مادران انتظار
سینمای ایران چه تصویری از مادران شهید ارائه داده است؟
شهاب مهدوی /روزنامهنگار
سینمای دفاع مقدس با قدمتی نزدیک به 4دهه که حاصلش انبوهی فیلم جنگی یا مرتبط با جنگ است، چه تصویری از مادران شهید ارائه داده است؟ اولین نکته تعداد اندک مادران شهید در سینمای جنگ است. در بیشتر فیلمها یا خبری از آنها نیست یا حضورشان به شکلی حداقلی و در هیأت کاراکترهایی کمرنگ و فرعی برگزار شده است، آن هم به شکل کاملا تیپیکال و کلیشهای با کمترین میزان تاثیر در درام اثر که نتیجهاش شخصیتهایی شده که در یادها نماندهاند و به سادگی به فراموشی سپرده شدهاند.
در بسیاری از فیلمها و سریالهای جنگی، مادران شهید چیزی فراتر از کلیشههای برنامههای مناسبتی صداوسیما نیستند. درواقع خبری از کاراکتر نیست. فردیت مفهومی ندارد و جزئیات هم بیاهمیتتر از آن است که به آن پرداخته شود. سینمای ایران دردها و رنجهای مادران شهید را تقریبا نادیده گرفته و نتیجه اینکه تعداد فیلمهای مرتبط با این موضوع کمتر از انگشتان دست است و از بین اینها هم تعداد آثار به یادماندنی کمتعداد است.
در 2 فیلم از دهه90 شخصیت مادر شهید از حاشیه به متن آمده و حضورش نسبتا متعین و باهویت است؛ «بوسیدن روی ماه» (همایون اسعدیان1391) و «شیار143» (نرگس آبیار1393). بوسیدن روی ماه اولین فیلم سینمای ایران است که کاراکترهای محوریاش مادران شهید هستند.
احترامسادات (شیرین یزدانبخش) و فروغ (رابعه مدنی) دوستانی چهلساله هستند که سالهاست در انتظار بازگشت پیکر فرزندانشان محمد و حسین به سر میبرند. همایون اسعدیان در بوسیدن روی ماه از کلیشه مرسوم و متداول مادر شهید فاصله گرفت و همین موضوع در زمان اکران فیلم، حساسیتهایی را برانگیخت. حافظان نگاه رسمی که معمولا در برابر هر نوع کلیشهشکنی در حوزههای حساس گارد میگیرند، سازندگان بوسیدن روی ماه را به تحریف سبک زندگی خانواده شهدا متهم کردند.
تفسیرهای فرامتنی عجیب و غریبی هم از فیلم صورت گرفت که بیارتباط با فضای ملتهب انتهای دهه80 و ابتدای دهه90 نبود. احترامسادات و فروغ در بوسیدن روی ماه، مادران انتظارند؛ انتظاری بیستساله که در کنارش ما با خردهروایتهایی هم مواجه میشویم که قرار بوده در خدمت خط اصلی قصه باشند و به پردازش بهتر کاراکترهای محوری یاری رسانند.
فیلم امتیازش را از شخصیتهای مادر شهید به دست میآورد؛ از احترامسادات که پای رفاقت دیرینهاش با فروغ ایستاده است. احترامسادات و فروغ 20سال است که هر شنبه به ستاد شهدا میروند تا شاید خبری از فرزندانشان بگیرند. در یکی از این شنبهها به احترامسادات خبر میدهند پیکر فرزندش پیدا شده ولی او میخواهد جنازه حسین پسرش را به جای جنازه محمد به فروغ معرفی کند تا او که سرطان دارد آرام بگیرد. فصل دیدار فروغ و احترامسادات از پیکر شهید از سکانسهای بهیادماندنی سینمای ایران است؛ جایی که مادران انتظار در مواجهه با یک پیکر، هرکدام سوگوار فرزند شهیدشان هستند.
در حالی که در سراسر فیلم، احترامسادات نگران حال فروغ است، در مراسم تشییع پیکر حسین، این احترامسادات است که قلبش میایستد. بوسیدن روی ماه با تمرکز بر زندگی 2 مادر شهید، پای نوعی رفاقت زنانه را به فیلم باز میکند که در سینمای ایران تازگی دارد. عملگرایی احترامسادات هم به عنوان مادر شهید، تصویری کلیشهای که از این قشر وجود دارد را میشکند.
در شیار 143، الفت (مریلا زارعی) مادری روستایی یکتنه بار خانواده را به دوش میکشد. پدر خانواده که بنّا بوده از داربست به پایین افتاده و از دنیا رفته و حالا همه بار بر دوش الفت است که باید بچههایش فردوس (گلاره عباسی) و یونس (سامان صفاری) را بزرگ کند. یونس که در دانشگاه قبول شده به جنگ میرود و در عملیات والفجر مقدماتی مفقود میشود. از اینجا به بعد فیلم کاملا متمرکز بر کاراکتر الفت است؛ مادری که همیشه یک رادیوی ترانزیستوری به همراه دارد و در انتظار خبری از پسرش است.
جنگ تمام میشود اما از یونس خبری به دست نمیآید. الفت با بازی برونگرای مریلا زارعی، تصویری تازه از مادری نگران و منتظر در سینمای ایران ارائه میدهد که خیلی در این سینما مسبوق به سابقه نیست. سالها میگذرد و گرد پیری بر چهره مادر مینشیند تا اینکه خبر میرسد گوری دستهجمعی در جایی به نام شیار143 کشف شده و پیکر یونس هم یافت میشود.
شیار 143 با لحن احساساتیاش میکوشد بر مخاطبش تاثیر بگذارد و همه انرژیاش را هم از شخصیت الفت به عنوان نماد ایستادگی و صبر میگیرد.