گلی که فقط خار دارد
هشدار همشهری نسبت به افزایش مصرف و کشت مادهمخدر «گل» در کشور
آزاده خانی:
«گل میکارند» و «بار میزنند» اما هیچ کدامشان کار گر نیستند؛ اتفاقا دختر و پسرهای جوان و بعضا نوجوانی هستند که بهدنبال ارضای حس کنجکاوی و فرار از آنچه افسردگی، شکستهای عشقی، استرس بیپایان امتحانهای پشت سر هم، کنکور و... میخوانند، در گرداب «گل کشیدن» فرو رفتهاند. یک روز بازار خرید و فروش شیشه اوج میگیرد و یک روز هم کراک میشود خط قرمز معتادها و موادفروشها. زنگهای خطر که به صدا درمیآید کلا ورق برمیگردد و موادفروشها یا به قول خودشان «ساقیها» به سراغ مواد جدید میروند. اسمهای نوظهور برای مخدرهای جدید میگذارند و با تبلیغات خوش آب و رنگ به سراغ جامعه هدف میروند.
حالا چند وقتی هست که دیگر کمتر خبری از بدنهای کرمزده کراکیها به گوش میرسد و خیلی وقت است از متلاشیشدن آزمایشگاههای تولید شیشه خبری نیست. اما در عین حال هم نمیشود خوشبینانه اعلام کرد که بندوبساط موادفروشی از کشورمان رخت بر بسته، بلکه حالا شکل و شمایل و نام مخدرهایی که رایج شده است تغییر کرده و گل یکی از مخدرهایی است که این روزها گل کرده است. حالا مافیای موادمخدر طرحی نو درانداخته و جامعه هدفشان را تغییر دادهاند. حالا به جای مردهای با لباسهای چرک و موشخورده که در سینهکش دیوار نشستهاند و با نگاه بیرمقشان به نقطهای نامعلوم زل زدهاند، گلبازها در دانشگاهها و مراکز آموزشی و بین دانشجویان خوابگاهها زندگی میکنند. این روزها، دور، دور موادمخدری است که بهاصطلاح اعتیاد ندارد و برای استعمالشان به ابزار ویژهای هم احتیاج نیست ولی جوانان وقتی درگیر آن میشوند تازه میفهمند که به چه چاهی افتادهاند. گل بو ندارد و در لفافههای شیک به فروش میرسد و متأسفانه استفاده از آن برخلاف موادمخدر سنتی، نهتنها برای مصرفکننده ننگ محسوب نمیشود بلکه یکجور پز روشنفکری هم محسوب میشود و حسابی کلاس دارد.
نسخه غلط فرار از استرس
آرزو دانشجو است و اتفاقا دانشجوی درسخوانی هم هست که موفق شده در یکی از دانشگاههای خوب و دولتی قبول شود. آنها یگ گروه دارند. اسم گروهشان «مشنگ»هاست. اول فکر میکنم چون همه جوانهای دانشگاه رفتهاند به سبک و سیاق قهرمانان کتاب هریپاتر اسم گروهشان را مشنگ گذاشتهاند؛ آنها 16دختر و پسر ورودی سال 94 هستند و چون همه گل میکشند اسم گروهشان را مشنگها گذاشتهاند.
آرزو را با واسطه میشناسم اما خیلی زود با همه دخترها و پسرهای جوانی که در کافیشاپ یکی از مراکز خرید شرق تهران با هم قرار گذاشتهایم صمیمی میشوم. مشکل همهشان سیگاری بودنشان است و ترس از خانواده. آرزو میگوید: ماها فقط در اتاقمان زندگی میکنیم. برای مامان و باباهایمان دختر و پسرهای خوب و درسخوان هستیم و کلاسها را هم طوری انتخاب کردهایم که تقریبا هر روز بیرون باشیم. محمدحسین که از راه میرسد مثل یک لیدر حرفهای اول میزمان را عوض میکند. پر بیراه هم نمیگوید، قرار است با هم گپ بزنیم و خب، سروصدای بچهها زیاد است،تابلو میشوند. محمدحسین میگوید: گول ساکتی الان را نخورید موتورشان که روشن بشود هر کدامشان یک پا درمانگر اعتیاد هستند. بعد هم تا سفارشمان را بیاورند میگوید: همه ما گل میکشیم. بقیه با تکان دادن سر حرفهای محمدحسین را تأیید میکنند. باورم نمیشد این چهرههای معصوم با آن عینکهای گرد مواد بکشند؛ اما واقعیت فراتر از باور من است.
آرزو ادامه میدهد: یکسری از دخترهای جوان و دانشگاهی برای اینکه استرس شب امتحان و زندگی کم شود یا شاد باشند، علف مصرف میکنند. او که چند باری امتحان کرده و به قول خودش این کارش از سر کنجکاوی بوده است، میگوید: خب، خانوادههایمان که نمیدانند چه چیزی مصرف کردهایم. اگر فقط بابای من بفهمد که دختر یکی یکدانهاش فندک دارد قطعا من را از ارث محروم میکند، حالا اگر بداند که گل میکشم خونم را میریزد.
یک تجربه وحشتناک
صبا یکی دیگر از دخترهاست که تندتند حرف میزند و با دستهایش بازی میکند. او میگوید: نخستینبار من هم مثل خیلیها برای امتحان و از روی کنجکاوی به سمتش رفتم و بار اول تا سوم، هیچ حالتی به من دست نداد. میگفتند «دوز»ات بالاست. من متوجه نمیشدم یعنی چه و باز بیشتر میکشیدم تا حالت سرخوشی که به دوستانم دست داده، نصیب من هم بشود. بعد از کشیدن آن، حالت خیلی بدی به من دست داد. صبا که انگار حرفهایش یادش آمده باشد ادامه میدهد: «داشتم میگفتم سر گل را کشیدم واااای چشمتان روز بد نبیند فشارم افتاده بود و سرم گیج میرفت، دست و پایم سرد و سرم سبک شده بود.
اولش با خنده شروع شد. به هر چیز کوچکی میخندیدم، بعد هوس کردم سیگار بکشم و ۱۰دقیقه بعد هم حالم به کلی بد شد که بچهها گفتند «رد» دادی. میترسیدم بمیرم. دوست هم نداشتم جلوی بچهها کم بیاورم و انگ تیتیش به من بزنند. احساس شدید گرسنگی و تشنگی داشتم که برایم آب آوردند، کمی هم میوه خوردم اما باز هم خوب نشدم و حس میکردم ضربان قلبم آنقدر زیاد شده است که هر لحظه ممکن است قلبم از سینهام بیرون بیفتد. همهاش میترسیدم بمیرم. خیلی حس و حال بدی بود.
میپرسم :خب، بعدش چه اتفاقی افتاد؟ صبا میگوید: هیچی. دوستانم چند لقمه نان و کره به من دادند تا کمکم حالتم طبیعی شد. هر وقت به آن شب فکر میکنم احساس پشیمانی دارم.
متأسفانه همه دختر و پسرهای دور میز گل میکشند و پدر و مادرهایشان نمیدانند که بچههای دردانهشان در خلوت اتاقهای اختصاصیشان چه کاری انجام میدهند.گل نه بو دارد و نه برای کشیدنش به آلات و ادوات خاصی احتیاج است.
فروش مجازی
از اینستاگرام پیدایش میکنم. عکسهای شاهدانه را با بهترین کیفیت انتخاب کرده و پای عکسها چیزهای مختلفی نوشته است و کامنتها هم باز است. آنها که سفارش دارند باید برای کسرا در دایرکت پیام بگذارند؛ آنطور که مشتریها پای پستها کامنت گذاشتهاند کسراخان خیلی زود جواب میدهد و بسیار خوشقول است. برایش مینویسم گل دارید؟ من میخواهم؛ بعد هم منتظر جواب میمانم. به ساعت نکشیده جواب میدهد که کجای تهران هستید. خیلی راحتتر از آن چیزی که فکرش را میکنم با هم چت میکنیم. میگوید که روزی صد نفر سر کارش میگذارند و بالاخره باید جواب همه را بدهد تا بین این همه مزاحم به قول خودش کاسبی کند.
