به رنگ سیاست
سینمای ایران در ادوار مختلف چه تصویری از سیاست ارائه کرده است؟
سعید مروتی_روزنامه نگار
در روزهایی که «ماجرای نیمروز2: ردخون» بیشتر از بقیه فیلمهای روی پرده فروخته، «آشغالهای دوستداشتنی» هم به شبکه نمایش خانگی آمده است. اولی تریلری سیاسی است درباره عملیات مرصاد و دومی روایتی از تاریخ معاصر ایران در چند مقطع مهم و حساس. تصویر سیاست در آینه سینمای ایران، چه آنجا که همهچیز با سفارش شکل گرفته و چه در مواردی که فیلمساز از یک موج سیاسی تبعیت کرده، بهندرت متقاعدهکننده از کار درآمده. مروری بر مهمترین فرازهای سینمای سیاسی ایران نشان میدهد، معمولا این توانایی در قصهگویی است که به توفیق میانجامد نه موضعگیری سیاسی. هر چند مخالفخوانی معمولا برای تماشاگر جذاب است و گاهی سینما رفتن و تماشای یک فیلم میتواند به معنای کنش سیاسی خاصی باشد. از «آرامش در حضور دیگران» و «گوزنها» تا آشغالهای دوستداشتنی و رد خون، سیاست در سینمای ایران حضور داشته ولی در مورد کیفیت این حضور، حرف و حدیث بسیار است.
گوزن ها
(مسعود کیمیایی۱۳۵۴)
خالق « قیصر» در بهترین فیلم کارنامه اش، با صراحتی کم نظیر سراغ موضوعی ملتهب می رود و جسورانه یکی از دو کاراکتر محوری اش را از دل مخالفان رژیم پهلوی انتخاب می کند. قدرت (فرامرز قریبیان) چریک شهری فیلم گوزن ها، دست خونی اش را به دیوار دبیرستان بدر می مالد ، وارد خانه ای نکبت زده می شود و رفیق قدیمی اش را بیدار میکند. صراحت سیاسی گوزن ها با توجه به زمان ساخت فیلم ( اوایل دهه پنجاه و اوج اختناق پهلوی ) جالب توجه و منحصر بهفرد است
سینمای ضد پهلوی
فیلمهای موج نو چه نگاه سیاسیای را نمایندگی میکردند؟
یکی از مولفههای مشترک فیلمهای منسوب به جریان موجنو، انتقاد از سیستم حاکم است. بیشتر فیلمهای موجنو سینمای ایران که در فاصله سالهای 48 تا 57 ساخته شدهاند لحنی انتقادی نسبت به دوران پهلوی داشتند. در سالهای اخیر یک جریان سیاسی کوشیده تا موج نو را با الصاق عناوینی چون «سینمای دوران پهلوی» زیر سوال ببرد، ولی مراجعه به متن (فیلمها) نشان میدهد حتی آثاری که با سرمایه دولتی ساخته شدهاند هم نهتنها به پروپاگاندای پهلوی نپرداختهاند که رویکردی ضدسیستم هم داشتهاند.
در واقع فیلمهای موج نو را میتوان سینمای ضد پهلوی نامید و از همان «قیصر» و «گاو» بهعنوان فیلمهای آغازگر جریان موج نو میتوان رد و سایه انتقاد از حاکمیت و نگاه سیاسی معترضانه فیلمسازان را مشاهده کرد. در فیلم قیصر بیاعتمادی به سیستم و شوریدن بر نظم اجتماعی حکومت را نمیتوان به اشارههایی نخنما چون انتقام شخصی تقلیل داد. لحن تهاجمی فیلم و قهرمان تلخاندیش و معترضش در فیلمهای بعدی کیمیایی صراحت بیشتری مییابد و به قلهای چون گوزنها منجر میشود.
ماجرای روستایی که اهالیاش فقط یک گاو دارند و آن هم به شکل مرموزی میمیرد، هم دهنکجی به اصلاحات ارضی شاه محسوب میشد. حتی آوردن این عبارت که داستان فیلم در دوران پیش از اجرای طرح اصلاحات ارضی میگذرد هم چیزی از لحن انتقادی دومین فیلم مهرجویی نکاست. فراموش نکنیم که گاو براساس داستانهای غلامحسین ساعدی- نویسنده معترض دهههای 40 و 50 - ساخته شد که در سالهای بعد سر از زندان پهلوی هم درآورد.
