حافظ در زمانه ما
اشعار حافظ همواره به گونه ای است که در تمام اعصار پاسخگوی ذائقه مخاطب است
سپیده سیدفرجی | دکترای زبان و ادبیات فارسی
اشعار حافظ، در هر عصر و دورهای، مخاطبان را به خود مجذوب میکند و هر کس بنا بر میزان عطش و نیازش از آن بهره میگیرد.از اشعار حافظ فهمیده میشود که وی راههای بهتر زیستن را تجربه کرده است.
به همین دلیل، پیام او برای همه عصرها و نسلهاست؛ به طوری که دیدگاههای حافظ درباره مشکلات انسان امروز نیز تازه و راهگشا به نظر میرسد.
هدف او این است که انسان را از تنگناها و ابهامهای دنیایی، معنوی و اخلاقی برهاند و زندگیای باکرامت و آرام برایش مهیا کند.
اشعار حافظ بیش از دیگر متون ادب فارسی در فرهنگ ایرانی و حافظه ایرانیان جلوه کرده و در قله ایستاده است و میشود گفت که شعر حافظ پاسخی به دغدغهها و مسائل اجتماعی است. در ادامه، به برخی از تعلیمات حافظ که در اشعارش آمده، میپردازیم.
شناخت خدا
حافظ معتقد است که آدمی نمیتواند خداوند را چنانکه هست بشناسد و هر کسی به قدر ادراک خود خداوند را میشناسد، اما به هرحال برای هر کسی شناختی هرچند کم حاصل میشود.
در هیچ سری نیست که سرّی زخدا نیست
(غزل 68)
دوستی و دشمنی
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهالِ دشمنی برکن که رنجِ بیشمار آرد
(غزل121)
به باور حافظ، دوستی و دشمنی، هر یک، حاوی سود و زیان روحی و اخلاقی برای انسان هستند. برخی بر این عقیدهاند که منظور از نهال دشمنی آغاز دشمنی یا کینههای کوچک است. حافظ اعتقاد دارد دشمنی را باید وقتی تازه آغاز شده و هنوز نهال کوچکی است، از بیخ و بن برکند تا به درختی ریشهدار بدل نشود و درعوض درخت دوستی کاشت که ثمره آن نیکی و خوبی است.
شادی و غم
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد
(غزل 145)
میبینیم که حافظ بر لزوم شاد زیستن تاکید میکند و معتقد است زندگی همراه با غم، حتی به قدر لحظهای، ارزش زیستن ندارد. از نظر او نشاط داشتن و شاد بودن و رعایت اعتدال در زندگی میتواند زندگی بهتر و موفقتری برای انسان تأمین کند.
احسان به دیگران
در اندیشه حافظ، انسانها در گفتوگو با هم لایههای حقیقت را پیدا میکنند و در تعامل با یکدیگر، راههای بهتر زندگی کردن را میآموزند. او معتقد است نفع رساندن به غیر نفع رساندن به خود است:
گرت ز دست برآید مرادِ خاطرِ ما
به دست باش که خیری به جایِ خویشتن است
(غزل 49)
همچنین، در نزد حافظ، به دست آوردن اجر، ثواب، بخشایش و آمرزش خداوند در گرو نوعدوستی است:
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشۀ آمرزش و پروایِ ثوابت
(غزل 15)
به علاوه، احسان و بخشش به دیگران از رهنمودهای حافظ برای پایداری پیوندهای انسانی است. بخشندگی گنجی پایدار و جاویدان است که انسان را به آزادگی میرساند: امروز که بازارت پرجوشِ خریدار
دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی
(غزل 484)
صلح و دوستی
خوشرفتاری و پیوند نیک با دیگران از مسالمتجویی و سعه صدر انسان نشأت میگیرد و حافظ پیوسته انسان را به صلحجویی فرامیخواند.
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی
ای نوبهار ما رخ فرخندهفال تو
(غزل 397)
حافظ نه غلامی است که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
(غزل 15)
به علاوه، رفتار خوب، گذشت و خدمت به همنوعان از شاخصههای زندگی ارزشمند از دیدگاه حافظ است. ازنظر وی، لازمه این نوع زندگی نیازردن آدمیان است:
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کمآزاریست
(غزل 65)
مباش در پیِ آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست
(غزل 75)
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد
(غزل 150)
عشق
حافظ معتقد است هدف زندگی انسان عشق است. در نگاه وی، انسان بدین منظور پا به عرصه جهان گذاشته تا امانت عشق الهی را بر دوش کشد.
