32سال پس از مرگ پسربچه 6ماهه، درحالیکه پدر و مادرش در همه این سالها تصور میکردند که او بهخاطر شیرخشک فاسد جان باخته است، حالا به شواهدی دست یافتهاند که نشان میدهد کودک آنها به قتل رسیده است.
به گزارش همشهری، صبح دیروز زن و مردی به دادسرای جنایی تهران رفتند تا بهخاطر مرگ کودکشان از زوجی آشنا شکایت کنند. عجیب آنکه فرزند آنها 32سال پیش جانش را ازدست داده بود و حالا این زوج میگفتند که به تازگی به شواهدی دست یافتهاند که نشان میدهد ماجرای این مرگ مشکوک بوده است.
مادر کودک فوتشده به قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای امورجنایی تهران گفت: زمستان سال 66بود و در آن زمان ما ساکن کرج بودیم. یک روز به همراه پسر6ماههام ابراهیم و همسرم به خانه خواهرشوهرم در منطقه یافتآباد تهران رفتیم و مهمان آنها بودیم. شوهرم اما برایش کاری پیش آمد و رفت و گفت که شب برمیگردد. من آنجا ماندم و یادم است که همه داخل اتاق بودیم و صحبت میکردیم. پسر 6ماههام ابراهیم خواب بود. در یک لحظه خواهرشوهرم به همراه شوهرش از جایشان بلند شدند و به حالت شوخی دنبال هم دور اتاق دویدند. همه میخندیدیم و در همین هنگام احساس کردم پسرم در حال بیدارشدن است. به همین دلیل فورا به آشپزخانه رفتم تا برایش شیرخشک آماده کنم. از طرفی از خواهرشوهرم و شوهرش خواستم که حواسشان به او باشد. چند دقیقه بعد ناگهان صدای جیغ و فریاد شنیدم و فورا به سمت اتاق برگشتم. خواهرشوهرم درحالیکه بهشدت هراسان بود کودکم را بغل کرده بود و میگفت حالش خوب نیست. او مدام پسرم را تکان میداد و من که ترسیده بودم گفتم حواستان نبود و بچهام را لگد کردید؟ آنها منکر شدند و گفتند که حال ابراهیم یکهو خراب شده است. من او را در آغوش گرفتم و شیرخشکش را دادم. اما پسرم اصلا حالش خوب نبود و هر چه خورده بود بالا آورد. وقتی شوهرم رسید به او گفتم حال پسرمان خوب نیست و با هم بچه را به درمانگاه بردیم. در آنجا او را معاینه کرده و شربتی دادند. شب دوباره به خانه خواهرشوهرم برگشتیم و همانجا خوابیدیم. صبح اما اتفاق غمانگیزی رخ داد. چشمانم را که باز کردم با دیدن چهره پسرم وحشتزده شدم. صورتش کبود شده بود و نفس نمیکشید. جیغ کشیدم و از اتاق بیرون رفتم. خواهرشوهرم و شوهرش سرگرم خوردن صبحانه بودند که هراسان به سمت پسرم رفتند. آنجا بود که متوجه شدیم پسرم فوت شده است.
این زن ادامه داد: آن روز در حیاط خانه خواهرشوهرم او را غسل دادیم و در قبرستانی حوالی یافتآباد دفنش کردیم. آن روزها خواهرشوهرم مرتب به خانه من میآمد تا دلداریام بدهد. یکی از روزها گفت احتمالا شیرخشک فاسد بوده که حالش بد شده و جان باخته است. آنقدر این جمله را تکرار کرد که دیگر باورم شده بود و به هرکسی که میرسید میگفتم پسرم شیرخشک فاسد خورد و فوت شد. اما پس از گذشت 32سال از آن زمان تازه متوجه شدیم که مرگ پسرمان بهخاطر شیرخشک فاسد نبوده بلکه او به قتل رسیده است. قاتل هم کسی جز عمهاش نیست.
مادر ابراهیم درباره این ادعایش توضیح داد: چند روز قبل با خواهرشوهرم بر سر ملکی که در روستایمان بود دچار اختلاف شدیم. دعوای ما بالا گرفت و به جر و بحث کشیده شد. بیشتر فامیل هم بودند و ناگهان خواهرشوهرم فریاد زد: «میخواهم حقایقی را فاش کنم که اگر بفهمی آتش میگیری. من پسرت را 32سال قبل به قتل رساندم! او را عمدا کشتم و قسم میخورم که قاتل هستم، هرکاری هم از دستت برمیآید برو انجام بده!»
شاکی گفت: این حرفها را خواهرشوهرم در مقابل بهت و حیرت فامیل زد و همه آنها حاضر هستند که در دادسرا شهادت بدهند. من تا چند ساعت شوکه بودم و باورم نمیشد که خواهرشوهرم این همه سال چنین رازی را فاش نکرده و این موضوع را از ما پنهان کرده بود. حالا من و همسرم تصمیم گرفتهایم از خواهرشوهرم و شوهرش به اتهام قتل پسرمان ابراهیم شکایت کنیم. اگر آنها قاتل باشند باید مجازات شوند چرا که این همه سال ما را به بازی گرفتهاند.
با ثبت این شکایت، قاضی جنایی دستور تحقیق در این خصوص را صادر کرد تا معمای مرگ ابراهیم پس از 32سال فاش شود.
چهار شنبه 1 آبان 1398
کد مطلب :
86198
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/v2qvg
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved