با علیرضا حیدری؛ کشتیگیری که تازه پا به عرصه سینما گذاشته
پهلوانی روی پرده
علیاصغر کشانی / علیرضا تقوی
علیرضا حیدری کشتیگیر مشهور و پر افتخار ایران که همه ما بخشی از غرور ملیمان را مدیون افتخارآفرینیها و مبارزات او روی تشک کشتی هستیم، امروز میهمان ٦و٧ است. حیدری که بارها روی سکوهای جهانی، المپیک و آسیایی رفت و بارها کمر بسیاری از قهرمانان و مدالآوران جهان را به خاک کشید، مانند برخی از ورزشکاران نامی وارد عالم سینما و بازیگری شد تا در قالبی دیگر؛ این بار در عرصه هنر افتخارآفرینی کند. اثر اول او از دنیای کشتی دور نیست. با علیرضا حیدری نه فقط از دنیای کشتی و افتخاراتش روی تشک و نه از ورودش به عالم سینما که از خلق و خو، علایق، دلبستگی و دلمشغولیهایش حرف زدیم؛ از فعالیت او در عرصه معدنداری، از علاقهمندیاش به سفر و از دلبستگیاش به کتاب، از خاطراتش و دلمشغولیاش به دیگر ورزشها و تفریحاتی که دارد. گفتوگوی ما با علیرضا حیدری را که همین دوشنبه پیشرو روز تولدش است، از دست ندهید.
شما متولد ١٤ اسفند ١٣٥٤ هستید و دوشنبه هم تولدتان است. به شما تبریک میگویم.از اینکه اکران نخستین فیلمتان با زادروزتان یکی شده، خوشحال هستید؟
(خنده) من زیاد اهل این حرفها نیستم.
شما کشتیگیر مشهور و پر افتخار ایران هستید. کشتیهای شما برای خیلی از ایرانیان در همه جای دنیا همراه با خاطرات شیرین و طلایی بوده است. سینما چه جذابیتها و ویژگیهایی داشت که تصمیم گرفتید وارد عالم بازیگری شوید؟
خودم را متعلق به دنیای ورزش میدانم و سینماگر نمیدانم اما وقتی از تشک کشتی بیرون میآییم با خودمان فکر میکنیم که بالاخره باید کاری بکنیم. بحث سینما هم ناخواسته پیش آمد.
شما در فیلم «من یک ایرانیام» بازی کردهاید. حالا که فیلم تمام شده آن انتظاراتی که از ابتدا فکر میکردید برایتان برآورده شده؟
بهنظرم سینما دنیای بزرگی است. سینما شرایط و فضای انتزاعی خاصی دارد. وقتی کشتی میگرفتم و با امتیاز یا ضربه فنی حریف را خاک میکردم، همه چیز تمام میشد اما سینما اینطور نیست؛ همه چیز در سینما نظری است و این نظری بودن دشواریهای خاص خودش را دارد. در سینما هر کسی سلیقه خودش را دارد تا با عواملی که میخواهد کار کند. گاه سهم آدم خیلی میشود و گاه هیچ. اگر هم انرژی و غریزه هنری داشته باشی شاید مجالی برای انجام آن پیش نیاید. گاهی هم بخت در خانه آدم را میزند و امکان بروز هنر و قریحه را پیدا میکنی. به هر حال کار دشواری است.
نقش مطابق میلتان بود و آن چیزی را که میخواستید، در آمد؟
فیلمنامه در اجرا خیلی تغییر کرد. سعیام را کردم تا انرژی لازم را بگذارم. من که بازیگر حرفهای نیستم و درس بازیگری نخواندم. با مشکلاتی که بهخصوص در کارم دارم، خیلی برایم سخت بود. با این حال تلاش کردم کارم را درست انجام دهم. اینکه چقدر توانستم نمیدانم، اما بضاعتم همین بود که میبینید. با این حال تجربه خیلی خوبی برایم بود.
در فیلم نقش سخت و دشوار یک کشتیگیر را بازی میکنید. ورزشکار بودن چه کمکی به بازی شما کرد؟
روزهای سختی را در اوکراین داشتم. نزدیک به دو ماه، 18 کیلو بدون رژیم وزن کم کردم. پنج و نیم صبح بیدار میشدم. از ساعت یک ربع به هفت تا نه و نیم صبح زیر گریم بودم. تا 9 شب سر پا بودم. موقعی که فیلمبرداری تمام میشد تازه ورزش کردنم شروع میشد و نزدیک به دو ساعت و نیم ورزش میکردم تا بتوانم روی تشک کشتی بگیرم. ساعت یک شب از باشگاه میآمدم.
