
کهنه همیشه نو
علی فتحعلی - بازیگر نقش محسن دوچرخهساز - از همکاری با اسماعیل خلج میگوید

علی فتحعلـی در «جمعهکشـی» نقش محسندوچرخهساز را بازی میکند که هیچ دل خوشی از جمعهها ندارد و به قول خودش جمعهها قد یک سال برای او طول میکشد. او که فردی از طبقه پایین است، برای اینکه مجبور نشود روز جمعه همسر و فرزندانش را به تفریح و گردش ببرد و حسابی به پول خرج کردن بیفتد، جمعه صبح به در مغازهاش آمده اما شاگرد قهوهچی از او خواسته حواسش به قهوهخانه باشد تا او برود و برگردد. فتحعلی برای نقش محسندوچرخهساز تحقیق کرده و حتی بهدنبال این بوده که با محسن دوچرخهساز حقیقی که منبع الهام اسماعیل خلج بوده دیدار کند.
چند سال است که در زمینه بازیگری فعالیت میکنید؟
من در سال1368 برای نخستین بار در نمایش «حاکم یکشبه» به نویسندگی و کارگردانی هادی اسلامی عزیز که روحشان شاد باشد، حاضر شدم و پس از آن چندین کار با ایشان انجام دادم.
از تجربه کار با آقای خلج بگویید و اینکه این چندمین بار است که با او همکاری میکنید؟
این نخستین کار است. البته آقای خلج چند سال پیش در تئاترشهر نمایشی داشتند بهنام «من ملک بودم» که همزمان با آن ما هم در تالار قشقایی «پهلوان کچل و اژدها» را اجرا میکردیم. در نمایش آقای خلج نیاز بود که غزلی خوانده شود و من از تالار قشقایی میدویدم و میآمدم آن غزل را در پشت صحنه کار آقای خلج میخواندم و بعد دوباره بهکار خودم برمیگشتم.
چه شد که بهکار جمعهکشی اضافه شدید؟ از روند تمرین و رسیدن به شخصیت محسن دوچرخهساز بگویید.
نوشتههای آقای خلج به واقعیت خیلی نزدیک است و آنطور که من تحقیق کردم محسن دوچرخهساز هنوز زنده است. البته من با او ملاقات نکردهام اما 2 پسرش را دیدهام که پسر کوچکش بسیار شوخ و شنگ بود و ویژگیهایی شبیه پدرش داشت. وقتی این کار به من پیشنهاد شد، با اینکه کار دیگری هم داشتم اما چون خیلی دوست داشتم با آقای خلج کار کنم این نقش را پذیرفتم. آقای اسلامی همیشه میگفتند اگر من نبودم و خواستید در یک نمایش ایرانی کار کنید یا با اکبر زنجانپور کار کنید یا با اسماعیل خلج. وقتی در کار هنر پیش میروی فکر میکنی که همهچیز را یاد گرفتهای، اما دریای هنر بیکران است. وقتی با آقای نصیریان یا با آقای مرزبان و یا با آقای سعدیافشار کار میکردم، فکر میکردم دیگر همه کارها را بلدم اما بعد از 32سال کار مداوم در تئاتر و حضور در کنار کارگردانهای مختلف وقتی با کار آقای خلج روبهرو شدم چیزهای دیگری آموختم و باب دیگری برایم باز شد.
در گفتوگوهایی که با آقای خلج داشتید تأکیدتان بیشتر بر چه وجهی از این شخصیت بود؟
این کار باید حتما 2 یا 3 بار دیده شود تا بتوان به همه زیر و بم آن پی برد. همانطور که گفتم نمایشهای آقای خلج به واقعیت نزدیک است اما وقتی ما خودمان نمایشنامه را میخواندیم با اینکه همهچیز آن ایرانی و برای ما ملموس است و در چنین فضاهایی زندگی کردهایم، با این حال با بعضی جملات غریبه بودیم و برایمان جا نمیافتاد. در این شرایط مینشستیم و با آقای خلج درباره وجوه مختلف این شخصیت بحث میکردیم.
بهنظرتان ویژگی اصلی این نمایش چیست؟
این نمایش کهنه همیشه نو است. شخصیتهایش به روز هستند و حرفهای زیادی برای گفتن دارد. یک موقع هست که مردم با یک نمایش قهقهه میزنند اما آن قهقهه با حظی که از یک نمایش خوب میبری یکسان نیست. این از آن نمایشهایی است که مردم از دیدنش حظ میکنند و لذت میبرند.
اگر این کار در تماشاخانه دیگری روی صحنه میرفت، بهنظرتان مخاطبانش افزایش مییافت؟
مسلما تماشاگران کار بسیار بیشتر میشد. آنها اسپانسر قویای دارند و تبلیغات زیادی میکنند و مطمئنا جمعیت بیشتری به تماشای کار مینشستند. البته الان فصل خلوتی برای تئاتر است.