توسعه نگاه بینالمللی میطلبد
نیکنام ببری _ روزنامهنگار
طی 100سال اخیر هیچ موضوعی به اندازه توسعه و پیشرفت دغدغه ذهن نخبگان و عامه مردم نبوده است. یک ضلع مهم این توسعه در سیاست خارجی و نوع نگاه به محیط بیرونی است. توسعه یک مفهوم جهانی است و تجربه توسعهیافتگی در جهان توسعهیافته و اخیرا در شرق آسیا گویای یک اصل مهم است؛ بینالمللیشدن. این اصل به ما میگوید که برای دستیابی به توسعه اقتصادی باید تعامل سازنده با جهان خارج داشت؛ تعاملی که برای کشور فرصتآفرینی کند و هزینههای تجاری کشورمان را کاهش دهد. کشورهای شرق آسیا مثل اندونزی، چین و کرهجنوبی توانستهاند با ایجاد اجماع در داخل و متنوعسازی سیاست خارجیشان به خوبی از فرصتهای بینالمللی برای رشد و توسعهشان بهره گیرند.
این مسئله بینالمللیشدن، صحبت امروز و فردا نیست. اساسا بینالمللیشدن پایه منطقی و فلسفی دارد. حتی خود اروپاییها وقتی توانستند از جهالت قرون وسطی بیرون بیایند که با محیط بیرون از جغرافیایشان آشنا شدند و روشنایی محیط خارج از اروپا بهخصوص تمدن اسلامی بهتدریج باعث آگاهی و بیداری اروپاییان شد. از این منظر نظام طبیعت بر عنصر رقابت و تعامل است و در این فضاست که ذهنها خلاق میشوند و توسعه و پیشرفت حاصل میشود. گفته میشود تمدن غرب وقتی جهانی شد، ماندگار شد. این تمدن اگر محصور در خود سرزمین اروپا میماند و به محیط خارج از اروپا نمیرفت، بیگمان بعد از مدتی دچار خمودی و فرسایش میشد. اما اروپاییان تمدن و فرهنگشان را جهانی کردند و توانستند در یک مقیاس جهانی، الگوی پیشرفت داخلیشان را ترقی و توسعه دهند.
ذکر این مسائل از این جهت حائز اهمیت است که هنوز در کشور، نخبگان سیاسی روی بحثهای فلسفی و تئوریک توسعهیافتگی بحث و اختلافنظر دارند. صحبت اخیر رئیسجمهوری کشورمان در جمع دانشجویان مبنی بر اینکه 41سال است که در کشور جواب روشن و قاطعی به پیشرفت کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا نرسیدهایم؛ از همین دغدعه نشأت میگیرد. رئیسجمهوری کشورمان بعد از طرح این پرسش به سراغ یکی از کلیدیترین عناصر توسعهیافتگی یعنی همان اجماع نخبگان داخلی رفت و بیان داشت که تا در داخل بین تعامل سازنده یا تقابل یکصف نشویم، به جایی نمیرسیم. ابتدا بایستی در داخل به یک جمعبندی فلسفی در رابطه با اینکه بالاخره راه پیشرفت کشور از مجرای تعامل با نظام اقتصاد جهانی است و یا تقابل با این نظام و تکیه بر داخل در همه ابعاد، برسیم.
اشاره رئیسجمهور به جریانهای سیاسی بود که هنوز مفهوم و معنای توسعه و بینالمللیشدن را درک نکردهاند. این جریانها در دنیایی که وابستگی متقابل پیچیده حرف اول و آخر را میزند، کماکان روی این محور بحث میکنند که نظام اقتصاد جهانی بر پایه سلطهگری است و قدرتهای بزرگ بهدنبال به زانو درآوردن دولتهای ضعیف و کوچک هستند. البته روی این مسئله تردیدی نیست که قدرتهای بزرگ بهدنبال تامین منافع حداکثریشان و بهرهکشی از دولتهای ضعیف هستند. اما این مسئله مانع از این نمیشود که دولتها با تشخیص درست منافع ملیشان و ایجاد اجماع در داخل، از فرصتهای بینالمللی به بهترین شکل در جهت تقویت پایههای اقتصادیشان بهره گیرند.
این نکته صرفا یک حرف و ایده نیست. اندونزی یکی از کشورهای قابل مطالعه در نظام اقتصاد بینالمللی است. با گذشت زمان، نخبگان قدرت در این کشور به این جمعبندی رسیدند که راه توسعه نه در دوری از قدرتهای بزرگ بلکه در تعامل و توازنبخشی به سیاست خارجی است. اندونزی امروز با تمام قدرتهای بزرگ جهان از آمریکا تا اروپا، چین و روسیه و حتی هند رابطه نزدیک سیاسی و اقتصادی دارد. این کشور هیچگونه وابستگی تام سیاسی و اقتصادی هم به این کشورها ندارد و بهخوبی از گفتمان تنوعسازی در سیاست خارجی بهره گرفته است.
به این شکل که با تعامل با همه قدرتها به سیاست خارجیاش توازن و نظم داده و از همه ظرفیتهای ممکن برای ارتقای سطح زندگی و رفاه اقتصادیاش کمک گرفته است.
هنر در سیاست خارجی در همین نکته کلیدی نهفته است که کشوری بتواند آنقدر در سیستم بینالمللی قفل و درگیر به مفهوم مثبتش شود که امکان نادیده گرفتن آن کشور میسر نباشد. برای همین امروز در دنیا صحبتی از تحریم اندونزی نیست و این کشور بهصورت تدریجی و خزنده در حال ترقی است و مهمتر از آن فرهنگ و استقلال ملیاش را اتفاقا قویتر از دوران جنگ سرد حفظ کرده است. این کشور با رشد اقتصادی میانگین 5 درصدی یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی را در جهان دارد و با داشتن تولید ناخالص داخلی حدود هزار میلیارد دلار بزرگترین اقتصاد جنوب شرق آسیا محسوب میشود. هدفگذاری اقتصادی دولت اندونزی تبدیلشدن به چهارمین اقتصاد جهان طی 2 دهه آتی است.
نمود عینی بینالمللیشدن را در کشور اندونزی میبینیم؛ کشوری که با داشتن جمعیتی نزدیک به 300 میلیون توانسته وضعیت اقتصادیاش را سر و سامان دهد. درست است که در این کشور هنوز نزدیک به 30میلیون نفر با فقر دست و پنجه نرم میکنند، اما این آمار در 10سال قبل بیش از این تعداد بود. مهم این است که این کشور به ریل توسعهیافتگی افتاده و دیر یا زود چالش فقر و سایر مشکلات اقتصادیاش را حل خواهد کرد.
وقت آن رسیده که اختلافات را کنار گذاشته و با چراغ راهنما قراردادن منافع ملی، به تقویت انسجام و همبستگی ملی کمک کنیم. اختلاف و دیدگاههای متفاوت نسبت به مسائل کشور امری طبیعی است و اساسا نشانه زندهبودن آن جامعه است، اما این اختلاف نگرش بایستی معطوف به جزئیات و روشها باشد؛ بهعبارتی، اختلاف در تاکتیک نه اختلاف در استراتژی کلی کشور.