تکرار «مختارنامه» در این شبها بازهم ما را مقابل جادوی «عبدالله اسکندری» در گریم قرار داد
گریمور، جادوگر نیست!
پرنیان سلطانی
در دنیای هنر نمایش زیاد این جمله را میشنویم که افراد پشت صحنه و کسانی که پشت دوربین کار میکنند، کمتر شناخته میشوند؛ چرا که مخاطبان سینما و تلویزیون بهویژه مخاطبان عام فقط بازیگرها را میبینند و به همین دلیل افرادی که پشت صحنه خدمت میکنند، گمنام میمانند اما در این میان هستند افرادی که اگر چه پشت دوربین قرار گرفتهاند، اما از بسیاری از بازیگران و کارگردانهای معروف هم شناختهشدهترند و همین که نامشان در تیتراژ فیلم یا سریالی باشد، به آن اثر نمایشی وزن و اعتبار میدهد. نمونهاش عبدالله اسکندری، یکی از بهترین چهرهپردازان تاریخ سینمای ایران است که میتوان رد دستهای طلاییاش را در بیشتر فیلمها و سریالهای ماندگار سینما و تلویزیون دنبال کرد؛ کسی که با نیمقرن کار تخصصی در حوزه گریم، چهرهپردازی و طراحی چهره بیش از 200فیلم سینمایی، مجموعه تلویزیونی و سریال شبکه نمایشخانگی را بر عهده داشته، 6سیمرغ بلورین جشنواره فیلمفجر و 3جایزه جشن خانه سینما را در کارنامه هنریاش دارد و نامش در سال1999 به انتخاب مجله معتبر چهرهپردازی Makeup artist آمریکا در میان 10طراح مهم جهان قرار گرفته است. ماه محرم و گریمهای ماندگار استاد عبدالله اسکندری در مجموعه «مختارنامه» و فیلم سینمایی «روز واقعه» را بهانهای قرار دادیم تا با این طراح چهرهپردازی نامآَشنا از هر دری سخن بگوییم.
استاد! موافقید از کارهای تاریخیتان شروع کنیم؟ چهرهپردازی یا طراحی چهرهپردازی کاراکترهای سریال امامعلی(ع)، مجموعه مختارنامه، فیلم سینمایی روزواقعه و... با شما بود. گریم در کارهای تاریخی نسبت به کارهای روز چقدر سختتر است؟
خب قاعدتا کارهای تاریخی سختیهای خودشان را دارند. گریمور وقتی میخواهد برای کار روز چهرهپردازی یا طراحی کند، برای هر شخصیتی یک مابهازای بیرونی پیدا میکند؛ مثلا اگر بخواهد گریم یک کارتنخواب یا معتاد را دربیاورد، با الهام گرفتن از کارتنخوابها و معتادان جامعه میتواند تصویر آنها را در ذهنش بسازد. چون گریم کتابی ندارد که به شما یاد بدهد آدم حسود چه شکلی است یا آدم خوشحال را چطور باید نشان داد! برای همین گریمور باید هوشیار باشد و در رفتوآمدهایش در جامعه آدمهای مختلف را ببیند و از آنها برای کارهایش الهام بگیرد. اما در کار تاریخی چنین امکانی وجود ندارد و چهرهپرداز باید با آنچه در متون تاریخی درباره ظاهر افراد ذکر شده، داستانهایی که از گذشتگان شنیده و احیانا نقاشیهایی که از آن روزگار بر جا مانده، چهره شخصیتهای تاریخی را تصور کرده و آن را طراحی کند؛ یعنی برای چهرهپردازی باید کار تحقیقی و پژوهشی انجام دهد. بعد هم که نوبت به گریم میرسد، باید چند باری طرحهای ذهنش را روی صورت بازیگر تست کند. زمانی که هم خودش، هم بازیگر و هم کارگردان از نتیجه کار راضی بودند، یعنی گریم توانسته چهره بازیگر را به شخصیت تاریخی شکل گرفته در ذهن عموم مردم نزدیک کند.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که برای کارهای تاریخی بهتر است از گریمورهای بومی استفاده کنیم. چرا استاد؟
ببینید خیلی از تصورات ما از پیشینیانمان سینهبهسینه به ما منتقل شدهاند. یعنی وقتی نامی از شمر و یزید میآید یا صحبت از پادشاهان ایرانی میشود، ما در ذهنمان یک تصویر مشترک داریم که این تصویر برگرفته از داستانهایی است که شنیدهایم، تصاویری است که دیدهایم و متونی است که خواندهایم. گریمورهای اروپایی هم تصویر خاص خودشان را از پیشینیان خود و مسیحیت دارند که در ناخودآگاهشان ضبط شده است. حالا تصور کنید یکی از این گریمورهای فرنگی بخواهد درباره تاریخ ما چهرهپردازی کند. قطعا چهره کاراکترهای فیلم شبیه حواریون و اطرافیان حضرت مسیح خواهد شد! برای همین است که میگویم بومی بودن گریمور تأثیر زیادی در خلق چهره مشابه چهره اصلی شخصیتهای تاریخی دارد.
