سعید مروتی
جشنواره فیلم فجر در طول سالیان فارغ از کیفیت فیلمهایش، نشانهای از روزگارش را بازتاب داده است. جشنوارههای دهه 60 با تمام سیاستگذاریها و سینمای گلخانهای هدایتی - حمایتی، در حد مقدور و ممکن تصویری از جامعه ایران در دهه اول انقلاب را ارائه میکرد. در انتهای این دهه میشد بازتاب پایان جنگ را در جشنواره مشاهده کرد(«دندان مار» کیمیایی و «هامون» مهرجویی در جشنواره هشتم محصول پایان جنگ بودند). در جشنوارههای اوایل دهه70، گذر از دفاعمقدس به عصر سازندگی مشهود بود و تغییر لحن فیلمهای جنگی هم با جنگیهای دهه 60، نشانی از تفاوت و تمایز را نمایان میکرد. مثلا رسول ملاقلیپور از «پرواز در شب»، فیلم برگزیده جشنواره پنجم، در جشنواره چهاردهم به «نجاتیافتگان» و «سفر به چذابه» رسیده بود که به لحاظ حال و هوا و تصویر جنگ قابلقیاس با فیلمهای سازندهاش در
دهه 60 نبود.
در نیمه دوم دهه 70، تغییرات جامعه ایران را میشد از همان سال۷۶ و جشنواره شانزدهم با فیلمی چون «آژانس شیشهای» حاتمیکیا مشاهده کرد. 2دوره بعد وقتی تب سیاست در جامعه ایران بالا رفت، جشنواره هجدهم محل نمایش فیلمهایی چون «اعتراض» کیمیایی و «متولد ماه مهر» درویش شد و فیلم کمدی این دوره هم «مومیایی۳» هنرمند بود.
تغییر و تحولات اجتماعی فرهنگی
دهه 80 که 2نیمه کاملا متفاوت را تجربه کرد، در جشنوارههای سترون بیستوسوم و بیستوچهارم و در مقابل دوران ملتهب بیستونهم و سیام فیلم فجر مشاهده کرد. فیلمهای اصغر فرهادی که آثار مهم جشنوارههای 2دولت نهم و دهم بودند، بازتابی از موقعیت و شرایط طبقه متوسط را به نمایش میگذاشتند. ظهور جوانانی چون سعید روستایی در میانههای دهه90، جشنوارههای سیوچهارم و سیوششم را مشحون از روح زمانه کرده بود. در جشنواره سیوپنجم فیلم «ماجرای نیمروز» مهدویان با پرداختن به وقایع تابستان داغ ۱۳۶۰ قرار بود به پرسش روز پاسخ دهد.
پرسش اینجاست که در دورههای متأخر جشنواره فیلم فجر روح زمانه را در کدام فیلمها میتوانیم مشاهده کنیم؟ در فیلمهای جنگی، درامهای سیاسی دهه شصتی یا فیلمهای کمدی؟ جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران نیازمند بازگشت به جامعه و تعین و هویتی است که سالها از آن برخوردار بوده و حالا بهنظر میرسد دچار نوعی گیجی، بلاتکلیفی و سرخوردگی شده است.
در جستوجوی روح زمانه
در همینه زمینه :