لیلا رحمانی ـ مددکار اجتماعی
یکی از مهمترین آسیبهای جامعه معاصر ازهمگسستن و به سردی گراییدن روابط مثبت و عاطفی خانواده بهخصوص بین همسران است؛ روابطی که با گذشت زمان منجر به متفاوتشدن خواستهها، نگرشها و نیازهای زن و مرد و به تبع آن دورشدن آنها از هم شده است. طلاق عاطفی، مهمترین عامل ازهمگسیختگی ساختار بنیادیترین بخش جامعه یعنی خانواده است. در طلاق عاطفی احساسات منفی، خشم، ناامیدی، زیان و بخشش، تنفر و دشمنی جایگزین احساسات مثبت، عشق و علاقه متقابل در روابط زوجین میشود.
دلیل بروز طلاق عاطفی
1ـ انتخاب اشتباه: در ازدواجهای شتابزده، وقتی زوجین زمان کافی به شناخت همدیگر اختصاص نمیدهند، با تصورات سطحی و تنها علاقهمندیهای شتابزده، وارد زندگی زناشویی میشوند و با بروز نخستین رفتارهای ناسازگار، رفتهرفته علاقه اولیه در آنها رنگ میبازد.
2ـ از دست رفتن سطح رضایت: روانشناسان معتقدند که وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب ببیند، اعضای آن بهتدریج احساس رضایتمندی خود را از دست میدهند. از دست رفتن سطح رضایت اعضای خانواده، موجب گسست روانی، عاطفی و اجتماعی میشود.
3ـ عدمتناسب میان انتظارات و واقعیت: گاهی زوجها پس از مدتی به این نتیجه میرسند انتظاری که از این رابطه داشتند، با واقعیت موجود تفاوتهای اساسی دارد. وقتی زوجها دیگر قادر به اصلاح رابطهشان نباشند، طلاق عاطفی رخ میدهد.
4ـ عدمآموزش مهارتهای زندگی به زوجهای جوان: باید پذیرفت که بسیاری از مشکلات در زندگی زوجهای جوان، ریشه در عدمآموزش صحیح به آنها دارد. اغلب جوانان ما فاقد مهارتهای کلامی، برای برقراری ارتباط با همسرشان هستند. در نتیجه با بروز نخستین مشکلات جدی در زندگی، به جای مبارزه با آن، از ادامه زندگی دلسرد میشوند.
5ـ عدم برآوردهشدن نیازهای زوجین: این نیازها میتواند شامل نیازهای عاطفی، جنسی، اجتماعی، مادی و... باشد. وقتی یکی از زوجین یا هردو، نمیتوانند نیازهای همدیگر را بهطور کامل مرتفع سازند، کم کم سردی در رابطه آنها حکمفرما میشود.
6ـ عدمبروز واکنش بموقع: ممکن است زوجین از برخی اتفاقات، رفتارها یا برخوردها در ارتباط با همدیگر، آسیبدیده باشند. درصورتی که این ناراحتیها بهموقع حلوفصل نشود، به مرور زمان روی هم تلنبار شده و به کینههای عمیق بدل میشود.
7ـ عدمرضایتمندی از همسر: آن دسته از زوجهایی که بر اثر مشکلات و تنشهای بیپایان زندگی مشترک، رفتهرفته رضایت از زندگی و همسر را از دست میدهند، در نهایت به مرحلهای میرسند که حس میکنند نهتنها هیچ مهر و علاقهای به همسر خود ندارند، بلکه توانایی برگرداندن زندگی به شرایط نرمال را نیز ندارند.
8ـ مسئولیتها بهدرستی انجام نمیپذیرد: وقتی زوجین نسبت به هم بیتفاوت باشند، پس در نتیجه در انجام مسئولیتها نیز کوتاهی خواهند کرد. این امر حتی میتواند شامل مسائل تربیت کودک نیز بشود.
چهار شنبه 1 آبان 1398
کد مطلب :
86218
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/EROpm
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved