• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 30 شهریور 1398
کد مطلب : 79798
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vOYM
+
-

نقشه هولناک شکارچی زنان و دختران پشت‌ بوته‌های شمشاد

نقشه هولناک شکارچی زنان و دختران پشت‌ بوته‌های شمشاد


شکارچی زنان و دختران تهرانی، جوانی بود که پشت شمشاد‌ها مخفی می‌شد و به محض شناسایی طعمه‌اش به بیرون می‌پرید تا نقشه شیطانی خود را اجرا کند.
به گزارش همشهری، نخستین طعمه این مرد اوایل تیرماه امسال به دام او افتاد. این زن که منشی شرکتی بود، روز حادثه سراسیمه و مضطرب نزد مأموران پلیس تهران رفت و گفت که در دام جوانی متجاوز افتاده است. او در توضیح ماجرا گفت: من در شرکتی حوالی خیابان شیخ بهایی کار می‌کنم و حدود ساعت 8:30صبح در اتوبان کردستان از تاکسی پیاده شدم تا بقیه مسیر را با پای پیاده به محل کارم بروم. خیابان خلوت بود و مثل هر روز قدم‌زنان در حرکت بودم که ناگهان جوانی از پشت شمشادها بیرون پرید. خیلی ترسیدم اما آن جوان آدرسی از من پرسید. من بی‌خبر از همه جا شروع کردم به راهنمایی وی که در همین هنگام پسرجوان چاقویی زیر گلویم گذاشت و مرا به سمت شمشادها کشاند. پرت شدم روی زمین و از شدت ترس بیهوش شدم. دقایقی بعد وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم که مرد شیطان‌صفت مرا مورد آزار و اذیت قرار داده است. او تصور می‌کرد من همچنان بیهوشم به همین دلیل از فرصت استفاده کرده و زمانی که حواسش پرت بود فرار کردم.

شکایت‌های سریالی
با ثبت این شکایت، پرونده‌ای در شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد و قاضی احسان زمانی، دستور تحقیقات در این پرونده را صادر کرد. تیمی از مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران مأمور شدند تا ردی از متهم به‌دست آورند اما همچنان که بررسی‌ها ادامه داشت دومین شکایت پیش روی مأموران قرار گرفت. این بار دختری 16ساله به دام شکارچی چاقو به‌دست گرفتار شده بود.
شگرد متهم در دومین نقشه‌اش تفاوتی با اولی نداشت؛ آنطور که شاکی می‌گفت، او در حال رفتن به کلاس در اتوبان کردستان بود که ناگهان جوان متجاوز از پشت شمشادها بیرون پریده و از او آدرس پرسیده بود. پس از آن با تهدید چاقو او را به میان شمشادها کشانده و نقشه شیطانی‌اش را اجرا کرده بود.

نقشه ناکام
آخرین شکایت سوم شهریور‌ماه پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. این‌بار هم منشی شرکتی در حوالی کردستان در حال رفتن به محل کارش بود که ناگهان متهم سر راهش سبز شده اما او با زیرکی موفق شده بود از دست وی فرار کند. این زن ماجرای فرارش را اینطور شرح داد: شرکتی که در آنجا کار می‌کنم، حوالی اتوبان کردستان است. روز حادثه در حال رفتن به محل کارم بودم که ناگهان جوانی از میان شمشادها بیرون آمد و از من آدرسی پرسید. او ناگهان با چاقو تهدیدم کرد و مرا به میان شمشادها برد. وی ادامه داد: مرا به روی زمین پرت کرد و من از ترس شروع کردم به فریاد زدن. او اما دستش را روی گلویم گذاشت و فشار می‌داد به حدی که نفسم بالا نمی‌آمد. با این حال قصد داشت مرا مورد آزار و اذیت قرار بدهد. سعی داشتم هرطور شده خودم را از دست او نجات بدهم به همین دلیل با دست روی زمین را می‌گشتم تا شاید سنگی پیدا کنم و به سرش بکوبم. ناگهان دستم خورد به چاقوی او ظاهرا هنگامی که مرا روی زمین پرتاب کرده و دستش را روی گلویم گذاشته بود چاقویش روی زمین افتاده بود. آن را برداشتم و ضربه‌ای به پهلویش زدم. ناگهان فریادش بلند شد و دستانش را از روی گلویم برداشت. من هم موفق شدم از دست او فرار کنم.

دستگیری
هر 3حادثه در اتوبان کردستان، حوالی خیابان شیخ بهایی رخ‌داده بود و در چنین شرایطی مأموران راهی محل شده و با پرس‌و‌جو و تحقیق پی بردند که در آن محدوده یک بازار میوه و تره‌بار است. کارآگاهان احتمال دادند که متهم کارگر آنجا باشد به همین دلیل با در دست داشتن تصویر چهره‌نگاری شده وی که از سوی 3شاکی ترسیم شده بود، ‌راهی بازار شدند. حدس کارآگاهان درست از آب درآمد و جوانی که حدود 3‌ماه قبل در بازار میوه و تره بار به‌عنوان کارگر مشغول به‌کار شده بود به‌عنوان متهم شناسایی شد. در این شرایط مأموران به همراه 3شاکی پرونده راهی بازار میوه و تره‌بار شدند و آنها از دور با دیدن جوان مظنون تأیید کردند که وی همان فرد متجاوز است. همین باعث شد تا متهم که کارگر بازار بود دستگیر شود. علاوه بر این روی پهلوی او آثار ضربه چاقو وجود داشت و پزشکی قانونی نیز این موضوع را تأیید کرد که این زخم ناشی از ضربه چاقو بوده است. با وجود این متهم دستگیر شده اصرار داشت که بیگناه است. او که 26ساله است و تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده وقتی پیش روی قاضی احسان زمانی، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت چنین گفت: مادرم به بیماری سرطان مبتلا شده و من برای تامین مخارج درمان او ناچار شدم برای کار از شهرستان به تهران بیایم.حدود 3‌ماه پیش به پایتخت آمدم و در بازار میوه‌و‌تره‌بار به‌عنوان کارگر مشغول کار شدم. در این مدت با پسری که هم سن و سال خودم بود و او هم برای کار از شهرستان به تهران آمده بود آشنا شدم. او هم در بازار میوه و تره بار کارگری می‌کرد و همه می‌گفتند شباهت خیلی زیادی به یکدیگر داریم. همین شباهت‌مان باعث شده بود که با هم دوست شویم و او چند وقت قبل راز نقشه‌های شیطانی‌اش را برای من فاش کرد و گفت که با تهدید چاقو به زنان و دختران تجاوز می‌کند. چند روز بعد هم تسویه حساب کرد و رفت. من هم دیگر از او خبری نداشتم و حدس می‌زنم که به شهرستان رفته است.
ادعای متهم در حالی بیان می‌شود که احتمال می‌رود وی برای فرار از مجازات اقدام به داستان‌سرایی کرده است. به همین دلیل او با دستور قاضی جنایی بازداشت شده و تحقیقات برای کشف جرائم احتمالی دیگر از سوی او ادامه دارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید