دانشآموزان بیحرفه و هنر
کارشناسان از ناکارآمدی آموزشهای فنی و حرفهای در مدارس برای حضور دانشآموزان بعد از گرفتن دیپلم در بازارکار میگویند
«مهارتآموزی دانشآموزان و یاددهی حداقل یک حرفه کاربردی به دانشآموزان» عبارت زیبایی است که بسیاری از مدیران وزارتخانه و کارشناسان آموزشی درباره آن صحبت میکنند، اما درحقیقت این یکی از معضلات جدی آموزش و پرورش است که مدیران این وزارتخانه بالاخره آن را پذیرفتهاند. بعد از سالیان دراز برخی از مسئولان آموزش و پرورش به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از دروس ارائه شده ناکارآمد و غیرضروری است و دانشآموز را برای زندگی آینده و اشتغال در جامعه آماده نمیکند، اما به گفته خودشان هنوز نتوانستهاند این نوع آموزشها را در مدارس آنطور که باید نهادینه کنند.
روز یکشنبه، محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزش و پرورش در نخستین همایش ملی پنجههای کارآمد سربازان ماهر گفت: «امروزه این باور به شکل گسترده وجود دارد که دانش به تنهایی نمیتواند تمام توقعات و نیازها را رفع کرده و مهارت نیز در کنار آن امر مهمی است. یکی از وظایف آموزش و پرورش ارتقای توانایی افراد برای زیستن شرافتمندانه و یاد دادن این اصول به دانشآموزان است؛ چرا که اگر یادگیری به درستی صورت نگیرد ما دارای جامعهای درمانده و منفعل خواهیم بود، بنابراین باید به مسئله آموزشها توجه ویژهای شود.»
اما علت ناتوانی آموزش و پرورش در آموزش مهارتهای کاربردی چیست؟ کارشناسان آموزش فنیوحرفهای میگویند؛ علت را باید در دو چیز جستوجو کرد: اول نبود امکانات و زیرساختهای لازم در مدارس، بهویژه در هنرستانهای فنی و حرفهای و دوم مقاومت خانوادهها نسبت به مهارتآموزی و ترجیح دائمی آنها به آموزش دروسی که فرزندانشان را برای کنکور و دانشگاه آماده میکند.
تجهیزات کارگاهی هنرستانها کم است
احمد عبداللهزاده، کارشناس آموزش فنی و حرفهای در اینباره به همشهری گفت: کمبود تجهیزات کارگاهی، یکی از چالشهای اصلی این رشته است. دانشآموزان فنی در طول هفته باید 20تا 25ساعت آموزش عملی ببینند که با توجه به هزینههای هنگفت تهیه قطعات کارگاهی، آموزش و پرورش از عهده آن برنمیآید. او ادامه داد: در سالهای گذشته هنرستانهای آموزش فنی و حرفهای تلاش زیادی کردند تابا مراکز صنعتی برای تجهیز کارگاهها و تامین منابع انسانی قرارداد ببندند که تنها در برخی موارد موفق بودهاند. این کافی نیست و نیاز است که مراکز بزرگی مانند شرکتهای خودروسازی، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، صنایع چوب و برق در این زمینه همکاری پررنگتری با هنرستانها داشته باشند.
این کارشناس آموزشی با بیان اینکه تشویق دانشآموزان به انتخاب رشتههای فنیوحرفهای و یادگیری یک مهارت برای آینده شغلی مطمئن،کافی نیست و باید بودجه منطقیتری را برای این رشته درنظر بگیرند، اظهار داشت: اتفاقا وقتی دانشآموز به هنرستان میآید و کمبودها و نارساییها را میبیند از انتخاب خود پشیمان میشود و این خود یک ضدتبلیغ است و حتی میتواند بازدارنده عمل کند.
