9 آذر 1398
کد مطلب : 89085
+
-

کسوف ابدی

روایتی از زندگی و شعر بهمن صالحی که در سکوت رسانه‌ها و جامعه ادبی درگذشت

کسوف ابدی


مرتضی کاردر ـ روزنامه‌نگار

بهمن صالحی سه‌شنبه گذشته در 82سالگی درگذشت. وزیر ارشاد پیامی به مناسبت درگذشت او صادر کرد.  تشییع پیکر او با حضور شمار اندکی از شاعران گیلان برگزار شد. خبر کوتاهی از درگذشت او در شماری از رسانه‌ها دست به‌دست شد و تمام. بی‌آنکه کسی به سابقه و جایگاه او در شعر اشاره کند، تا بار دیگر ثابت شود که حکایت شاعران خلوت‌گزیده شهرستان‌نشین بی‌توجهی و فراموشی است.

بهمن صالحی(1398-1316) شاعری سیاسی نبود. نه می‌شد او را جزو شاعران انقلابی‌ـ ‌مذهبی به‌معنای متعارف امروز تقسیم‌بندی کرد، نه ذیل شاعران چپ‌گرا قرار می‌گرفت. شاعر بود؛ فارغ از تقسیم‌بندی‌ها و دسته‌بندی‌ها. از گذشته‌های دور ساکن رشت بود و مجموعه‌های خود را آنجا منتشر کرد. از دهه 30تا امروز، بیش از 60سال، در شعر امروز حاضر بود. روایت زندگی او نشان می‌دهد که چگونه بی‌توجهی به یک شاعر می‌تواند او را به محاق ببرد و قدر و منزلت و جایگاه او را شعر امروز به فراموشی دچار کند. 





مردی از گیلان
شعرهای بلند نیمایی او، مثل «مردی از گیلان» نمونه درخشانی از شعر نیمایی در سال‌های دهه40 است. قدرت شاعر در صورت‌بندی یک منظومه بلند، بدون آنکه بندهایی از شعر اضافه به‌نظر برسد، نشان می‌دهد که صالحی در سال‌های جوانی محضر نیما را درک کرده و آموزه‌های او را به درستی فراگرفته. به اینها باید زبان سالم و توانایی او در تصویرگری و نیز ساخت فضای بومی را افزود، آن‌هم در سال‌هایی که شاعران بیشتر به فضاهای شهری مدرن در شعر متمایل بودند. «من از مزارع سبز شمال می‌آیم/ صدای من/ صدای رشد علف در طلوع دهکده‌هاست/ صدای من/ صدای ملتمس بال‌های قرقاول/ در اضطراب مسیر گلوله‌ای سربی است/ صدای من/ صدای حرکت اسبان حامل محصول/ به روی جاده باریک قریه‌های نجیب/ صدای من/ صدای گریه آرام تورهای تهی/ در اعتماد سکوت شبانه دریاست» 
بهمن صالحی یکی از شاعرانی بود که می‌توانست نمونه‌ای اعتدالی از شعر نیمایی را نمایندگی کند. اما هیچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفت. حتی نام او کمتر ذیل نوگرایان پس از نیما می‌آید.






بهار از کنار پنجره‌ها
بهمن صالحی در غزل نو از شاعرانی است که تلاش می‌کند آموزه‌های نیما و اتفاق‌های شعر امروز را در غزل به‌کار گیرد و غزلی تصویرگرا، با زبانی امروزین به‌دست دهد. علاوه بر این، صالحی نخستین شاعری است که غزل را تقطیع کرده است تا غزل درصورت نیز به شکل شعر نیمایی به‌نظر برسد؛ کاری که شاعران جوان در دهه‌های بعد دوباره از آن تقلید کردند، بی‌آنکه از مبدا ماجرا نام ببرند. شعر «کابوس زرد» یکی از درخشان‌ترین غزل‌های اوست در سوگ فروغ: 

صدای تلخ تو، 
از فصل درد می‌گذرد 
چو نیزه‌ای که ز خواب نبرد می‌گذرد
کجایی ؟
ـ ‌ای نفس جنگل از شمیم تو سبز‌ـ
که عمر باغ 
     به کابوس زرد می‌گذرد
در این افول مدام
     که حادث است به شب
خدنگ‌هاست
     که از قلب مرد 
         می‌گذرد
تو نیستی و بهار از کنار پنجره‌ها 
چه بی‌تفاوت و آرام و سرد می‌گذرد 
پرنده سوخت، 
به مرداب خون و خاطره‌اش
ز سینه افق لاجورد
     می‌گذرد
اما نام بهمن صالحی ذیل نوگرایان پس از نیما نیز نمی‌آید. در تقسیم‌بندی‌های تاریخی که معمولاً‌ از روی دست هم نوشته می‌شوند، پس از نام امیرهوشنگ ابتهاج و منوچهر نیستانی و حسین منزوی و سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی، حتی نام اصغر واقدی و محمد ذکایی (هومن) نیز می‌آید اما کمتر کسی از بهمن صالحی یاد می‌کند. بسیاری از غزل‌های صالحی در سال‌های بعد سنت‌گرایانه‌تر از شعرهای دوره نخست شاعری او هستند که نشان می‌دهد بی‌توجهی به نوگرایی‌های شاعر او را دوباره به دامان سنت انداخته است.







