انهدام مخوفترین باند آدمربایی پایتخت
متهمان در آخرین نقشه خود با ربودن مدیرعامل یکی از شرکتهای بزرگ کشور قصد اخاذی 15میلیون دلاری داشتند
الهه فراهانی ـ روزنامه نگار
سرکرده باند مخوف آدمربایی که هربار نوچههای جدیدی استخدام کرده و دستور ربودن افراد سرشناس و پولدار را میداد تا دست به اخاذیهای میلیاردی بزند پس از سالها فرار به دام پلیس آگاهی پایتخت افتاد. آخرین طعمه این باند مدیرعامل یکی از شرکتهای معروف در زمینه لوازم برقی در کشور بود که تبهکاران برای آزادی او درخواست 15میلیون دلار و 10میلیاردتومان پول نقد (معادل 180میلیارد تومان) کرده بودند.
بهگزارش همشهری، آخرین نقشه این باند مخوف چهارشنبه، اول آبانماه رقم خورد و آنها مدیرعامل یکی از شرکتهای معروف کشور را ربودند اما تنها یکهفته پس از آن بود که کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند مخفیگاه آدمربایان را شناسایی کرده و این افراد را در عملیاتی غافلگیرانه بهدام اندازند.
در این عملیات گروگان نیز آزاد و تحویل خانوادهاش شد و همین دلیلی بود تا رئیس پلیس پایتخت صبح دیروز در جمع خبرنگاران حاضر شود و از جزئیات فعالیت این باند مخوف آدمربایی که از مدتها قبل تحت تعقیب پلیس بودند پرده بردارد.
سردار حسین رحیمی گفت: همکاران من در پلیس آگاهی پایتخت در یک کار بسیار بزرگ و ارزشمند و با انجام اقدامات اطلاعی پیچیده و طولانیمدت موفق شدند این باند بزرگ آدمربایی را شناسایی و اعضای آن را دستگیر کنند. سرکرده این گروه هربار با استخدام نوچههایی تازه، دستور ربودن سوژه مورد نظرش را میداد و اعضای باندش با بازی کردن در نقش مأموران نیروی انتظامی و امنیتی، این افراد را ربوده و از خانوادههایشان درخواست باج میلیاردی میکردند.
وی افزود: آدمربایان آخرین طعمه خود را چهارشنبه اول آبانماه ربودند و در محل بسیار نامناسبی در حاشیه شهر تهران نگه میداشتند. حتی او را با دستگاه شوک شکنجه کرده و فیلم شکنجهها را برای خانوادهاش ارسال کرده بودند تا آنها را مجبور کنند تن به خواستهشان بدهند. در این فیلم فرد ربودهشده مجبور شده بود به خانوادهاش بگوید که یکی از نهادهای امنیتی او را ربوده و آنها باید برای آزادیاش 15میلیون دلار و 10میلیاردتومان پول نقد پرداخت کنند.
رئیس پلیس تهران افزود: در این پرونده خانواده گروگان بهخوبی همکاری کردند و مأموران پلیس آگاهی تهران بهصورت شبانهروزی و حتی در ایام تعطیل هفته گذشته روی این پرونده متمرکز شدند تا اینکه توانستند گروگان را صحیح و سالم به خانوادهاش تحویل دهند.
به گفته سردار رحیمی، با دستگیری این باند مشخص شد که سرکرده آدمربایان پیش از این 3نفر دیگر را نیز ربوده و با نگهداشتن آنها در سولهای در حاشیه شهر تهران قصد اخاذی از خانوادههایشان را داشته است. ظاهرا در پروندههای قبلی نوچههایی که برای سرکرده باند کار میکردند دستگیر شدند و مأموران، گروگانها را نیز آزاد کردند اما سرکرده باند از آن زمان فراری و تحت تعقیب بود که خوشبختانه پس از اجرای نقشه چهارم، او نیز بازداشت شد.
وی ادامه داد: تا این لحظه بهجز سرکرده باند، 7نفر دیگر که با این مرد کار میکردند دستگیرشدهاند. سرکرده باند حدودا 60ساله است که پس از اجرای هر نقشه، اعضای باندش را عوض میکرد و برای اینکه همدستانش ردی از او نداشته باشند همیشه از هویت جعلی استفاده میکرد. از سوی دیگر معلوم شد که او یک مجرم سابقهدار است که پیش از این نیز 5بار به اتهام جرایم مختلفی مانند جعل، کلاهبرداری، حمل مواد و قاچاق عتیقه دستگیر شده و به زندان افتاده بود.
بهگفته سردار رحیمی از آدمربایان دستگیرشده تجهیزات نظامی و پلیسی، نقاب، ماسک و... کشف و ضبط شده است.
وی با اشاره به اینکه آدمربایی جزو جرایمی است که پلیس بهطور ویژه و با تمام توان آن را مورد رسیدگی قرار میدهد، افزود: ۱۰۰درصد پروندههای آدمربایی که از ابتدای امسال تاکنون در پلیس آگاهی تهران تشکیل شده، با آزادی گروگان کشف شده و گروگانگیرها هرگز موفق نشدهاند به خواستهشان برسند.
رئیس پلیس پایتخت شمار پروندههای آدمربایی از ابتدای امسال تاکنون را ۹مورد اعلام و تصریح کرد: در تمامی این موارد همکاری خانوادهها با پلیس نقش مهمی در کشف پروندهها داشته است.
ادعاهای سرکرده
علی، سردسته باند مخوف آدمربایی است که از 2سال قبل تحت تعقیب پلیس قرار گرفته بود. او در همه این مدت با هویت جعلی زندگی میکرد و با وجود دستگیری نوچههایش، خودش توانسته بود از دست پلیس فرار کند. تمام طعمههای این مرد افراد سرشناس و ثروتمند بودند و متهم با اینکه در هیچکدام از نقشههایش موفق نشده بود به خواستهاش برسد اما دستبردار نبود و همچنان به آدمربایی ادامه میداد.
چه شد که چنین ایده پرخطری به ذهنت خطور کرد؟
من کارهای نیستم. من سرکرده نیستم.
اما همه متهمان میگویند از تو دستور میگرفتند. حتی شاکیان هم تو را شناسایی کردهاند و مدارک موجود نشان میدهد که تو دستور آدمرباییها را میدادی.
نه. مردی به اسم قدرت همهکاره بود.
این قدرت که میگویی الان کجاست؟
نمیدانم. او تلفنی به من میگفت و من هم با دستور او آدم استخدام میکردم و آدمربایی میکردیم.
پس قبول داری که برای باندت آدم استخدام میکردی؟
نمیدانم اسمش چیست. اشتباه گفتم. من سنم بالاست و حرفهایم درست نیست!
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
قدرت گفت 500میلیون گیرت میآید و من هم بهخاطر پول وسوسه شدم. فقط همین یک مورد بود. موردهای دیگر را قبول ندارم.
آخرینبار کی از زندان آزاد شدی؟
من زندان نرفتهام.
اما 5سابقه کیفری در پروندهات است.
نمیدانم شاید هم یکبار رفته باشم اما یادم نمیآید. گفتم که سنم بالاست.
افراد سرشناس را چطور شناسایی میکردی؟
در اینترنت.
بیشتر توضیح بده.
من شناسایی نمیکردم، قدرت شناسایی کرد.
اما الان گفتی در اینترنت.
من حرفهای بیهوده زیاد میزنم شما جدی نگیرید.
شغلت چیست؟
بیکار.
بیکار یا کسی که دستور آدمربایی میدهد؟
شما هرچه دوست دارید اسمش را بگذارید. من حالم خوب نیست و دوست دارم زودتر زندانی شوم.
توافق 10میلیاردی
2 مردی که برای اجرای آخرین نقشه آدمربایی توسط سردسته باند اجیر شده بودند حدودا 28ساله هستند. آنها دوست صمیمی هستند و میگویند که خردادماه امسال با علی سرکرده گروه آشنا شدند و هرگز فکرش را نمیکردند که فریب او را بخورند.
منظورتان از فریب چیست؟
مجید: من راننده تاکسی اینترنتی بودم. خردادماه امسال بود که علی حوالی میدان آزادی بهعنوان مسافر سوار ماشینم شد تا او را به شهریار ببرم. در بین راه سر صحبت را باز کرد. آنقدر خوب و موجه حرف میزد که کوچکترین شکی به او نکردم. میگفت در کار خیر است و وقتی برای او درددل کردم و گفتم که مشکلات مالی دارم، گفت به من کمک میکند. یک وام 50میلیونی برایم جور کرد البته اسمش را نمیشود وام گذاشت، پول نزول بود. چند روز بعد هم 5میلیون از او گرفتم و سفته دادم. همین بهانهای شد برای شروع تهدیدهایش. درواقع نقش یک انسان خوب را بازی کرد و فریبم داد اما همه اینها بهانه بود تا نقشههایش را پیش ببرد.
چه نقشههایی؟
مجید: یک روز به من زنگ زد. گفت مردی به او چک داده اما وصول نشده است. از من خواست تا فرد بدهکار را با خود به جایی که او میگوید ببریم تا پولش را زنده کند. اصلا نمیدانستیم موضوع آدمربایی است چون میگفت حکم جلب آن فرد را دارد.
دوستت چطور وارد این بازی شد؟
کریم: من دوست صمیمی مجید هستم و او علی را به من معرفی کرد و گفت در کار خیر است. من هم از او 5میلیون تومان پول گرفتم و به او سفته 20میلیونی دادم؛ همین شد بلای جانم. تهدید کرد که سفتهها را به اجرا میگذارد. حتی خانوادههایمان را هم تهدید میکرد. ما هم از ترس ناچار شدیم با او همکاری کنیم. اما باور کنید نمیدانستیم موضوع گروگانگیری است. حتی نمیدانستیم فردی که قرار است گروگانش بگیریم مدیرعامل یک شرکت معروف است.
از جزئیات گروگانگیری بگو.
مجید: چهارشنبه اول آبانماه بود که به حوالی فرمانیه رفتیم. تمام تجهیزات را علی در اختیارمان قرار داده بود. حتی یک نفر را هم فرستاده بود تا آمار ما را بگیرد. ما بیخیال شده بودیم و میخواستیم به دروغ به علی بگوییم که فرد مورد نظر را ربودیم و بعد توانست فرار کند اما فردی که فرستاده بود ما را میپایید. مجبور شدیم نقشه را اجرا کنیم. علی یک خودروی پرشیا هم در اختیارمان قرار داده بود که با آن سد راه گروگان شدیم. او سوار بر لکسوزش بود و با نشان دادن کارت و حکم جلب خود را مأمور جازدیم، او را ربودیم و بعد در بین راه به خودروی ونی که متعلق به علی و پلاکش متعلق به ارگان خاص دولتی بود منتقل کردیم.
او را کجا بردید؟
کریم: دست و پایش را بستیم و به سمت احمدآباد مستوفی رفتیم. جایی که علی اجاره کرده بود، یک سوله بود که داخلش اتاقکی زیر زمین کنده شده بود و گروگان را در آنجا نگه میداشتیم.
چرا او را شکنجه کردید؟
مجید: نه. ما او را شکنجه ندادیم. به او آب و غذا میدادیم و هوایش را داشتیم.
شما به خانوادهاش زنگ زدید؟
کریم و مجید با هم میگویند: نه زنگها را علی میزد.
پس متوجه شدید که موضوع، گروگانگیری است؟
مجید: وقتی گروگان را زندانی کردیم تازه متوجه شدیم ماجرا از چه قرار است. یک روز مرد گروگان از ما خواست به شریکش زنگ بزنیم و از او درخواست 10میلیاردتومان پول کنیم. گفت که لازم نیست چیزی به علی بگوییم و میتوانیم این پول را بگیریم و بین خودمان تقسیم کنیم و بعد او را آزاد کنیم. ما هم قبول کردیم و به شریکش زنگ زدیم و قرار بود همان روز چهارشنبه که دستگیر شدیم، او پول را به حسابمان بریزد و ما گروگان را آزاد کنیم اما آن روز وقتی علی هم داخل سوله بودم، پلیس وارد شد و گیر افتادیم.
برجساز معروف، طعمه باند مخوف
سرکرده این باند مخوف از مردادماه سال96 همزمان با ربودن نخستین طعمهاش که برجساز معروف تهرانی بود تحت تعقیب پلیس آگاهی تهران قرار گرفته بود. اگرچه نوچههایی که مرد برجساز را ربوده بودند همان سال دستگیر شدند اما سرکرده باند تا همین چهارشنبه گذشته فراری بود تا اینکه در جریان ربودن آخرین طعمهاش گیر افتاد. ماجرای ربودن برجساز معروف پایتخت که دکترای عمران هم دارد تفاوت چندانی با سناریوی ربودن آخرین طعمه این باند ندارد. او در زمان حادثه سوار بر پورشه خود حوالی ولنجک در حال رانندگی بود که سرنشینان خودروی ون سد راه او شدند و خودشان را مأمور جا زدند. آنها طعمه خود را سوار ماشین کردند و به جنوب تهران بردند و در شرایط بسیار نامناسب او را نگه میداشتند. به او شوک وصل کرده و شکنجهاش میدادند و این در حالی بود که سرکرده باند با خانواده مرد برجساز تماس گرفته و درخواست 5میلیون یورو کرده بود. او در تماسهای بعدیاش به 500هزار یورو راضی شد اما نوچههایش، دور از چشم او با گروگان به توافق رسیدند و مرد برجساز به آنها وعده داد که اگر آزادش کنند، نفری 100میلیون تومان به حسابشان واریز میکند. علاوه بر این به آنها قول داد که کار خوبی برایشان در شرکتش دستوپا میکند. او با این ترفند توانست متقاعدشان کند و نوچهها پس از 10ساعت گروگانگیری، مرد برجساز را با چشمانی بسته حوالی گلبرگ تهران رها کردند.
طعمه دیگر این گروه نیز مردی کارخانهدار بود که نوچههای علی در نقش مأمور او را ربودند اما افرادی که استخدام شده بودند از ترس دستگیری گروگان را رها کردند.