از تاریکی به روشنایی
«آب، بابا، ارباب» نوشته گاوینا لدا که با ترجمه زندهیاد مهدی سحابی منتشر شده، یکی از بهترین کتابهایی است که این روزها مطالعهاش کردهام؛ داستانی که درواقع زندگینامه خود نویسنده است.
ماجرای فردی که در محیطی روستایی زندگی میکند و دلبسته تحصیل است ولی شرایط حاکم بر محل زندگیاش (روستا) و سلطه پدرسالارانهای که پدرش بر او تحمیل میکند، این امکان را به او نمیدهد.
کتاب به تقابل سنت و مدرنیته و استثماری که پدرسالار نسبت به فرزند ارشدش اعمال میکند، میپردازد و اراده چوپانزدهای که در20سالگی بیسواد است ولی با کوشش فردی تحصیل میکند و به سطوح بالای جامعه میرسد. همانطور که در مقدمه کتاب هم اشاره شده، آب، بابا، ارباب گزارش یک مبارزه طولانی و سهمگین در 2سطح متفاوت فردی و اجتماعی است که درنهایت به ازهمپاشیدگی مناسبات سنتی و عقبمانده منجر میشود.
حکایت محرومیت فردی که تحت سیطره یک پدر زورگو، مسلط و قاطع قرار میگیرد و گرچه کمی دیر ولی سرانجام فرد درتقابل با سیستم قاهرانه و سنتی میایستد و صاحب شجاعتی میشود که در بازگشت، آنچه پدر از او دریغ داشته بود را به رخش بکشد. این شجاعت حاصل تحصیلاتی است که قهرمان داستان به سختی آنرا کسب میکند. خروج از جامعه بسته سنتی (روستا) به ورود به یک جامعه بسته دیگر که بهشدت هم مقررات خشک و سرسختانهای دارد (پادگان) منجر میشود و درنهایت قهرمان اثر متوجه میشود در هر دو جامعه روستایی و نظامی، آزادیهای فردیاش سلب شده است.
آب، بابا، ارباب، کتاب پرجزئیاتی است. نویسنده به جزئیات اهمیت بسیاری داده و حکایت رسیدن از تاریکی به روشنایی و دور زدن ظلمت و دستیابی به نور را به زیبایی در کتابش پرورانده است.