شهاب مهدوی _روزنامهنگار
وسواس به مثابه بیماری و عارضه روحی- روانی در سینما دامن شخصیتهای زیادی را گرفته است. یکی از راهکارهایی که فیلمنامهنویسان و کارگردانان برای نمایش معضلات روحی به ذهنشان رسیده، گرفتارکردن کاراکترها به عارضه وسواس بوده. در سینمای ایران این وسواس به شکل حساسیت ویژه نسبت به پاکیزگی نمود یافته است و مثلا نمایش وسواس ذهنی به دلیل پیچیدگی و دشواریاش کمتر مورد توجه فیلمسازان ایرانی بوده است. فراموش نکنیم معمولا پرداختن به دغدغههای ذهنی و کنشهای درونی در سینمای ایران به نتایجی فاجعهبار ختم میشود و ما سالها تحت عنوان من درآوردی سینمای معناگرا، انواع و اقسام فیلمهای بیمعنا و بیمفهوم ساختهایم؛ فیلمهایی که از دل قواعد ژانر بیرون نیامدهاند و محصول سفارشهای عجیب و غریب نهادهای دولتی بودهاند. در چنین سینمایی معمولا مناسباتی صفر و صدی برقرار میشود. طوری که یک سویش غریبترین تجربهها و آشفتهترین فیلمها قرار دارند که هر پریشانخاطری و آشفتگیای را به نام هنر به خورد تماشاگر میدهند و سوی دیگرش هم انبوهی فیلم سطح پایین قرار میگیرند که برای رعایت الزامات بازار، تن به هر کاری میدهند. در آنچه سینمای متفاوت ایران خوانده میشود جلوههای گوناگون وسواس مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته و در دل سینمای موسوم به بدنه، وسواس با همان تعبیر آشنایش و بیشتر در مورد تیپ زن سنتی بهکار گرفته میشود.
در «بیست» (عبدالرضا کاهانی1388) سلیمانی (پرویز پرستویی) کاراکتر اصلی فیلم، مردی تنها و افسرده حال است که یک تالار کوچک عروسی دارد. یکی از نشانههای افسردگی سلیمانی جدای از کمحرفی و اخلاق تند و تیزش، وسواس او به رعایت تقارن است؛ وسواسی که فیلمساز چندبار بر آن تاکید میکند. فیلمنامهنویس و کارگردان از این تمهید برای پردازش شخصیتی که توانایی ارتباط برقرارکردن با دیگران را ندارد استفاده کردهاند. این وسواس تقارن، در فیلم بیست نشانهای از عصبیت سلیمانی است؛ مرد میانسالی که تنها زندگی میکند. حاضر به ازدواج نیست و پیش دکتر روانشناس میرود. سلیمانی که در همان اوایل فیلم به توصیه روانپزشکش برای درمان افسردگی قصد تغییر شغل و فروش تالارش را دارد در نهایت از این تصمیم منصرف میشود. نقطه پایانی این مرد تلخ و گوشهگیر گرفتار وسواس تقارن، مرگ است. سلیمانی درست در روزی که 2کارگرش بیژن (حبیب رضایی) و فیروزه (مهتاب کرامتی) با یکدیگر ازدواج میکنند از دنیا میرود.
«اینجا بدون من» (بهرام توکلی1390) به عنوان اقتباسی از نمایشنامه «باغوحش شیشهای» تنسی ویلیامز، در پردازش کاراکترها و ترسیم و توصیف روحیات و ویژگیهای رفتاریشان از منبع اقتباسش یاری میگیرد. تم افسردگی در اینجا بدون من هم وجود دارد. در خانواده کوچکی که مادر (فاطمه معتمدآریا) و احسان (صابر ابر) کار میکنند و یلدا (نگار جواهریان) به علت نقص جسمانی خانهنشین است، افسردگی موج میزند. احسان که عشق فیلم و نویسندگی است مجبور است با شغلی که دوست ندارد (انبارداری) روزگارش را بگذراند و مادر در کارخانهای کار میکند که مدیرانش تصمیم به تعدیل کارگران گرفتهاند. در جهان تیره و تار اینجا بدون من، یلدا گرفتارترین کاراکتر فیلم است. مشکل یلدا فقط نقص عضو نیست ولی به نظر میرسد ریشه بیشتر مشکلاتش از همین مسئله نشأت گرفته. گریزان بودن او از جمع با مجموعهای از رفتارها همراه شده که مهمترینشان وسواس او در شستن و تمیزکردن مداوم مجسمههای شیشهایاش است. شستن این مجسمهها مهمترین دغدغه نگار است که اوقاتش را در خانه میگذراند. ورود رضا (پارسا پیروزفر) دوست احسان به ماجرا و تصور و رؤیاپردازی یلدا (با همراهی مادرش) به انهدام روحی تمام و کمال کل خانواده میانجامد و فصل فانتزی پایانی هم لحن کنایی دارد و هم گریزی از ممیزی است تا فیلم با پایان واقعیاش (خودکشی جمعی خانواده) به انتها نرسد.
میان شخصیتهای منفعل و مستأصل «اسب حیوان نجیبی است» (عبدالرضا کاهانی1390) برزو (پارسا پیروزفر) از همه منفعلتر و به تعبیر همسرش هما (پانتهآ بهرام) بیعرضهتر است؛ آهنگسازی که نمیخواهد تن به ابتذال بازار بدهد و با وجود بیپولی دست از کمالگرایی برنمیدارد حتی اگر ساختههایش بازار نداشته باشد. برزو که از گرفتن طلبش از پیمان (کارن همایونفر) هم عاجز است، در سراسر فیلم و در پس آرامش ظاهریاش، بههمریختگی روحیاش را با تیک عصبیاش نمایان میکند. اینکه مدام دست در صورتش میکند و ریشاش را میکند؛ نوعی وسواس بیمارگون است که قرار است آشفتهحالی برزو را به نمایش بگذارد. تصویر آشنا، مرسوم و متداول وسواس که به شکل حساسیت در شستوشو نمود مییابد در فیلمهای زیادی به نمایش درآمده است. در «کلمبوس» (هاتف علیمردانی1397)، یکی از شخصیتهای فرعی فیلم دچار وسواس است. ننه صغری (فریده سپاهمنصور) همسر صیغهای حشمتعلیخان (سعید پورصمیمی) در اولین سکانس حضورش در فیلم به عنوان زنی وسواسی به تماشاگر معرفی میشود.
وقتی حشمتعلیخـان از دستشویی بیرون میآید،
ننه صغری آفتابه به دست در انتظارش ایستاده تا پاهای همسرش را شستوشو دهد.
فیلمساز در ادامه اما تاکیدی بر وسواسیبودن ننه صغری تا خروج این کاراکتر از فیلم ندارد. اینکه او عادت دارد همه چیز را بارها شستوشو دهد مستمسکی است برای پسر خانواده (مجید صالحی) که بعد از فرستادن اعضای خانواده به آمریکا، او را از خانه بیرون کند.
شنبه 6 مهر 1398
کد مطلب :
81355
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/wY9M
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved