زیر آسمان شهر
آیا کتاب مرده است؟
احسان رضایی|نویسنده و روزنامه نگار:
یکی از ویژگیهای شبکههای اجتماعی، سرعتی است که در انتقال اخبار و مطالب دارند. این سرعت البته که در خیلی از مواقع کار را راه میاندازد و سریع میفهمی چی به چی شده و دنیا دست کی است، اما خیلی وقتها هم این گردش سریع اطلاعات، باعث کمدقتی و بیتوجهی میشود.
یک نمونهاش، خبری است که ازچند روز اخیر در کانالهای مختلف دارد دست بهدست میشود و حتی رادیو هم آن را تکرار کرد که ملت چه نشستهاید: «کتابهای دکوری از جنس MDF یا مقوای تو خالی، کانتینر کانتینر از چین وارد میشود و به گفته فروشندهها در سریعترین زمان به فروش میرسد. عمق فاجعه اینجاست که این کتابها از کتاب واقعی گرانترند!» خب برای کسی که موضوع علاقه و دغدغهاش کتاب و کتابخوانی باشد، این خبر جالب توجه است. من هم از همان نخستین باری که این خبر را دیدم، رفتم سراغ منبعش و اینکه علت ماجرا را بفهمم. اما راستش را بخواهید هرچه گشتم، کمتر پیدا کردم. از چند کابینتساز که کارشان MDF است سراغ گرفتم، به چند مغازه دکوری سر زدم و در اینترنت هم گشتم. البته که در چند کافه به نمونههای این کتابهای قلابی برخورد کردم، اما قاعدتا محصولی که کانتینر کانتینر وارد میشود باید زیاد پیدا شود و واقعا این مورد چنین عمومیتی نداشت. فقط یک فروشنده اینترنتی پیدا کردم که چنین کتابهایی را میفروخت، آن هم سفارش میگرفت تا بعدا بیاورد و آن طوری هم که قیمت داد، کارهایش در دو قطع بزرگ و کوچک، 17و 14هزار تومان قیمت دارند.
درحالیکه طبق اطلاع خانه کتاب، متوسط قیمت کتاب در همین بهمن ماهی که گذشت 18هزار و 218تومان بود؛ گذشت یعنی نه خبری از کانتینرها بود و نه گزاره قیمت بیشتر این کتابهای MDF نسبت به کتابهای واقعی درست است. طبیعیاش هم همین است که اگر محصولی از نمونه اصل خودش ارزانتر نباشد، چرا کسی باید اصل را بگذارد و برود سراغ نسخه تقلبی آن؟ در واقع اینجا ما با خبری مواجه هستیم که کانالهای مختلف برای جا نماندن از سرعت اخبار، آن را کپی کردهاند و حداقل 2فقره از اطلاعاتش غلط است. اما از این 2 فقره اشتباه اطلاعی بدتر، آن جایی است که طرف گفته «عمق فاجعه اینجاست که این کتابها از کتاب واقعی گرانترند.» آیا واقعا فاجعهای رخ داده که عمق آن را باید بسنجیم؟ حتی اگر آن نمونهای که سفارش میگرفت و چنین کتابهایی را میساخت، تعدادش بیشتر بشود و متقاضی این محصول بیش از حالا باشد، باز هم این اتفاق نشان از توجه به کتاب است. نشانی از اینکه افرادی که کتاب نمیخوانند هم میخواهند کتابخوان و دوستدار کتاب بهنظر برسند و از کتاب نخواندنشان در رنج و عذاب هستند. این، خاصیت کتاب است که حتی اگر مجسمه و دکورش هم ساخته شود، نشان از اهمیتش دارد. تظاهر به کتاب خواندن هم در واقع احترام به کتاب است. کسانی که کتاب MDF را از آن کانتینرهای فرضی میخرند هم میخواهند خودشان را صاحب فضل و کمال و کتاب نشان بدهند. این همان چیزی است که داستایوفسکی در رمان «ابله» گفته: «از هر آدم رذلی بپرسید که آیا ترجیح میدهد با رذلی مثل خود سر و کار داشته باشد یا با آدمی بزرگوار و خوشقلب، بدون تردید پاسخ خواهد داد با آدمی بزرگوار و خوشقلب! پیروزی فضیلت در همین است.»