• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
دو شنبه 27 آبان 1398
کد مطلب : 87973
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/VOOyW
+
-

مراسم نرفتن به عروسی خودمان

تیپ‌شناسی آدم‌هایی که تمایلی به برگزاری جشن عروسی ندارند

شهرام فرهنگی_روزنامه نگار

خیلی‌ها مراسم ازدواج را تمام و کمال برگزار می‌کنند، چون همه چنین می‌کنند. اگر بپرسید شما که می‌گویید علاقه‌ای به مراسم عروسی ندارید، پس چرا خودتان جشنی سراسر سفید و خامه و عسل برگزار کردید، معمولا همین را می‌گویند: «همه همین کار را می‌کنند.» اغلب اینطور به‌نظرمی‌رسد که در جغرافیای دوروبر آدم، هیچ‌کس نیست که هیجان‌زده و با لب‌هایی بی‌اختیار رفته تا بناگوش، با ذوق قدم به مراسم ازدواج خودش گذاشته باشد. این رویداد البته جای تامل و از این دست بازی‌های ذهنی دارد. شاید خیلی هم داشته باشد ولی به هرحال در هر جامعه آماری باید اصل را بر این گذاشت که درصدی -هرچند اندک- هم ممکن است صادقانه پاسخ داده باشند.

چرا به عروسی خودمان می‌رویم درحالی‌که هیچ تمایلی به چنین کاری نداریم؟
بهتر این است که آدم مباحث پیچیده را با «شاید» و «شاید» و بازهم «شاید» پیش ببرد. شاید چون فقط احساس می‌کنیم همیشه باید کاری را انجام بدهیم که اغلب آدم‌ها انجام می‌دهند؟ گرچه مشکل این رویکرد این است که شاید اگر از همان‌هایی که پیش از ما در چنین دامی افتاده‌اند بپرسید، آنها هم اعتراف کنند که درست با همین رویکرد تصمیم گرفته‌اند کاری را انجام دهند که اگر به میل خودشان بود هرگز انجام نمی‌دادند. البته این مورد تنها مربوط به موضوع برپایی مراسم عروسی نیست، ما اغلب، بیشتر، انگار کلا همینطوری هستیم. این وضعیت روانی در شرایط بحرانی تبدیل به رفتاری دیگر می‌شود که از آن در فضای عمومی شهر به‌عنوان «Fake» اسم می‌برند؛ کسی که شخصیت خودساخته‌ای ندارد و احساس بویایی و شنوایی و... نگاهش را مدام به‌دنبال کشف رفتارهای عامه‌پسند می‌دواند. ولی به این ترتیب متن سمت و سوی دیگری می‌گیرد که نباید بگیرد. پس به عروسی خودمان برمی‌گردیم که اگر دوست نداشتیم، پس چرا برگزار کردیم؟ دیگران چرا چنین می‌کنند؟ شاید چون خیلی ساده، تصور می‌کنیم اگر زندگی را خارج از روال تاریخی‌اش پیش ببریم، حتما یک‌جایی به تاریخ برمی‌خورد و از خشم و درد ما را می‌خورد! یا شاید بازهم ساده‌تر، توان روانی لازم - برای جنگیدن بر سر خواسته‌های شخصی‌مان- را نداریم. یا شاید هم به‌نظرمان می‌رسد اصلا خواسته‌های من مگر چقدر اهمیت دارند؟ و این یکی از خواص عشق است.

چه کسانی واقعا به برپایی مراسم عروسی علاقه ندارند و این کار را هم نمی‌کنند؟
واقعیت این است که خیلی‌ها، شب‌های بسیاری خواب عروسی خودشان را دیده‌اند. آنها واقعا دوست دارند مراسم عروسی خودشان را تجربه کنند. خیلی هم دوست دارند. حتی اگر برای بار چندم باشد بازهم با جزئیات و دقت، ریز به ریز کنداکتور مراسم را پیگیری می‌کنند که هیچ تکه‌ای از‌رؤیا بیرون مراسم جا نمانده باشد، ولی جامعه گروه‌های دیگری هم دارد؛ مثلا در مورد برگزاری مراسم عروسی، گروهی وجود دارند (بدون تفکیک جنسی و درصد و آمار) که اگر روزگار جفت‌شان کند، بدون برپایی مراسم عروسی، زندگی را شروع می‌کنند؛ مثلا...
روشنفکرها در صدر گروهی قرار دارند که بی سوروسات وارد زندگی دونفره می‌شوند. البته نه اینکه جشن نگیرند ولی خیلی‌هایشان ترجیح می‌دهند در آن مراسم کلیشه‌ای عروسی که عکس‌های رقابتی تکراری‌اش در بی‌نهایت آلبوم سفید تکرار شده و هنوز هم به رنگ سفیدِ یخچالی در آلبوم‌های مجازی توی چشم و جاهای دیگر می‌زند... پس دونفر شده‌هایی شبیه هم هستند که مطمئنند هیچ تمایلی ندارند در آتلیه‌های بزک شده مقابل دوربین بایستند و ژست‌های مصنوعی و تکراری بگیرند.
 به جایش یک دورهمی «گروه هم اندیشان» – بالاخره جایی برای برگزاری‌اش پیدا می‌شود- برپا می‌کنند و حرف می‌زنند، خاطره و... و می‌خندند. علاوه بر اینها، بعضی‌ها هم به این دلیل جذب یکدیگر می‌شوند که نگاه‌شان به زندگی عین نگاه کسی است که منافع اقتصادی برایش در اولویت قرار دارد و اتفاقا آنها باهم نگاه به نگاه شده‌اند و این را درک کرده‌اند که چقدر علاقه دارند از این به بعد باهم این مسیر اقتصادی را طی کنند و... . ماجرا کمی پیچیده شد؛ یعنی اینکه آدم‌هایی هم که صرفه‌جویی و پس‌انداز برای‌شان در اولویت قرار دارد، آدم‌های اقتصادی، بدون ذره‌ای حسرت و پشیمانی، ترجیح می‌دهند زندگی دونفره را بدون برگزاری مراسم عروسی شروع کنند و به‌جایش آن مبلغ را برای جلوافتادن در رقابت تسلیحاتی زندگی هزینه می‌کنند. 
خودش به هرحال چند قدمی می‌شود. آن هم در بازاری که امروزش با فردا، پس‌فردایش ممکن است خیلی زیاد فرق داشته باشد. این گروه سعی می‌کنند احساسات را به حداقل برسانند و با قدم‌های منطقی در این، در این... زندگی سخت به جاهای امن‌تری برسند. پس جهان‌بینی‌شان به آنها می‌‎گوید تا جایی که منطق دستور می‌دهد، جلوی خرج‌های بیهوده را بگیرند. آنها هم به مراسمی جمع‌و‌جور با حضور حداقلی اطرافیان و یا شروع زندگی دونفره بدون هیچ مراسمی رضایت می‌دهند ولی غیراز این؟ بیرون از این جامعه آماری (روشنفکرها و اهل حساب و کتاب) که بعید است جمعیت قابل توجهی یا موارد به‌درد بخوری برای ادامه این متن پیدا شود. اکثریت همچنان با گروهی است که رؤیای مراسم ازدواج می‌بینند، برایش کنداکتور می‌بندند و برنامه می‌ریزند. دقیقِ دقیق، جزئی جزئی؛ مثل لحظه‌ای که آدم می‌داند تنها فرصت ممکن را باید گل کند!
 

این خبر را به اشتراک بگذارید