• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
سه شنبه 5 آذر 1398
کد مطلب : 88787
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/0RRW5
+
-

نگاهی به فیلم «داستان ازدواج»

جاده‌ای به سوی تباهی

جاده‌ای به سوی تباهی

ناهید پیشور_خبرنگار

هر ازدواجی از آغاز، بذرهای نابودی خود را می‌پاشد. زوج‌هایی که رابطه‌شان دوام می‌آورد، اجازه نمی‌دهند علف‌های هرز دامنگیر و آفت زندگی مشترکشان شود. برعکس این موضوع هم صادق است؛ در آستانه هر جدایی، هنوز احساس، علاقه، کشش و دلیل مشترکی هست که 2نفر را کنار هم نگه دارد و حتی به نقطه آغاز عشق برساند. به همین دلیل است که بامباک نام کنایه‌آمیز «داستان ازدواج» را برای کمدی- درام تأثیرگذارش درباره طلاق انتخاب کرده است. بامباک در این فیلم که آن را براساس تجربه ازدواج  ناموفق خودش با جنیفر جیسن لی- بازیگر شناخته‌شده آمریکایی- ساخته، موضوع طلاق را دستمایه قرار می‌دهد و با کنجکاوی در زندگی زوج نیکول- چارلی و واکاوی علل و انگیزه‌های آنها برای اصرار بر جدایی، در پی یافتن قلب تپنده رابطه آنهاست. این بستر درحقیقت مجالی است برای خلق یک اثر قابل‌قبول دیگر از او که ضمن تصویر دغدغه‌هایش برای ترسیم ترک‌های رابطه شخصیت‌ها، شوخ‌طبعی‌های استادانه شاهکارهای وودی‌آلن را تداعی می‌کند.

رابطه‌ای که هیچ‌گاه تمام نمی‌شود
داستان ازدواج، پایان ازدواج را ،هم دلیلی برای اندوه و حسرت شخصیت‌ها برای روزها و فرصت‌های از‌دست‌رفته می‌داند و هم نگرشی سینمایی است بر فراز و نشیب مسیر زندگی و تلخی و شیرینی رابطه‌ای چندساله. بامباک معتقد است که در فرایند طلاق رابطه دوطرف هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و فقط صورت رابطه آنها تغییر می‌کند. نکته‌ای که برای او مهم به‌نظر می‌رسد این است که مخاطب شاهد سیر تغییر کاراکترها باشد که در شرایط فشار روحی و بحران عاطفی در پروسه جدایی، به شخصیت‌های جدیدی تبدیل می‌شوند تا جایی که حاضرند برای پیروزی بر طرف مقابل، به هر دستاویزی متوسل شوند. درست زمانی که به‌نظر می‌رسد همه‌‌چیز دارد روبه‌راه می‌شود، مسیر قصه عوض می‌شود و اختلافات همچنان لاینحل می‌مانند و تباهی یک رابطه جلوه‌گر می‌شود.
فیلم با دوئتی شاعرانه آغاز می‌شود؛ چارلی و نیکول عاشق هم هستند. عاشق شیطنت‌ها، ویژگی‌ها، انگیزه‌ها و عادت‌های هم. ما در واقع شاهد روایت‌های جالب از زوجی هستیم که به‌نظر می‌رسد زندگی شاد و رضایت‌بخشی دارند.
هر دو فهرستی از ویژگی‌های خوب و بد هم را برای واسطه‌ای که قرار است میان آنها میانجیگری کند، می‌خوانند. در خلال صحبت‌های نیکول و چارلی درمی‌یابیم که نیکول ساعت‌ها پای صحبت‌های غریبه‌ها می‌نشیند، بازی با پسر هشت‌ساله‌اش هنری را دوست دارد، به خواهر و مادرش خیلی اهمیت می‌دهد و هیچ وقت در کابینت را نمی‌بندد. چارلی هم یک کارگردان بااستعداد و خلاق تئاتر است. خیلی تندتند غذا می‌خورد و اهل رقابت است. شاید این جزئیات چندان مهم به‌نظر نیاید، اما اشاره به آنها مخاطب را با ویژگی‌های شخصیتی کاراکترها در فیلم آشنا می‌سازد.

یک درام آمریکایی
به‌نظر می‌رسد که بامباک قصد ندارد هر داستانی از طلاق را روایت کند. او می‌خواهد دقیقا روی همین سوژه، یعنی زندگی چارلی و نیکول تمرکز کند؛ 2کاراکتری که در درام‌های آمریکایی سال‌های اخیر به‌عنوان تیپ‌های شخصیتی شناخته شده‌اند. صرف‌نظر از لحن کمیک سناریو و برخی موقعیت‌ها که رنگ و بوی طنز خاص فیلمساز را دارند، این فیلم را باید یک درام بومی آمریکایی دانست. هر دوطرف ابتدا برای طلاق دودل هستند و می‌خواهند کارها با توافق و به دور از حاشیه انجام شود. اما با ورود وکیل‌ها به ماجرا، مشکلات تشدید می‌شود و ترک‌های رابطه‌شان عمیق‌تر. نیکول برای بازی در کار جدیدش به لس‌آنجلس می‌رود و پسرش هنری را هم با خود می‌برد. موضع‌گیری نیویورک- لس‌آنجلس شخصیت‌ها در قصه، یک استعاره مفید برای موضوع محوری طلاق در فیلم است؛ این دو شهر مثل چارلی و نیکول چندان با هم تفاوت ندارند، پر هستند از آدم‌هایی که روحیات مشابه و زبان مشترک و روابط و پیشینه خانوادگی یکسان دارند. اما اهالی 2شهر به دلایل زیادی مثل آب و هوا، ترافیک و فضای شهری با حساسیت بیشتری درباره شهرشان صحبت می‌کنند و می‌گویند نمی‌توانند زندگی در شهر دیگر را تحمل کنند.
وقتی چارلی برای دیدن او می‌رود، نیکول به توصیه وکیل بانفوذش برگه‌های طلاق را به او می‌دهد و می‌گوید که قصد دارد برای همیشه با پسرش در لس‌آنجلس بماند، درحالی‌که چارلی نمی‌تواند مدام میان 2شهر در رفت‌وآمد باشد. این سرآغاز تنش‌های فزاینده و اقدامات بی‌پروای آنها علیه هم، به‌خصوص برای گرفتن حضانت هنری است و از این پس روند حقوقی طلاق سرعت قابل‌توجهی به‌خود می‌گیرد. شخصیت‌ها از هم می‌پاشند و شاهد متوسل شدن آنها به هر دستاویزی برای جنگیدن هستیم؛ استفاده از رازهای طرف مقابل به‌عنوان سلاحی برای مبارزه با او، امتیاز گرفتن با ابزار قرار دادن فرزند و رفتارهای بی‌منطق و حق ‌به‌جانب‌نما و... . طلاق به‌ عنوان پردازشگری قوی در فیلم عمل می‌کند که در کشاکش آن دوطرف برای استیفای حقوق خود تقلا می‌کنند. از این‌رو با شخصیت‌های جدیدی روبه‌رو می‌شویم که نسخه‌های جدید و دور از انتظار از کاراکترهایی هستند که پیش‌تر در ابتدای قصه شناخته بودیم.

درک شکست‌پذیری انسان
ساختن فیلمی با این قصه و انتخاب شخصیت‌های سیاه و سفید صرف، کار چندان دشواری نیست. ما هم به‌عنوان مخاطب یک سوی ماجرا می‌نشستیم تا ببینیم آخر قصه چه می‌شود، اما بامباک به‌جای آنکه تقصیرها را گردن یک‌طرف بیندازد، دلایل و شرایط هر یک را برای پافشاری بر موضع خود محترم می‌شمارد و در لابه‌لای دیالوگ‌ها و ارتباطات ظریف، تناقض‌ها و شرایط را برای اصرار هر‌یک از شخصیت‌ها برای غیرقابل تحمل بودن زندگی نشان می‌دهد. اما در این بین، مهم‌ترین دغدغه کارگردان، کاویدن حقیقت کلان ماجراست و رساندن این پیام که طلاق از هیچ نگاه و دیدگاهی و به هر دلیل و در هر مقطعی، نتیجه خوبی به همراه ندارد. در واقع چارلی نسبت به نیازهای همسرش بی‌توجه بوده، اما نیکول هم تلاش کرده پسرش را بدزدد و به‌عنوان یک برگ برنده به یک گوشه دیگر از کشور ببرد. درحالی‌که در برخی سکانس‌ها خشم و عصبانیت موج می‌زند، تجربه پخته کارگردان سراسر درک شکست‌پذیری انسانی است. آنچه در هر قاب فیلم جاری است، عشق و علاقه دلسوزانه بامباک به نیکول و چارلی است و تا حدی ما را با مسائل آنها درگیر می‌کند که در پایان وقتی با آنها خداحافظی می‌کنیم، عمیقا برایشان آرزو می‌کنیم که هر دو در زندگی بعد از طلاق به رضایتمندی و آرامش برسند.

انکار عشق
طلاق و زندگی پس از آن مقوله‌ای است که کمتر در سینما به آن پرداخته شده است. به اعتقاد بامباک در کشمکش طلاق چیزی گم و چه بسا فنا می‌شود. آنچه در این هیاهو موج می‌زند غم است و اندوه، شکایت است و خشم و غیظ، برافروختگی است و ستیز و درنهایت انکار؛ انکار عشق و هر آنچه روز اول 2نفر را به هم پیوند داده و مدت‌ها کنار هم نگه داشته است. او در این تجربه شخصی و تأثیرگذار به ماهیت ویرانگر طلاق می‌پردازد و به تصویر می‌کشد که چطور از 2عاشقی که تا این حد مجذوب جزئی‌ترین رفتارها و ویژگی‌های خوشایند طرف مقابل بودند، رفتارهایی سر می‌زند که هیچ وقت به فکرشان هم خطور نمی‌کرد.
درخشش ستارگان فیلم نیز خیره‌کننده است. جوهانسون و درایور که هر دو دوره کار جدیدی را آغاز کرده‌اند، اعتماد بامباک در این فیلم را با بازی پیچیده و احساسی خود به‌درستی پاسخ گفته‌اند. نقش‌های مکمل نیز با بازی‌های تأثیرگذار مریت ویور، والاس شون، ری لیوتا و بازی جالب آلان آلدا در نقش وکیل چارلی ماندگار و قابل توجه هستند. با اینکه فیلم در تسخیر 2ستاره اصلی خود است اما مهارت ثابت‌شده بامباک در دومین همکاری‌اش با نت فلیکس او را به فیلمسازی صاحب سبک و نام‌آشنا در هالیوود تبدیل کرده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید