اعضای این باند با گروگانگرفتن سرایدار وارد برجهای مسکونی میشدند
افشای راز باند مخوف با تماس نظافتچی
الهه فراهانی | روزنامهنگار
یک تماس کوتاه اما رازگشا کافی بود تا اعضای یکی از مخوفترین باندهای سرقت مسلحانه پایتخت به دام پلیس بیفتند.
به گزارش همشهری، چند روز قبل نظافتچی ساختمانی در تهران با پلیس تماس گرفت و از یک مکالمه تلفنی گفت که ناخواسته شنیده بود؛ مکالمهای که از یک سرقت شبانه خبر میداد. او به مأموران گفت: در حال نظافت ساختمانی 4طبقه بودم که صدای مکالمه مرد جوانی را از یکی از واحدها شنیدم. مرد جوان در حالی که حرف میزد به فردی که آن سوی خط بود میگفت: «دیشب که از سرقت برمیگشتیم، چشمم به برجی افتاد که بهنظرم سوژه خوبی است و میتوانیم فردا شب به آنجا دستبرد بزنیم». مطمئنم که او در حال برنامهریزی یک سرقت جدید با همدستانش بود و برای همین تصمیم گرفتم پلیس را خبر کنم.
سارقان مسلح
با اطلاعاتی که این نظافتچی در اختیار پلیس قرار داد، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران آپارتمان مورد نظر را بهصورت نامحسوس زیرنظر گرفتند و دریافتند که صاحب آپارتمان، آنجا را بهصورت هفتگی اجاره میدهد. در ادامه معلوم شد فردی که بهتازگی آنجا را اجاره کرده، سارقی سابقهدار است.
این اطلاعات در کنار پروندههای متعدد سرقت مسلحانه از برجهای شمال شهر، ظن پلیس را بیشتر کرد و در ادامه و با هماهنگی مقام قضایی، مأموران وارد این آپارتمان شدند و مرد جوان را بازداشت کردند. اعترافات این مرد پرده از فعالیت یک باند سرقت مسلحانه برداشت و معلوم شد که او به همراه 3نفر دیگر وارد برجهای شمال پایتخت میشدند و با تهدید اسلحه خانهها را خالی میکردند. در ادامه تحقیقات، سایر اعضای این باند نیز دستگیر شدند و معلوم شد که سرکرده این گروه فردی است که در یکی از شهرها مرتکب قتل شده و تحت تعقیب است. تحقیقات از اعضای این گروه توسط کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
گفت و گو
کابوس چوبه دار
سرکرده باند ۲۲سال بیشتر ندارد و در کنار اتهام سرقت مسلحانه با پرونده قتل نیز روبهروست. گفتوگو با او، روایتی از شگرد این باند مخوف و جزئیات یک درگیری مرگبار را پیش روی ما میگذارد.
چطور سرقتها را انجام میدادید؟
ما فقط برجها را انتخاب میکردیم. در خیابانهای بالای شهر میچرخیدیم تا ساختمان مناسب را پیدا کنیم. برجهایی که ساکنان پولدار با ماشینهای آنچنانی داشتند.
چطور وارد برج میشدید بدون اینکه شک کسی را برانگیزید؟
با کمک سرایدار! همیشه سر صحبت را با سرایدار برج باز میکردیم. یک کادو همراهمان بود و میگفتیم از طرف یک مؤسسه خیریه آمدهایم و برای نیازمندان کمک جمع میکنیم. با چربزبانی اعتمادشان را جلب میکردیم و باورشان میشد که خیر هستیم. وقتی اعتماد میکردند، شروع میکردند به حرفزدن. میگفتند کدام واحد طلافروش است، کدام تاجر است، چهکسی دستودلباز است و چهکسی نه. همین اطلاعات برای ما کافی بود.
بعد از بهدستآوردن اطلاعات چه میکردید؟
اسلحه را درمیآوردیم و تهدیدش میکردیم. اگر سرایدار با همسرش زندگی میکرد، همسرش را گروگان میگرفتیم. بعد با سرایدار میرفتیم سراغ سوژهای که در آن برج ساکن بود.
چطور وارد واحد میشدید؟
سرایدار را جلوی در نگه میداشتیم. صاحبخانه وقتی او را میدید، در را باز میکرد. ما هم وارد میشدیم، بدون هیچ درگیری اولیه. سپس اسلحه را به سمت افرادی که در خانه بودند، نشانه میگرفتیم و تهدیدشان میکردیم تا اموال با ارزش را سرقت کنیم.
معمولا چه زمانی را برای سرقت اقدام میکردید؟
شبها. برایمان فرقی نمیکرد صاحبخانه باشد یا نه. اتفاقاً اگر خانه بود، بهتر میشد؛ چون با تهدید اسلحه میگفت وسایل باارزش کجاست و وقتمان تلف نمیشد.
با اموال سرقتی چه میکردید؟
میرفتیم پاتوقمان. البته جای مشخصی نداشتیم. چون بهصورت روزانه یا ماهانه، آپارتمان اجاره میکنیم و میشود پاتوقمان. در آنجا اموال را بین خودمان تقسیم میکردیم.
اتهام قتل هم در پروندهات هست؛ ماجرا چیست؟
مدتی قبل در زادگاهم با دوستم درگیر شدم. اختلاف ما برمیگشت به مسائل مالی. وقتی درگیری میان ما بالا گرفت او را به قتل رساندم. سپس به تهران فرار کردم و باند سرقت مسلحانه تشکیل دادم اما اکنون در پایتخت دستگیر شدهام، پلیس شهرمان هم در جریان قرار
گرفته است.
در سرقتهایتان، گلوله هم شلیک میکردید برای ترساندن طعمههایتان؟
نه اسلحه خالی بود. فشنگ داخلش نبود.
میدانی چطور لو رفتی؟
اشتباه خودم بود. من حواسم بود که دستمان رو نشود اما از بخت بدم، روزی که یکی از اعضای باند با من تماس گرفته بود تا قرار سرقت تازه را بگذاریم، فردی که در حال نظافت راه پلهها بود، مکالمات منبا همدستم را شنید. به این شکل لو رفتیم و حالا باید در زندان کابوس چوبه دار
ببینیم.