درس عملی را از روی کتاب میخوانیم
کمبود نیروی آموزشی و تجهیزات در هنرستانها امسال بیشتر هم شده، چرا که یک پایه یعنی پایه دوازدهم نیز به رشته فنی و حرفهای اضافه شده و همین کار را سختتر میکند. متین، دانشآموز سال دوم رشته مکانیک خودرو در یکی از هنرستانهای معروف تهران است. او میگوید که امکانات کارگاه مدرسهشان بسیار کم است و در بخش عملی دروس، مشکلات جدی دارند. « خیلی خوب است که یک پایه به هنرستانها اضافه شده اما وقتی تجهیزات کم است و محتوای درسی مناسبی هم تدوین نکردهاند، چه تأثیری دارد؟ الان ما یک کارگاه مجهز برای مکانیکی خودرو نداریم و هر چه هست را تئوری در کتابمان میخوانیم. خب این چه فایدهای دارد؟»
متین میگوید که خودش چند روز دنبال یک مکانیکی بوده تا بتواند در آن کارآموزی کند. « نهایتا رفتم یک مکانیکی پیدا کردم که 3 ساعت بعدازظهرها بروم و کنار دستش بایستم تا تعمیرات خودرو را یاد بگیرم. اما همه بچهها که این دسترسی را ندارند و این میشود که خیلی از بچههای ما از اینکه به این رشته آمدهاند افسرده شوند.»
به نام هنرستان، به کام مؤسسات خصوصی
حرف متین، حرف خیلی از هنرآموزان فنیوحرفهای هم هست. آنها که در حسابداری بازرگانی، نقشهکشی معماری، گرافیک، سینما، سرامیک، تاسیسات، صنایع چوب و کاغذ، صنایع نساجی، طراحی دوخت و... تحصیل میکنند از آموزشهای خود راضی نیستند.
فاطمه رشته گرافیک میخواند اما مثل متین در نهایت مجبور شده در کلاسهای بیرون از هنرستان ثبتنام کند. «واقعا هیچی یاد نمیدن، معلم از رو کتاب میخونه و دروس ابتدایی رو یاد میده، خیلیهاشون حتی دانششون رو بهروز نکردن و چیزهایی رو که ما بلدیم، بلد نیستن. خلاقیتهاشون کمه و فقط یکی، دو تا معلم داریم که میتونن نیازهای ما رو برطرف کنن. من پشیمون نیستم از انتخابم ولی قطعا اینطوری نمیتونن تعداد بیشتری رو ترغیب کنن به اینکه بیان فنی و حرفهای. الان ماهی دو میلیون هزینه کلاسهام میشه و همون رو میام تو مدرسه به دوستام یاد میدم. اگر بهخاطر مدرک نبود، قطعا میانهراه اونرو رها میکردم.»
آموزش مدیریت اقتصاد خانوار در مدارس نداریم
اما مشکل آموزش مهارتهای کاربردی فقط مختص هنرستانهای فنی و کاردانش نیست. دانشآموزان در مدارس عادی هم با این مشکل مواجه هستند و مهارتهای معمول در زمینه اقتصاد خانوار، تولید و هنر را یاد نمیگیرند. ملیحه اطیابی، مربی آموزش کودکان که دکترای تعلیم و تربیت دارد، در اینباره به همشهری میگوید: «کودکان و نوجوانان ما حتی مدیریت پول توجیبی خود را در مدرسه یاد نمیگیرند. ما به بچههایمان یاد نمیدهیم که چگونه میتوانند پولشان را پسانداز کنند یا با چه نوع صرفهجوییهایی به اقتصاد خانوار کمک کنند. اصلا چیزی تحت عنوان اقتصاد خرد در مدارس ما معنا ندارد. این میشود که در نهایت ما یک جامعه مصرفکننده داریم که نمیتواند هزینههای خود را مدیریت کند.»
او ادامه داد: «البته برخی مدارس به این سمتوسو رفتهاند و حتی در طول سال دو تا سه بازارچه فروش صنایعدستی و تولیدات غذایی دانشآموزان را هم برگزار میکنند اما این روش اولا همگانی نیست و دوما نواقص جدی دارد؛ مانند اینکه خانوادهها با تولیدات خود نقشآفرینی میکنند و کودکان نقش حداقلی در آن دارند و همینطور با عناویی مثل بازارچه خیریه اصول سود و زیان را عملا در آن بیمعنا کرده و نمیگذاریم بچهها منطق درآمدزایی را یاد بگیرند.»