عاشق شو، ارنه روزی کار جهان سر آید
نابرده گنج مقصود از کارگاه هستی
(غزل 44)
عاشق شدن و عشقورزی آثار مفیدی دارد، از جمله اینکه موجب میشود انسان از ریا و نفاق دور بماند، زیرا در راه عشقورزی، همه هستی عاشق به هدفی والا معطوف میشود و ذهن و درونش از پریشانی و نابسامانی خلاصی مییابد؛ یعنی حاصل در پیش گرفتن رفتار خالصانه عاشقی یکپارچگی و تمامیت روانی است.
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشقوش نیامد در نفاق افتاده بود
(غزل 206)
نفاق و زرق نبخشد صفای دل، حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
(غزل 129)
دیگر آنکه عشق موجب میشود انسان از تعلق و دلبستگی به جاه و مال دنیوی رها شود.
عاشق خویش را تنها اسیر و بنده محبت معشوق میداند و از دو جهان آزاد است.
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است
(غزل 34)
فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
(غزل 308)
عشق مایه کمال انسانی است؛ او را از خویشتن خویش رهایی میبخشد و به کمال اخلاقی یا وصال عرفانی میرساند.
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابیّ و زر شوی
(غزل 476)
رندی
انسانهای شعر حافظ بر دو دستهاند: گروهی اهل تزویر و ریا و گروهی دیگر صادق و ساده و بیریا هستند و رندان در دسته دوم قرار دارند. مفهوم رندی هم همانند عاشقی ازنظر حافظ، پاکباختگی، شوریدگی، رهایی از خویشتن، یکی شدن با حق، اخلاص در دینورزی و درک مقام وحدت در محضر حق است. او رندی را عالیترین مرحله هنر میداند و میگوید:
برهنگانِ طریقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
(غزل 65)
وی رندی را مانند عاشقی رسالت خود در زندگی به شمار میآورد و آن را همیشگی میداند:
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد
(غزل 159)
هدف حافظ در تبیین شخصیت رند معرفی انسان آگاه، آرمانگرا، متعهد، مسئولیتشناس و روشنفکر است که به قضاوتهای ناعادلانه صاحبان قدرت و ثروت بیاعتناست و آزادانه و رندانه زندگی میکند.
سرم به دینی و عقبی فرود نمیآید تبارکالله از این فتنه که در سر ماست
(غزل 19)
به علاوه، به باور حافظ، رندانه زیستن خوشدلی میآورد:
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندیّ و خوشباشیّ عیاران خوش است
(غزل 42)
آرامش
از آنجا که انسان در اندیشه حافظ با دغدغههای فراوان روبهرو است، دچار اضطرابهای متعدد و ابهامهای بسیار میشود. با توجه به راه و روش حافظ یعنی در پیش گرفتن راه عشق میتوان از این مشکلات خلاصی یافت. آرامشی که در نتیجه زندگی عاشقانه و رندانه (و به تبع آن از سبکباری و کاسته شدن از دامنه تعلقات دنیوی) به دست میآید بینظیر است:
خوش وقتِ بوریا و گدایّی و خوابِ امن
کاین عیش نیست روزیِ او رنگِ خسروی
(غزل 474)
پیر دانا
در آخر اینکه از دیدگاه حافظ، حضور پیران دانا در زندگی هر فردی بسیار مغتنم است. در میدان زندگی، آنان که سرد و گرم چشیدهاند، میتوانند با تجربههای خود راهنمایان خوبی برای دیگران باشند. این انسانهای تجربهدیده پیران هستند که ارزشهای زندگی را حفظ میکنند:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانانِ سعادتمند پندِ پیرِ دانا را
(غزل 3)
امروزه که چرخه پرشتاب زندگی دگرگونیهای اساسیای در روابط اجتماعی، خانوادگی، عاطفی و فردی به وجود آورده، نسلها دچار شکافها و گسستهای پایهای شدهاند. راهحل حافظ در این زمینه توجه به سالخوردگان و پیران و عبرتآموزی از آنهاست.
پیران سخن ز تجربه گویند، گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی، پند گوش کن
(غزل 388)
چنگ خمیدهقامت میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
(غزل 114 )
منابع
دیوان حافظ به سعی سایه
-حسینعلی قبادی، تحلیل چشمانداز پیامهای جهانی ادبیات فارسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، 1395.
-تقی پورنامداریان، گمشدۀ لب دریا: تأملی در معنی و صورت شعر حافظ، تهران: سخن، 1382.
-داریوش آشوری، عرفان و رندی در شعر حافظ، تهران: نشر مرکز، 1379.