زمانی که در اوج کشتی میگرفتید، ٨٦ کیلو بودید. حالا چند کیلو شدید؟
وزنم بعد از زمان کشتیام به ١٢٨ کیلو رسیده بود. برای این فیلم وزنم را به ١١٠ کیلو رساندم. گاهی وقتها وقتی میخواستند نماهای تمرین کردن را بگیرند، گروه فیلمبرداری همان زمان که واقعا ورزش میکردم به باشگاه میآمدند و تصاویرشان را میگرفتند. تمرینها واقعی بود. در آن روزها به اندازه چندین مدال جهانی سختی کشیدم.
شما نخستین بار در وزن ٨٥ کیلو در سال ١٩٩٧ در ترکیب تیم ملی قرار گرفتید. چرا در نخستین رقابتتان به لس گاچز آمریکایی باختید و چطور شد که فنیترین کشتیگیر مسابقات شدید؟
در یک روز هفت بار کشتی گرفتم که همه از قهرمانان بزرگ دنیا بودند.در کشتی با لس گاچز از نظر داوری کمی سوءتفاهم پیش آمد. از نظر امتیاز جلو بودم. داور امتیازم را بازگرداند.در اعتراض به این مسئله کشتی را رها کردم. این بود که گاچز مرا دو خم کرد و به زمین زد.
شیرینترین بردتان فکر کنم شکست رومرو کوبایی بود. درست است؟
بله! قهرمان جوانان جهان بود.
در مسابقاتی که در آن سالها در تهران برگزار میشد، ابراهیموف از آذربایجان را شکست دادید. کشتی سنگینی بود.
خیلی! چون او و من هر دو گروه سخت و سنگینی را از سر گذرانده بودیم و تعداد قهرمانان مطرح دنیا در آن سال خیلی زیاد بود.
در مسابقات استانبول چه شد که از مرتضی علیاف داغستانی شکست خوردید؟
او را دستکم گرفتم.
هم در المپیک سیدنی و هم در دو، سه مسابقه بعد، از کورتانیدزه شکست خوردید. کورتانیدزه رقیب سرسختی برایتان بود؟
برای اول شدن به سیدنی رفته بودم اما وقتی از کورتانیدزه باختم کشتیهای بعدی را نگرفتم. بعد از آن شایعه درست کردند که پول گرفته و پناهنده شده!
سال بعد هم در فینال کورتانیدزه نگذاشت طلا بگیرید و نقره گرفتید.
باز هم باختم. کشتیگیر خوبی بود ولی بردهایش یک - هیچ و دو- یک بود.
اما در عوض سال بعدش کورتانیدزه را در آتن شکست دادید.
بله!
با کدام کشتیگیر در جهان دوست و صمیمی بودید؟
ما همیشه مثل دشمن به هم نگاه میکردیم. طوری نگاه میکردیم که انگار داریم موقعیتهایمان را از همدیگر میگیریم. بحث ملی برایم حیثیتی و ناموسی بود. فکر نمیکردم که زمانی بخواهم با حریفم حتی حرف بزنم.
مهمترین کشتیگیر تاریخ جهان از نظر شما کیست؟
اینطوری نمیتوانم بگویم اما آرسن فادزائف و سایتیف را دوست دارم. گئورگیان از کشتیگیران ارمنستان است که الان اسمی از او نیست اما کشتیهایش را خیلی دوست دارم.
در بین کشتیهایی که گرفتهاید کدام کشتی دل نگرانتان کرده بود؟
کشتی گرفتن با کسی که اسم و رسمی ندارد خیلی سخت است. با کشتیگیران خوب خیلی مسئله نداشتم؛ چون باخت و برد آن از من چیزی کم نمیکرد اما کشتیگیران ضعیفتر و درجه دو خطرناک هستند. نگران بودم که به آنها نبازم. کشتیگیر خوب همه چیزش معلوم است و اصلا قانون دارد؛ یعنی تکلیفت معلوم است. میدانی با او چطور باید کشتی بگیری.
کشتیگیر وقتی کشتی میگیرد، مربیها کنار تشک با داد و بیداد او را راهنمایی میکنند. کشتیگیر در آن هیاهو متوجه راهنماییهای کوچ خود میشود؟
کشتیگیر معمولا روی تشک چیزی نمیفهمد؛ هیجان و اعصابش اجازه کار دیگری به او نمیدهد. البته اگر چیزهایی را با مربی هماهنگ کرده باشد فرق میکند.
تعدادی از ورزشکارها وارد سینما شدند. نظرتان درباره ورزشکارانی که وارد سینما میشوند چیست و کدام یک را موفقتر میدانید؟
فردین را از همه موفقتر میدانم.
شما هم مثل محمدعلی فردین بعد از کشتی وارد سینما شدید. فکر میکنید علت موفقیت فردین در سینما چه بود؟
تلاش، کوشش، موقعیت اجتماعی و دانستن اینکه با مردم چطور باید زندگی کرد. باید بدانی وقتی نقشی در سینما میگیری حضورت در کنار چه کسانی باید باشد. اینها عوامل مهمی است. البته تیپ و قیافه فردین خاص و ویژه بود. بازیاش خیلی متفاوت بود؛ هم بازیاش خوب بود هم به او فرصت بازی خوب میدادند. هنرمند باهوشی بود. نقشهایی که انتخاب میکرد، مهم بودند. مردم ما عاشق پهلوانی و منش جوانمردی و مردانگی هستند.
فردین بازیگر این نقشها بود که ماندگار شد. متأسفانه فیلمهایی که الان ساخته میشود همه پر از دزدی و خیانت است. امروزه نیاز داریم که از آن مضامین موفق مردمپسند فیلم بسازیم. بچههای ما باید از فیلمها الگو بگیرند نه اینکه با دیدن فیلمهای کنونی ترس تمام وجودشان را بگیرد. ما داریم با ساخت سریالها و فیلمها این فضا را به مردم منتقل میکنیم. درحالیکه باید عشق، عاطفه، محبت و موفقیت را به مردم بدهیم. درست است که در جامعه ما مسائل و مشکلاتی هست اما به همان اندازه خوبی هم هست. باید انرژی خوب به مردم داد. آدمها وقتی به قالب نقش اول فیلم میروند بهتدریج بدل به آن شخصیت میشوند. کمک به یکدیگر را یک هنرمند میآموزد.
فردین را از نزدیک دیده بودید؟
بله! یادم است در یک اکران خصوصی قبل از سوختن سینما آزادی او را دیدم. بعد از آن به خانهشان رفتم. آدم خاص و منحصر به فردی بود. وقتی از مسابقات جهانی آنکارا برگشتم، همسرشان برایم گل آورده بود. خیلی شرمنده شدم که ساعت چهار صبح برای استقبال از من به فرودگاه آمده بود.
فیلمهای ورزشکاران جدید را دنبال میکنید؟
میبینم؛ بازی آقای انصاریان را دیدهام. خوب بازی میکند. پژمان جمشیدی خوب بازی میکند. احساس میکنم پژمان و علی نبوغ دارند اما باید زحمت کشید و نمیشود به همین زودی نتیجه گرفت.
پژمان جمشیدی امسال نامزد سیمرغ در جشنواره شد. باید انتظار داشته باشیم که زمانی برای علیرضا حیدری هم اتفاقاتی از این دست بیفتد؟
هر کاری بخواهم بکنم، سعی میکنم آن را درست انجام دهم. نمیدانم بعد از آن چه میشود اما همه تلاشم را میکنم. در کشتی مثالی داریم که میگوییم؛ اگر 100 تومان داری، وقتی میروی 100 تومانت را خرج کن بیا. طرف روی تشک میرفت و به یکی میباخت، میگفتیم تو 10 تومان را هم خرج نکردی! نه خسته شدی و نه اذیت! سینما هم همین است.
گویا گفتید که باید مجسمه طلایی از اصغر فرهادی ساخته شود و میدانی را به نام او کنند. چرا؟
سینما باید ممنون اصغر فرهادی باشد. او خونی به رگ سینمای ایران تزریق کرد. فرهادی با فیلمهایش باعث پُر شدن سالنهای سینمای ما شد و تب و تابی در سینما ایجاد کرد.
شما در زمینه معدن هم فعالیت میکنید. چه شد که وارد این عرصه اقتصادی شدید؟
این هم ناخواسته پیش آمد. خوشبختانه دو بار هم معدندار نمونه کل کشور شدم. جالب اینجاست که خبر نداشتم و نزدیک به دو هفته دنبالم میگشتند که بیایم جایزهام را از دست رئیس جمهور بگیرم.
کشتیگیرها از قدیم وارد کار فرش میشدند. درست میگویم؟
فرش برای پولدارهاست(خنده). زیاد فرش نمیشناسم؛ فقط به اندازه فرشهایی که در خانهمان است، میشناسم.
مهمترین معادن ایران کجاست؟
کرمان، خراسان و یزد.
چرا به جای آهن، سمت معدن طلا نمیروید؟
این هم ناخواسته بود.
درآمد معدنداری خوب است؟
کار سختی است؛ یا شما را خوشبخت میکند یا اینکه ممکن است شما را به خاک سیاه بنشاند. شوخی ندارد. مانند سینما میماند؛ سه میلیون نفر بدبخت میشوند تا یک سوپر استار در بیاید!
بازار آهن ایران وابسته به کجاست؟
ما وابسته به بازار دنیا هستیم. ما تعیینکننده در بازار جهانی نیستیم.
وضعیت بازار آهن در دنیا چگونه است؟
الان در افت است.
بهترین معادن آهن دنیا کجاست؟
استرالیا و برزیل؛ هر چقدر ما خاک داریم، آنها آهن دارند!
اهل سفر هستید؟
خیلی. من بهخاطر کشتی زیاد این طرف و آن طرف میرفتم. به آب و هوای کشورهای مدیترانهای علاقه دارم. هوای مدیترانهای را خیلی دوست دارم. اگر تعلق خاطری به ایران نداشتم در هوای مدیترانهای زندگی میکردم.
مثل چه کشورهایی؟
ترکیه - که تقریبا هوای مدیترانهای دارد- یونان و قسمتهایی از ایتالیا.
تهران چطور؟
دود دارد.
به کجای تهران علاقه دارید؟
خیابان فرشته را از بچگی دوست داشتم، الان هم آنجا زندگی میکنم. البته بیشتر دوره کودکیام در کرج گذشته.
اهل خواندن کتاب هستید؟
زمانی خیلی کتاب میخواندم، الان کمتر میخوانم. در زمینههای مختلف میخواندم؛ تاریخ ادبیات دنیا، دین، فلسفه. رمانهای معروف دنیا را خواندهام. «کمدی الهی» کتاب خوبی است. قبلا هفتهای یک کتاب 400 صفحهای را تمام میکردم. روزی هشت ساعت میخواندم.
موسیقی چطور؟
به موسیقی بیکلام علاقه دارم. امروزه در ایران خوشبختانه گروهی از خوانندگان، خوب میخوانند. قدیم که باشگاه میرفتیم موسیقی « بکوب بکوب» مد بود، الان دیگر اعصاب خردکن است. الان که باشگاه میروم به احترام بقیه واکنشی نشان نمیدهم اما نمیتوانم گوش کنم. وجود خواننده در موسیقی اذیتم میکند. به همین خاطر موسیقی بیکلام را دوست دارم.
خودتان به سمت نوازندگی نرفتید؟
مدتی به گیتار علاقه داشتم. چند قطعهای هم نواختم اما الان نه!
سینما میروید؟
نه زیاد! شاید در مجموع پنج، شش بار بیشتر به سینما نرفته باشم. خب! داستان خیلی از فیلمهای ایرانی را دوست نداشتم. البته الان کمی بهتر شده. در گذشته بهخاطر کشتی و مسائل قهرمانی، فرصت چندانی برای سینما رفتن نداشتیم.
تئاتر چطور؟
چند تا تئاتر جدی رفتم که خیلی برایم ملموس نبود اما از قدیم خانواده مرا برای دیدن تئاترهای کمدی و شاد میبردند. آن نمایشها خیلی جذاب و خندهدار بودند.
به غیر از کشتی به چه ورزشهایی علاقه دارید؟
اسکی، اسبسواری، کوهنوردی، والیبال و بدنسازی را دوست دارم. بچه که بودم خیلی فوتبال بازی میکردم. الان میترسم مچ پایم بپیچد. بوکس خیلی آرامم میکند.
کدام پیست اسکی را دوست دارید؟
دیزین زیاد میرفتم؛ خیلی پیست خوبی است. پیستهای اروپایی را هم تجربه کردهام. در یک فصل نزدیک به 40 بار پیست میرفتم.
نگاهتان به انسان چه نگاهی است؟
انسانها همه یکی هستند و قابل احترام. نباید آنها را دستهبندی کرد. آدمها در همه جای دنیا قابل احترام و ارزش هستند. نباید تفکیک جغرافیایی کرد. حتی داخل یک کشور هم نباید مردم را تقسیم کرد.
حالا که فیلمتان اکران شده، چه انتظاری دارید؟
دوست دارم مردم فیلم را ببینند؛ چون احساس میکنم فیلم حرف تازهای دارد. نه اینکه چون من در آن بازی کردهام. من که بازیگر نیستم. شاید از بازیام خوششان نیاید اما قصه قشنگی دارد و غرور ملی ایجاد میکند. کسانی که احساس ملی دارند و ایران را دوست دارند، فیلم را ببینند بدون شک لذت خواهند برد.این فیلم برای جامعه ورزشی و قهرمانان کشور جالب و راضیکننده خواهد بود.
از اکران فیلم راضی هستید؟
نه! متأسفانه به فیلم میدان ندادند. اطلاعرسانی درستی در مورد آن صورت نگرفت. انگار تمام هم و غم این است که فیلم نشان داده نشود. فیلم باید دیده شود اما متأسفانه به اندازهای که باید، به این فیلم سالن سینما ندادهاند. درحالیکه درست این بود که ٩٥ سالن سینما به این فیلم اختصاص داده میشد.