خانوادهها دروس تئوری را دوست دارند
هماکنون در برخی از مدارس ابتدایی، مهارتهایی مانند ساخت دستبندهای مرواریدی، گلدوزی روی پارچه، سفالگری، نمددوزی و... به دانشآموزان یاد داده میشود و بچهها تولیداتی را هم دارند اما اینطور که مدیران مدارس میگویند خانوادهها از آن چندان استقبال نمیکنند. حسنی فلاحی، مدیر مدرسه ابتدایی تربیت تهران در اینباره میگوید: « طی 5سال اخیر تلاش کردیم که یادگیری برخی فنون ابتدایی و آسان را به کودکان یاد بدهیم تا بتوانند در دوره متوسطه آن را تکمیل کنند و در نهایت هنگام خروج از سیستم آموزشی مدارس، حداقل یک مهارت که منجر به کارآفرینی شود را یاد گرفته باشند. اما متأسفانه بسیاری از خانوادهها به این کلاسها اعتراض دارند و میگویند که چرا از زمان دروس اساسی مثل علوم و ریاضی یک ساعت کم کردید و به مهارتآموزی اختصاص دادید؟»
او ادامه داد: «تا زمانیکه ملاک برتری اجتماعی در کشور ما مدرک تحصیلی دانشگاهی است، پاشنه بر همین در میچرخد و مهارتآموزی یک امر سخیف و غیرضروری تلقی میشود. حال آنکه بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار هستند و اگر از همان ابتدا دنبال مهارت مورد علاقهشان میرفتند شاید یک کار شخصی و پر درآمد داشتند.»
فلاحی یک مثال جالب از مهارتآموزی در فضای مدرسهاش تعریف میکند. « دانشآموزی در سال ششم ابتدایی داشتیم که به عکاسی علاقه زیادی داشت. یکبار که به عکس پرسنلی بچههای کلاسشان نیاز فوری داشتیم، دوربین پدرش را آورد و از بچهها عکس گرفت و فایلش را به ما داد. نفری 2 تا 4هزار تومان هم با رضایت بچهها از آنان دریافت کرد که همه از آن استقبال کردند. فردای آن روز مادرش عصبانی با پولها آمد و گفت که نیاز نیست با این کار ذهن بچه من را از درس خواندن منحرف کنید. میگفت که مزه پول میرود زیر دندان دخترم و میترسم درس نخواند. اینها مشکلاتی است که ما با آن در مدرسه روبهرو هستیم.»
اما و اگر درباره آموزش مهارتهای کاربردی در مدارس زیاد است و همانطور که کارشناسان و مدیران مدارس میگویند آموزش و پرورش هنوز بهطور کامل نتوانسته در این زمینه گام مؤثر و بلندی بردارد. خانوادههایی که سالیان سال تحت آموزش همین مدارس باور دارند که راه موفقیت کودکانشان از کنکور و دانشگاه میگذرد، مدیرانی که در وزارتخانه کمترین اعتبار را به آموزش فنیوحرفهای اختصاص میدهند و هنرستانها و مدارسی که نیروی مجرب در زمینه آموزش مهارتها ندارند و تجهیزاتشان در پایینترین حد ممکن است، دست در دست هم داده تا مهارتآموزی و کارآفرینی در پایینترین سطح خود باقی بماند.
تا زمانیکه ملاک برتری اجتماعی در کشور ما مدرک تحصیلی دانشگاهی است، پاشنه بر همین در میچرخد و مهارتآموزی یک امر سخیف و غیرضروری تلقی میشود. حال آنکه بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار هستند و اگر از همان ابتدا دنبال مهارت مورد علاقهشان میرفتند شاید یک کار شخصی و پر درآمد داشتند