بانوی آب
پس از انقلاب اسلامی گرایش‌های مذهبی در شعر بهمن صالحی جلوه می‌کند. اما چنان‌که گذشت نمی‌توان او را به‌معنای متعارف کلمه شاعر انقلابی مذهبی قلمداد کرد. یکی از نام‌آشناترین شعرهای او شعر «بانوی آب» است. بهمن صالحی کسی بود که نخستین‌بار تعبیر بانوی آب را برای حضرت زهرا(س) به‌کار برد. «بانوی آب/ چون هاله‌ای ز عاطفه ‌ماه با جامه‌ای ز نور/ در قصر آفرینش کامل/ خورشیدوار/ ایستاده/ به درگاه/ نامش/ ظهور زهره در آفاق عشق/ مهرش، / فروغ سرمدی دل‌هاست/ با ابر مهربانی دستانش/ بانوی آب/ در لحظه‌های آبی رؤیاست/ آیینه کرامت دریاست» 
اما سهم او در میان پیشکسوتان شعر در سال‌های پس از انقلاب، با وجود انبوه شعرهای مذهبی و شعرهایی که در سال‌های جنگ سروده است، نیز اغلب بی‌توجهی است چرا که شعر او قابلیت برداشت‌های سیاسی اجتماعی ندارد و خود شاعر نیز ذیل دسته‌ها و گروه‌ها و جریان‌های سیاسی نمی‌گنجد. 

صدایی که شنیده نشد
دو تحلیل‌گر شعر امروز درباره شعر بهمن صالحی به تفصیل بیشتری سخن گفته‌اند. شمس لنگرودی در جلد سوم کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو که مرجع بسیاری از پژوهش‌ها درباره شعر امروز است، از بهمن صالحی یاد کرده است. او درباره کتاب افق سیاه‌تر می‌گوید: «از جمله صداهایی که به‌رغم بسیاری از ارزش‌های آشکار، در میان انواع صداهای دهه 40شنیده نشد، صدای بهمن صالحی در مجموعه «افق سیاه‌تر» بود.... بهمن صالحی در افق سیاه‌تر ـ‌از آغاز تا پایان‌ـ همان راهی را طی می‌کند که فروغ، از اسیر تا تولدی دیگر طی کرده بود؛ یعنی اشعار آغازین افق سیاه‌تر را چهارپاره‌هایی اسیر رمانتیسم شکل می‌دهد که به مرور به شعر سمبولیستی و بعد به زبانی مستقل که کم‌و‌بیش‌ تحت‌تأثیر فروغ نیز است، می‌رسد. 
وجه تشابه افق سیاه‌تر و تولدی دیگر در استفاده هردو شاعر از اشیاء و اتفاقات روزمره و کلمات متداول و معمولی است که بدین‌وسیله به درکی غیرمعمول و عمیق از زندگی می‌رسند.»
نیز درباره کتاب دوم او «باد سرد شمال» در سال 1348می‌گوید: «باد سرد شمال در میان خوانندگان امید فراوانی برای فردای صالحی برانگیخت، ولی روزگار تلخی در پیش بود و او را به همراه بسیاری از استعدادهای درخشان در تاریکی فروبرد؛ چنان‌که بعدها دیگر هرگز شعری به طراوت و صمیمیت اشعار باد سر شمال از وی ندیدیم.» بی‌توجهی به شعر او سبب می‌شود که صالحی تا 20سال بعد مجموعه شعر دیگری منتشر نکند. عبدالرضا رضایی‌نیا در مجموعه دوجلدی «درنگ تماشا» گزیده نقدها و نوشته‌های او درباره شاعران امروز است و به بسیاری از شاعران خلوت‌گزیده و فراموش‌شده شعر امروز پرداخته، دو نقد درباره کارنامه شعری بهمن صالحی نوشته است: «بی‌مبالغه باید اذعان کرد که پس از «سایه» که سایه‌اش مستدام‌ـ بهمن صالحی تأثیرگذارترین شاعر گیلان امروز است. در پهنه شعر نوکلاسیک، و اگر انصاف باشد و تعارفات متداول را فراموش کنیم، طیفی از شعرهایش درخشش و برجستگی بیشتری را در کارنامه دارد. هرچند هماره در سایه «سایه» از او یادشده است.» او یادداشت دیگری نیز دارد که از بهمن صالحی با عنوان «شاعر بانوی آب» یاد کرده است.
  

به جز اینها، آنچه سهم بهمن صالحی می‌شود اغلب سکوت و فراموشی است. شاعر خلوت‌گزیده در سال‌های پایانی عمر به سختی روزگار می‌گذراند و با پیری و بیماری دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد. حوزه هنری گیلان گزیده‌ای از شعرهای او را منتشر کرد و کتابی با عنوان «همسفر کلمات» که خاطره‌های او از شب‌های شعر است تا شماری از حرف‌ها و خاطره‌های شفاهی که به درد نقل در محفل‌ها و نشست‌های دوستانه می‌خورند، مکتوب شوند؛ کاری که معلوم نیست عمداً انجام شده یا از سر نادانی.  
 

این خبر را به اشتراک بگذارید