« آرامش در حضور دیگران»، روایتی از زندگی یک مامور امنیتی بازنشسته است که حالا آسیبهای سیستمی که خودش سالها در آن کار کرده را مشاهده میکند. ناصر تقوایی در آرامش در حضور دیگران بدون شعار و نشانههای گلدرشت رویکردی ضد سیستم حاکم اتخاذ کرده است.
در «بنبست»، مامور امنیتی که دختر جوان فیلم عاشقش شده در نهایت برادر دختر را دستگیر میکند.
فیلمهای موج نو در دورانی ساخته شده است که درگیریهای مسلحانه گروههای مخالف با نیروهای امنیتی شاه به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی ردپای چپگرایی و مخالفت با حاکمیت را در فیلمهای زیادی میتوان مشاهده کرد. از مشت گرهکرده مرتضی عقیلی در «تپلی» رضا میرلوحی و دست خونی قدرت در گوزنهای کیمیایی که به دیوار دبیرستان بدر مالیده میشد و تا مرد عینکی مشکوک در انتهای «رگبار» بیضایی که گویا آقای حکمتی را به سوی زندان مشایعت میکرد، میشد اعتراض سیاسی را در فیلمهای دهه50 مشاهده کرد.
در دوران اختناق پهلوی، سینمای موج نو یکی از ابزارهای بیانی برای مخالفت با حکومت به شمار میآمد؛ سینمایی که البته هیچگاه از سوی حکومت جدی گرفته نمیشد. چنانکه در مورد فیلمهایی که با سرمایه دولتی ساخته میشدند حتی این حساسیت وجود نداشت که محصول نهایی در تقابل و تضاد با حاکمیت نباشد؛ حاکمیتی که در همان ابتدای دهه 50، فعالیت مسلحانه گروههای چپ را سرکوب کرد، فقط در مورد فیلمهای صریحی چون گوزنها شاخکهایش حساس میشد. برای ممیزان وقت، این سوال پیش نیامد که چرا در فیلم «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا) که داستانش در دوره قاجار میگذرد، کشتار مردم در تظاهرات در خیابانی آسفالتشده صورت میگیرد. البته سانسور، سالها جلوی اکران آرامش در حضور دیگران را گرفت چون مأموران امنیتی چهره خود و به تعبیر بهتر، آینده خود را در سیمای سرهنگ (اکبر مشکین) مشاهده میکردند. ریشخند شاه و هویدا هم در «اسرار گنج دره جنی» (ابراهیم گلستان) هم باعث شد فیلم پس از یک هفته اکران، توقیف شود. در کل در فیلمهای موجنو نهتنها نشانهای از همراهی با حاکمیت پهلوی مشاهده نمیشود بلکه نمونههای بسیاری را میتوان نام برد که در آن به تصریح یا تلویح از حکومت انتقاد به عمل آمده است.
فریاد مجاهد
(مهدی معدنیان ۱۳۵۸)
با پیروزی انقلاب، دستاندرکاران سینمای فارسی برای بقا به شکلی شتاب زده کوشیدند فیلم های انقلابی بسازند، فیلم هایی که به شکلی مثالزدنی فقدان دانش سیاسی سازندگانشان را بازتاب دادند.
تلاش برای بقا
فیلمفارسی و سینمای سیاسی سالهای اول انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، طبیعی بود اولین فیلمهای ساختهشده در این دوران، بازتابدهنده روح جامعه و فضای انقلابی آن دوران باشند. در فاصله سالهای 58 تا 61 بیشتر فیلمهای ایرانی ساخته شده، مضمونی انقلابی داشتند.
در شرایطی که هنوز نسل تازه فیلمسازان به میدان نیامده بودند، بقایای سینمای فارسی برای بقا، در جستوجوی راه انطباق با شرایط تازه بودند. فیلمفارسیسازان با شتاب و عجله فیلمهایی با ظاهر انقلابی ساختند تا همراهیشان را با مردم نشان دهند؛ فیلمهایی که رویکردشان به سیاست آنقدر سطحی بود که اغلبشان تبدیل به کمدی ناخواسته شدند.
فیلمهای این جریان به عنوان نشانههایی از یک دوران و تلاش برای تطبیق با جامعه انقلابی، آثار نمونهای و قابل مطالعه هستند. تلاشی که نتیجه نداد و اغلب سازندگان فیلمهای انقلابینما در سالهای بعد حذف شدند.
مرگ یزدگرد
( بهرام بیضایی ۱۳۶۱)
اولین فیلم بعد از انقلاب بیضایی به بهانه حجاب توقیف شد ولی تک نمایش مرگ یزدگرد در اولین جشنواره فیلم فجر و مخالفت های صورت گرفته نشان داد ، مشکل فیلم بیضایی نقد قدرت است
نقد قدرت
حضور سیاست در اولین فیلمهای پس از انقلاب موج نوییها
در اولین فیلمهای کارگردانهای شاخص جریان موج نو، تصویر سیاست پررنگ است. «خط قرمز» (مسعود کیمیایی) ، «مرگ یزدگرد» (بهرام بیضایی) و «حاجی واشنگتن» (علی حاتمی) هر کدام به شکلی به نقد قدرت میپردازند. این فیلمها به همراه «مدرسهای که میرفتیم» (داریوش مهرجویی) یا نشاندهنده وقایع سیاسی روز بودند و یا حاصل امکانی که در سالهای قبل از انقلاب وجود نداشت. تصویری که این فیلمها ترسیم میکردند با آنچه قرائت رسمی خوانده میشد انطباق چندانی نداشت و نتیجه توفیق اولین ساختههای پس از انقلاب کیمیایی، حاتمی، بیضایی و مهرجویی بود. فیلمهایی که به دلایل سیاسی به محاق رفتند و یکی دوتایشان بعد از سالها، اجازه نمایش گرفتند. در فاصله سالهای 59 تا 61، موج نوییهای دهه50 فیلمهایی ساختند که سیاست در آنها نمود مشخص و واضحی داشت؛ فیلمهایی که سلیقه و دیدگاه سازندگانشان را بازتاب میدهند و در سطحی فراتر از رخدادهای روز قرار دارند و به همین دلیل و با وجود توقیف و عدم نمایش عمومی، موضوعیتشان را از دست ندادهاند. خط قرمز، حاجی واشنگتن و مرگ یزدگرد همچنان زندهاند و به تعبیر برخی منتقدان بهترین فیلمهای سازندگانشان هستند.
عروسی خوبان
(محسن مخملباف ۱۳۶۷)
نقد «برادر محسن» از کمرنگ شدن ارزش های انقلاب در سطح جامعه. فیلم از همان ابتدا و با نشانه ای که آرم بنز سرمایه داری به سوی شعار های انقلابی گرفته، به تماشاگر می گوید با یک فیلم شعار زده سیاسی مواجه است.
خط قرمز
سینمای سیاسی دهه60
اگر فیلمهایی که در نقد دوران پهلوی ساخته شدند و چرخه فیلمهای موسوم به ساواکی را کنار بگذاریم، با تعداد انگشتشماری فیلم سیاسی مواجه میشویم که توانستند در دهه60 ساخته شوند. از تریلر جذاب و خوشساخت «دستنوشتهها» (مهرزاد مینویی) که منتقدان با کجسلیقگی تمام از کنارش به سادگی عبور کردند تا فیلمهای پر سروصدای محسن مخملباف که در آن سالها تنها فیلمسازی بود که میتوانست هر آنچه را که میپسندد بسازد. «بایکوت» نقد چپ غیرمذهبی بود و «دستفروش» و «عروسی خوبان» نقد جریان راست و جناج معروف به بازار. سیاست مدیران سینمایی دهه60 اینگونه بود که تا آنجا که امکان دارد از فیلمها سیاستزدایی کنند. بعد از فیلمهای شعاری و سیاستزده سالهای اول پیروزی انقلاب، سیاست در فیلمها کمرنگ یا محدود به قرائت رسمی شد. در چنین شرایطی ترکتازی فیلمساز معتمد مدیران و سیستم، بیشتر به چشم میآمد و توجه برمیانگیخت.
آژانس شیشه ای
( ابراهیم حاتمیکیا ۱۳۷۶)
دفاع از ارزش های دفاع مقدس، نقد بی توجهی به آدم های جنگ و کنایه به مدیران دهه70. فیلم جنجالی حاتمیکیا از فضای پس از دوم خرداد بهره می گیرد ، به جامعه مدنی کنایه می زند و در عین حال از دود موتور گروه های افراطی گلایه می کند. فیلم محبوب اصلاحطلبان در گذر زمان به فیلم مورد علاقه اصولگرایان تبدیل شد.
متولد دوم خرداد
نقد سیاستهای دهه70 در سینمای حاتمیکیا
با دوم خرداد، جامعه ایران دوباره به سیاست علاقهمند شد و با بازشدن فضای اجتماعی- سیاسی، عرصه فرهنگ هم با دریچههای تازهای مواجه شد. به یمن دومخرداد، حالا میشد با صراحت بیشتر در سینما، مشق سیاست کرد. فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا در نیمه دوم دهه70 و اوایل دهه80، نشانهای آشکار از فضای نسبتا بازی بودند که در آن میشد حرف سیاسی زد و مورد توجه واقع شد. «آژانس شیشهای» از مهمترین فیلمهای سینمای پس از انقلاب، مولود دوم خرداد بود؛ واکنشی سریع و حساب شده به تغییر زمانه و نقد سیاستهای دهه70 که مورد توجه عموم قرار گرفت. حاتمیکیا وقتی در «موج مرده» دامنه انتقادهایش را گستردهتر کرد با مشکل تهیهکننده مواجه شد و با «به رنگ ارغوان» با نهادهای امنیتی به مشکل خورد.
اعتراض
(مسعود کیمیایی ۱۳۷۸)
« اصلاحات هم یه دوره س تموم می شه » پیش بینی تاریخی کیمیایی از شکست جریان اصلاحات در روزهایی که اصلاح طلبان بعد از ریاست جمهوری و شورای شهر، مجلس ششم را هم فتح کرده بودند ، سیاسیون جناح چپ را برآشفت. هرچند صحت پیشبینی کیمیایی خیلی زود به همه اثبات شد
فریادها و نجواها
سینمای سیاسی عصراصلاحات
وقتی تب سیاست در جامعه بالا رفت و درگیریها میان جناحها مورد توجه مردم قرار گرفت و با بهار مطبوعات در فاصله سالهای 76 تا 78، سینمای ایران هم از روزنامههای سیاسی آن دوران تاثیر گرفت و نشانههای این تاثیر از فضای ژورنالیستی و حال و هوای عمومی را میشد در هجدهمین جشنواره فیلم فجر مشاهده کرد. با فیلمهایی چون «بوی کافور، عطر یاس» (بهمن فرمانآرا)، «متولد ماه مهر» (احمدرضا درویش)، «اعتراض» (مسعود کیمیایی) و حتی «مرد بارانی» (ابوالحسن داودی)، سیاست به شکل پررنگی به فیلمها راه یافت. بیشتر فیلمهای این مقطع در جبهه موافقان دوم خرداد قرار داشتند و نمونههایی چون «آقای رئیسجمهور» (ابوالقاسم طالبی) در اقلیت قرار میگرفتند. بهار سینمای سیاسی دوم خرداد، گرچه کوتاه بود و با موانعی هم مواجه شد ولی در همین دوران برای اولین بار فیلمی ساخته شد که در آن با صراحت از شخصیتهای سیاسی روز نام برده میشد (اعتراض) و یا دوران پس از انقلاب فرهنگی با نگاهی متفاوت به تصویر کشیده میشد (نیمه پنهان).
قلاده های طلا
(ابولقاسم طالبی ۱۳۹۰)
پس از شکست همه جانبه « پایان نامه » ، سرانجام اصولگرایان فیلم مطلوب خود از وقایع سال ۸۸ را یافتند
دوران ملتهب
سینمای سیاسی پس از 88
آنچه در سال پرتبوتاب88 رخ داد مهمتر از آن بود که بشود انتظار داشت سینمای ایران با سکوت از کنارش گذر کند. فیلم «پایاننامه» (حامد کلاهداری) اولین فیلمی بود که درباره وقایع پس از انتخابات سال88 ساخته شد. فیلمی که آن قدر ضعیف از کار درآمد که صدای رسانههای اصولگرا را همه بلندکرد. نمایش پرحاشیه پایاننامه در جشنواره فجر و اکران ناموفق فیلم، تجربهای شد برای اینکه گامهای بعدی با هوشمندی بیشتری برداشته شود. در شرایطی که فیلم «جرم» (کیمیایی) به شرط بردهشدن داستان به سالهای قبل از انقلاب، پروانه ساخت میگرفت و «خیابانهای آرام» (کمال تبریزی) به عنوان کمدی سیاسی تحمل نمیشد، فیلم «قلادههای طلا» (ابوالقاسم طالبی) طوری ساخته شد که منجر به شکست همهجانبه (از جنس آنچه پایاننامه تجربهاش کرد) نشود. در این دوران «گزارش یک جشن» (ابراهیم حاتمیکیا) در جشنواره فجر به نمایش درآمد و بعد به بایگانی رفت. در انتهای دهه80، سیاسیترین فیلم سینمای ایران، «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی) بود که در آن فیلمساز تقابل طبقاتی میان طبقه فرودست و طبقه متوسط را متاثر از وقایع سال88، به تصویر کشیده بود.
