• یکشنبه 8 تیر 1404
  • الأحَد 3 محرم 1447
  • 2025 Jun 29
چهار شنبه 16 اسفند 1396
کد مطلب : 8856
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/xnW9
+
-

تغییر دیدگاه مدیران شهرداری لازمه تحقق ‌شهر دوستدار زن

گزیده سخنرانی دکتر نعمت‌الله فاضلی 0 استاد انسان‌شناسی اجتماعی 0 در دومین نشست هم‌اندیشی «مسئله‌یابی زنان و شهر تهران» با موضوع «چگونه شهری دوستدار زن بسازیم؟»

تغییر دیدگاه مدیران شهرداری لازمه تحقق ‌شهر دوستدار زن

 

شهر دوستدار زن یعنی اینکه ساختارهای شهری را با نیازها و خواسته‌های زنان، متناسب کنیم؛ کاری کنیم که شهری که در آن زندگی می‌کنیم از منظر زنان، آرام، امن، ‌قابل سکونت و پاسخگوی نیازهای جامعه و زنان باشد. این اصطلاح، اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم در جهان مطرح شد و ذیل آن قرار است تغییراتی در شهرها ایجاد شود تا زنان امکان زیستن متناسب با مقتضیات وجودی خودشان را در شهر پیدا کنند.


در برنامه‌ریزی قانونی هست که می‌گوید «حداقل تلاش، حداکثر تفکر» و این، برعکس چیزی‌است که در شهرداری انجام می‌شود؛ به‌خصوص مدیران که دنبال کارنامه پرکار هستند و کسانی که اجرا می‌کنند هم دنبال کسب پول هستند. شرط یک سازمان خوب این است که عمده وقت و انرژی را صرف اندیشیدن کند و بعد فعالیتی انجام دهد؛ به‌ویژه در حوزه زنان بیش از آنکه نیاز به ساخت‌وساز و پول‌خرج‌کردن داشته باشیم نیاز به تفکر و نظریه داریم؛ به‌ویژه در برنامه‌ریزی و سیاستگذاری.


مدیریت شهری باید مسئله‌محور باشد نه پروژه‌محور؛ چون تشخیص مسئله، کار ساده‌ای نیست؛ به‌ویژه در شهرها و کلانشهرهای امروزی که ترکیب پیچیده‌ای‌است از اقوام، ‌گروه‌ها، سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و انباشت تدریجی چالش‌های حل‌نشده‌ای مثل ترافیک، محیط‌زیست و رقابت بین گروه‌ها و تحقیر انسان در محیط کلانشهر. همه اینها به ‌طور تاریخی در ایران معاصر شکل گرفته و انباشته شده است. ما پروژه‌ها را به اسم زن مطرح می‌کنیم و برای خانم‌ها «شهربانو» و امکانات متناسب با زنان می‌سازیم. این، نگاه پروژه‌ای‌است و موضوع، زن نیست. خود شعار شهر دوستدار زن، ‌بیان مسئله شهری‌است. معنایش این است که می‌گوییم شهرمان دوستدار زن نیست. این شعار یک شعار نیست؛ به ما می‌گوید که شهرهای امروز ما دوستدار زن نیستند.

 

 

زنان، شهری شده‌اند


شهر در ایران معاصر، تحولی بنیادین در موقعیت زن ایجاد کرده است. زنان در شهر معاصر نسبت به پیشامعاصر، حضور گسترده‌ای در میدان‌ها، مراکز خرید، فضاهای شغلی و تفریحی پیدا کرده‌اند. مشروطه، پهلوی، انقلاب اسلامی و تحولات اقتصادی، این فرصت را به زنان داده که امروز در خیابان، میدان‌ها و فضاهای عمومی شهر حضور داشته باشند. این یک حضور ساختاری‌است. 100سال پیش ممکن نبود که زنان بدون همراهی یک مرد در فضایی اجتماعی حضور یابند. 100سال طول کشیده که به اینجا رسیده‌ایم و این یک تغییر اساسی‌است. مسئله زن و شهر هم از اینجا شروع می‌شود. بپذیریم که به طور ساختاری، ‌زن مولفه وجودی شهر شده است اما نه‌تنها شهر زنانه شده بلکه زنان هم شهری شده‌اند.
امروز ما در تهران و بعضی کلانشهرهایمان در مسیری قرار گرفته‌ایم که موقعیت زن و کلانشهر، مسئله‌مند شده است؛ چون جنسیتی‌شدن شهر، برملا شده و این تصور که شهر‌ها بر اساس جنسیتی، بی‌طرف هستند به چالش کشیده شده است؛ اینکه عده‌ای که در این 100سال شهر را مدیریت کرده و خیابان، میدان، پارک، آب‌وفاضلاب و امنیت را فراهم می‌کنند و برای بهبود زندگی دارند مبارزه می‌کنند  به‌شدت به چالش کشیده شده. مدیریت شهری، خنثی نیست؛ اساسا پدیده‌ای جنسیتی شده است. از آنجا که این ساختار نابرابر شکل گرفته پس شهرها هم به طور نابرابر، فضاهای عمومی شهری را توزیع کرده‌اند. شهر دوستدار زن می‌گوید از آن تصور خنثی باید فاصله گرفت. شهر دوستدار زن اگرچه بیانی شاعرانه از یک خواسته است اما طرح مسئله، موقعیت زن از فضای اکنون و آینده ماست. می‌خواهد بگوید که زن با 100سال پیش، تفاوت وجودی پیدا کرده است. مادربزرگ من اگر تبعیض جنسیتی را حس نمی‌کرد در موقعیت دیگری بود و حتی رنج‌هایش را به‌عنوان تکلیف الهی می‌پذیرفت اما زن جوان امروزی، ‌زن کلانشهری، می‌خواهد دیده شود و این به هیچ وجه به ‌معنای ولنگاری، ‌هرزگی یا عریان‌کردن بدن نیست.


«حق بر شهر» که در دهه‌های اخیر مطرح شده، حق رویت‌پذیرشدن در موقعیت‌های زندگی شهری‌است؛ حق داشتن صداست؛ حق مشارکت نمادین در شکل‌دادن فضاهای نمادین شهری‌است؛ حق متفاوت‌بودن و زیستن است. زنان می‌خواهند شهروندانی برابر، با به‌رسمیت‌شناخته‌شدن تفاوت‌هایشان باشند. این مسئله که گاهی به ایجاد شغل یا نداشتن و داشتن حجاب تقلیل داده می‌شود نوعی خشونت نمادین است.


چطور می‌توان موضوع شهر دوستدار زن و آگاهی حساس به جنسیت را در مدیریت شهری دنبال کرد؟


ما نیازمند نوعی بازاندیشی در نهاد مدیریت شهری هستیم. سال1992 در کنفرانس زمین در ریودوژانیرو، پروتکلی امضا شد و 10سال بعد 20شهر موفق و 10شهر ناموفق را مطالعه کردند. آن 20شهر موفق در محیط‌زیست، سازمان مدیریت شهری خودشان را توانمند و کارمندان متعهدی تربیت کرده بودند؛ آنها دانش لازم را وارد سازمان مدیریت شهر کرده و بیشترین سرمایه‌گذاری را بر توانمندسازی کارکنان و مدیران، متمرکز کرده بودند؛ پس لازم نیست شهروندان را توانمند کنیم؛ خودمان باید توانمند شویم. یعنی باید مدیران شهری و کارکنان، نسبت به اهداف برنامه‌ای که می‌خواهد اجرا شود دانش لازم را پیدا کنند؛ ‌زبان سخن‌گفتن در مورد آن موضوع را بدانند و به لحاظ عاطفی، حس تعلق و تعهد به آن کار را داشته باشند و بعد قوانین و برنامه‌ها با آن هدف سازگار شود. این فقط قوانین نیست که باید تغییر کند بلکه فرهنگ برنامه‌ریزی‌است که باید نسبت به جنسیت، حساس شود. تا این اتفاق نیفتد هر قدر هزینه کنیم همان سیاست‌های نمایشی اجرا خواهد شد؛ بدون تغییر مؤثر در شهر.


لازم است نوعی اجماع زبان و گفتمان در فضای مدیریت شهری در مورد مسئله جنسیت ایجاد شود. در فضای مدیریت شهری که حساسیت جنسیتی نیست و زن همچنان به‌عنوان موجودی فرودست تلقی می‌شود، ‌برنامه‌ها از روی رفع تکلیف است و طبیعتا آن اتفاقی که باید، نمی‌افتد.


ایده شهر دوستدار زن و زن دوستدار شهر، ایده عمل‌گرایانه‌ای‌است اما مسئله پیش روی آن، زنان شهر نیستند بلکه مردان داخل شهرداری هستند. بزرگ‌ترین انقلابی که باید رخ بدهد در شهر تهران نیست، در شهرداری تهران است و این سخت‌ترین کار است و فعالان این حوزه باید به زبان ادبی، فلسفی، هنری، اجتماعی و فرهنگی مسلح شوند تا بتوانند حرف بزنند. برگزاری نشست با زنان، کافی نیست؛ باید نشست‌هایی گسترده با مردان شکل داد. اگر توانستید مفاهیم، زبان و شعارهایی را در شهرداری گسترش دهید که بعد از 4سال زبان مردان شهرداری با شما همسو شود، انقلاب بزرگی در شهر انجام داده‌اید. همچنین باید به ظرفیت‌سازی‌ نهادی فکر کرد. این را جدیدترین تحقیقات در مدیریت شهری جهانی می‌گوید.

این خبر را به اشتراک بگذارید