کسرا میگوید:بعضی از «علفها» چیزی مخلوط دارند و خالص نیستند برای همین شاید از نظر کیفیت با هم فرق داشته باشند. اما همه با یک قیمت به فروش میرسند. ماها که از این راه درآمدکسب میکنیم کار همدیگر را زیر سؤال نمیبریم. بالاخره سفرهای پهن است و هر کسی از آن استفاده میکند. او که ادعا میکند تا به حال دستگیر نشده میگوید: خودم به شخصه قیمت مناسب به مشتری میدهم که جلد خودم باشد و فقط از خودم جنس بخرد. کسرا فقط توزیعکننده است،اما میداند که گل را چطوری میکارند؛ حتی قول میدهد شماره تلفن یک گلکار حرفهای را هم بدهد؛ «وید» همان گیاه شاهدانه است. البته گل قیمتهای مختلفی دارد و قیمت هر بسته ۳۰ و ۲۵گرمی آن از ۱۵ هزار تومان شروع میشود. البته «سر گل» گرانتر است و کشیدنش کار هر کسی نیست.
او ادامه میدهد: گل لامصب مستقیم روی مغزتأثیر میگذارد و طرف را به هپروت میفرستد؛ برای همین هم زیاد سخت نیست گل باز را از بقیه تشخیص داد؛ آن کسی که از همه بیشتر میخندد و دائمالچت است قطعا گل کشیده است. کف دست هم عرق میکند و اگر در مصرفش زیادهروی کنند لرزش دست هم میگیرند. این ماده نژادهای مختلفی دارد که مرغوبترین آن در افغانستان و ایران تولید میشود؛ البته بعضیها هم میگویند بهترینش مال کوباست ولی به هر حال در شهری نزدیک افغانستان بهدلیل شباهت جغرافیایی، کشت و مصرف بیشتر است.
کسرا میگوید: من خودم 3-2 بار گل کشیدم، یک مثالی بین ساقیها هست که میگویند خودت نباید کوفتی که میفروشی را بکشی، من از سر کنجکاوی کشیدم اما خب، دوست هم نداشتم.
گلدانهای خانگی گل
گل یک نوع حشیش صنعتی است که گونه روغنی آن 100تا 150برابر بیشتر از حشیش اعتیادآور است و این روزها در برخی گلدانهای خانگی برای خودش جایگاهی دارد و طبق آمارهای پلیس موادمخدر، متأسفانه زنان و دختران به بهانه اینکه گل اعتیاد آور نیست، بیشترین مصرفکنندگان این ماده مخدر هستند؛ در شرایطی که بارها کارشناسان نسبت به اعتیادآور بودن این ماده مخدر و اثرات سوء بسیار آن هشدار دادهاند. وقتی درمورد کاشت گل در خانهها صحبت میکنیم؛ یعنی در مورد موادی حرف میزنیم که جایگاه دوم را در کشور دارد و به راحتی روی قلب، کلیه و ریه تأثیر منفی دارد.
حشیش یا شاهدانه قدمتی 3هزار سال دارد. گیاهی که روزگاری بهصورت طبیعی رشد میکرد سالهاست بهعنوان یک ماده مخدر استفاده میشود و عدهای برای مصرف شخصی خودشان آن را پرورش میدهند. این گیاه متأسفانه در هر آب و هوایی رشد میکند و به همین دلیل هم کارشناسان معتقدند باید در مورد کاشت و پخش بذر این گیاه برنامهریزیهای جدیتری از سوی مسئولان قضایی، انتظامی و مسئولان وزارتخانههای مسئول انجام شود تا از رشد، کشت و تغییر ژنتیک آن جلوگیری شود.
ژنتیکش را عوض کردم
خرید و فروش این ماده مخدر متأسفانه آنقدر خوب است که وسوسه در آمدزایی آن عدهای را به فکر کاشت این گیاه مخدر بیندازد. هر چند که پلیس اعلام میکند در تهران کشت عمده گل نداریم اما نبود مزارع زیرکشت، صورت مسئله کاشت خانگی این گیاه مخدر را پاک نمیکند.
فرید را پایگاه سوم پلیس آگاهی دستگیر کرده است. همین بس که پایگاه سوم پلیس آگاهی در قلب پایتخت است، 30ساله است و مهندسی خوانده، میگوید: من را به جرم دزدی گرفتند اما بعد که برای بردن وسایل سرقتی به خانهمان آمدند دستم رو شد و باغچهام لو رفت. بعد هم ادامه میدهد: خانه ما حیاط دارد؛ البته نه حیاط بزرگ و درندشت، یک خانه ویلایی صدمتری است. مادر و پدر و خواهرم طبقه دوم زندگی میکنند و کاری بهکار من ندارند. طبقه اول هم انباری است و یک گوشهاش اتاق من است. از اتاقم به حیاط هم راه دارد.
او که به توصیه یکی از دوستانش ماده مخدر گل را کاشته است، میگوید: اول قبول نمیکردم اما خب، هم پولش خوب بود و هم من پول لازم بودم،برای همین هم خودم به دوستم زنگ زدم وبا هم قرار و مدار گذاشتیم. البته خدا وکیلی دوستم چون من جا داشتم برای کشت به من پیشنهاد داد، بقیه کارها را خودم دنبال کردم و از اینترنت همه راهها و چاهها را یاد گرفتم. او ادامه میدهد: روزهای اول بذر گیاه را از کشورهای خارجی سفارش میدادم، میآوردند اما الان میدانم که پای کدام نژاد باید چه محلولی بریزم که مواد خوبی رشد کند. درحرفهایش به نوع جدیدی از گل اشاره میکند که تازه بین جوانها جا باز کرده است و اسمش را «سنبل» گذاشتهاند؛ گیاهی که بیشترین تفاوتش با رولهای گل، مخدر بالای آن است. فرید در مورد نوع جدید گل میگوید: «در اصل همان گیاه است اما محلول خاصی موقع رشدش استفاده میشود که همین موضوع باعث تغییر مخدرش میشود.
افرادی که مصرفکننده دائم این مواد هستند به سنبل، بچه اسید میگویند. باغچه فرید 50تا گلدان یا به قول خودش باکس داشته. او ادامه میدهد: دانههای ماریجوانا عموما از افغانستان وارد کشور میشود؛ یا اینکه سفارش داده میشود، از هلند به عراق میآید و در آنجا تحویل خریدار میشود. دانهها بهصورت کیلویی فروخته میشوند و از کیلویی یکمیلیون تومان تا کیلویی ١٧میلیون تومان قیمت دارند. فرید میگوید: همهچیز هم اینقدر راحت نیست که به زبان میآید بلکه دردسرهای بسیاری دارد که مهمترین آن همین دستگیری و زندان است. او ادامه میدهد: مشکل کاشت شاهدانه در آپارتمان بوی گیاه است که پس از رشد و درآمدن گلهای آن، فضا را پر میکند. خیلی حساسیت زاست و باعث جذب حشرات هم میشود و شاید به همین دلیل هم باشد که کاشت این گیاه بیشتر در شهرهای اطراف صورت میگیرد؛ البته بیشتر مصرف آن در تهران است. در شهرهای اطراف تهران باغها، گلخانهها و خانههای ویلایی زیادی وجود دارد که حالا برخی از آنها به محلهایی برای کشت گل تبدیل شده است. او میگوید: از بچه 14ساله تا آدم مسن، خیلیها گل مصرف میکنند و مشتری من بودهاند.
طبق هشدارهای پلیس موادمخدر، تعداد مصرفکنندههای ماده مخدر گل و تنوع سنی افرادی که استفاده میکنند، روزبهروز در حال زیادشدن است. فرید به جرم سرقت دستگیر شده و بعد در بازرسی از خانهشان باغچه گلکاریاش توسط مامورها کشف شده است.
میگوید: من خودم گلکارم، اینکه میگویند در تهران کاشت گل وجود ندارد، شوخی است. بیشتر افرادی که مصرفکننده هستند، خودشان گل پرورش میدهند و از این طریق هم مصرف خودشان را تولید میکنند و حتی به دوستانشان میفروشند. براساس اعلام کارشناسان، ورامین، لواسان و ساوه محلهایی هستند که بیشترین میزان مخدر گل در آن تولید میشود و به همینخاطر هم باید از طریق مسئولان قضایی و انتظامی بیشتر مورد رصد قرار بگیرند تا با پرورش دهندگان این ماده مخدر و فروشندگانش برخوردهای قانونی جدی صورت گیرد. البته خیلیها هم اصلا نمیدانند گیاه گل چه شکلی است که بخواهند متوجه شوند گل کاشته شده است.
گل یک نوع حشیش صنعتی است که گونه روغنی آن 100تا 150برابر بیشتر از حشیش اعتیادآور است و این روزها در برخی گلدانهای خانگی برای خودش جایگاهی دارد و طبق آمارهای پلیس موادمخدر، متأسفانه زنان و دختران به بهانه اینکه گل اعتیادآور نیست، بیشترین مصرفکنندگان این ماده مخدر هستند