آشغال های دوست داشتنی
( محسن امیر یوسفی 1391)
روایتی وحدت طلبانه که سالها قربانی محافظه کاری مدیران شد خیلی دیر به نمایش درآمد و تا حدی کارکرد سیاسی اش را از دست داد. روایت فیلمساز از وقایع سال ۸۸ مهم ترین دلیل توقیف فیلم بود.
پسلرزههای 88
سینمای سیاسی ابتدای دهه90
سینمای ایران در ابتدای دهه 90، همچنان از وقایع سال88 متاثر بود. «عصبانی نیستم» (رضا درمیشیان) و «آشغالهای دوستداشتنی» (محسن امیریوسفی) 2 فیلم نمونهای این سالها بودند که در آن میشد پسلرزههای وقایع88 را مشاهده کرد. عصبانی نیستم با جرح و تعدیل بسیار اکران شد و آشغالهای دوستداشتنی با اصلاحات مختصر ولی بسیار دیرهنگام روی پرده آمد. در حالی که خیلیها انتظار داشتند در دولت مورد حمایت اصلاحطلبان سینمای دوم خرداد تکرار شود، چنین چیزی رخ نداد. در دوران روحانی آنچه جلب توجه کرد، گردش به راست ابراهیم حاتمیکیا بود که به صورت واضح و مشخص در «بادیگارد» به نقد دولت پرداخت. چهره خشمگین حاتمیکیا در اختتامیه چند دوره جشنواره فجر تصویر تکرار شونده این سالها بود؛ حاتمیکیایی که هم دوستان دوم خردادیاش را حفظ کرده بود و هم به چهره محبوب اصولگرایان تبدیل شده بود؛ حاتمیکیایی که خیلی پیگیر سرنوشت اکران گزارش یک جشن نشد و در عوض بادیگارد و «به وقت شام» را کارگردانی کرد.
ماجرای نیمروز
( محمد حسین مهدویان ۱۳۹۵)
روایتی سینمایی از سال پر جنجال ۶۰ با تمرکز بر ماجرای موفقیت جمهوری اسلامی در یافتن و هلاکت موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان در سال ۶۰ که ترورهای خیابانی آن دوران را رهبری و سازماندهی میکرد.
بازخوانی گذشته
سینمای سیاسی این سالها
سینمای سیاسی این سالها، با تصویر گروهک منافقین پیوند خورده است. پروژه بازخوانی گذشته با «سیانور» (بهروز شعیبی) آغاز شد که وقایع دهه50 را بررسی میکرد و البته اشتباهات تاریخی فراوانی هم داشت. داستان با «امکان مینا» (کمال تبریزی) ادامه یافت که فیلم ضعیف و بیکارکردی از آب درآمد و در نهایت با ظهور محمدحسین مهدویان، «ماجرای نیمروز» از راه رسید تا وقایع سال60 با مهارت فنی قابل توجه روایت شود. ماجرای نیمروز به تریلر سیاسی جان تازهای بخشید تا نوبت به ماجرای «نیمروز: رد خون» برسد که وقایع سال67 را روایت میکند. مهدویان در فیلمهایش از مأموران امنیتی قهرمان میسازد و تاریخ معاصر را روایت میکند. هرچند او در فیلم ردخون نمیتواند موفقیت قسمت اول ماجرای نیمروز را تکرار کند و به نظر میرسد بزرگکردن میدان بازی و بردن دوربین سمت منافقین، به نفع فیلم و سازندهاش تمام نشده است.