بهعنوان کسی که نزدیک به 50سال کار گریم انجام دادهاید، بهنظرتان گریم چقدر میتواند باعث موفقیت یک اثر نمایشی شود؟
خیلی زیاد. گریم اگر به جا باشد، در وهله اول به بازیگر کمک میکند تا در نقشاش فرو برود و با آن ارتباط بگیرد. اما اگر درست نباشد حتی میتواند به بازی بازیگر لطمه وارد کند. از طرفی گریم خوب نقش را برای مخاطب هم باورپذیر میکند. ما معتقدیم هر کسی که روی صحنه میآید، باید با گریم و پوششی ظاهر شود که مخاطب در همان نگاه اول کاراکترش را بشناسد و آن را باور کند. درواقع قبل از بازی بازیگر این لباس و گریم است که باید نشان دهد فردی که جلوی دوربین است یا روی صحنه آمده کارگر مکانیکی است یا دکتر ،آدمی عصبی و پریشاناحوال است یا خوشحال و... .اگر این اتفاق بیفتد بازیگر دیگر نیازی ندارد ابتدا تمام تلاشاش را بهکار ببندد تا کاراکترش را به مخاطب ثابت کند و بعد به بازیاش بپردازد. در همان لحظه اولیه راه زیادی را طی کرده و همین کمکش میکند تا تمام توان و انرژیاش را صرف بازیاش کند. از آن طرف اگر گریم خوب اجرا نشود و مخاطب نتواند ظاهر کاراکتری را بپذیرد، احتمالا بازیگر هر چقدر تلاش کند تا خودش را بهعنوان آن کاراکتر اثبات کند، مخاطب آن را نمیپذیرد و نقش را باور نمیکند.
سالها پیش که اهمیت گریم در موفقیت یک اثر نمایشی تا این اندازه مشخص نبود، برخی از فعالان عرصه نمایش برای کم کردن هزینههایشان گریم را کنار میگذاشتند. هنوز هم این اتفاق میافتد؟
این اتفاق خیلی کمتر شده. این موضوع بیشتر برای زمانی بود که نویسنده، کارگردان یا تهیهکننده تصور درستی از گریم نداشتند و واقف نبودند که گریم درست چقدر در فروش فیلم مؤثر است. اما حالا 15، 10سالی میشود که اهمیت گریم در سینمای جهان محرز شده و بسیاری از فیلمها و سریالها صرفا بهخاطر گریم و جلوههای ویژهشان فروش میروند.
حالا که صحبت از سینمای جهان شد، میخواستم نظرتان را درباره جایگاه گریم کشورمان در دنیا بپرسم. در هنر گریم چقدر خوبیم؟!
خیلی! بچههای گریم ما این روزها در کشورهای خاورمیانه حرف اول و آخر را میزنند. از آنجا که عربها در راستای همان گریمور بومی که در موردش صحبت کردیم، دست ما را خیلی نزدیک بهخودشان میدانند، در سریالها و فیلمهای تاریخیشان از بچههای گریم ما کمک میگیرند. ضمن اینکه ما در این هنر حتی از اروپاییها هم جلوتریم و شخصا معتقدم اگر گریمورهای ما وسایل خوب داشته باشند و حمایت شوند، حرفهای بزرگی در سینمای جهان خواهند داشت.
کمی هم برایمان از سختیهای دنیای گریم در ایران میگویید؟ مشکلات این روزهای چهرهپردازی چیست؟
حمایت نکردن از گریمورها را که گفتم. ما فکر میکنیم گریمور جادوگر است و میتواند دست در جیبش کند و همه وسایل روز دنیا برای گریم را از جیبش بیرون بیاورد! کار گریمور با وسایل روز کامل میشود و متأسفانه برای تامین این وسایل و تجهیزات کوچکترین حمایتی از چهرهپردازها صورت نمیگیرد. ضمن اینکه گریم بهخودی خود کار سختی است؛ چون یک هنر چندبعدی است و کسی که قدم داخل این دنیای هنری میگذارد باید چندین هنر را با هم پیش ببرد؛ بهعنوان مثال باید مجسمهسازی بلد باشد تا بتواند پروتز بسازد، نقاشی بداند تا چهرهها را طراحی کند، به رنگشناسی اشراف داشته باشد و فرق رنگ پوست سبزه یک عرب، یک آفریقایی و یک پاکستانی را بداند. جامعهشناس خوبی باشد، از جغرافیا سررشته داشته باشد و اختلاف نژادها را بداند و حتی انواع بیماریها و هر آنچه روی ظاهر افراد اثر میگذارد را بشناسد. برای همین کلا کار چهرهپردازی کار سختی است و کسی را میخواهد که شیفته یادگیری باشد.
با این حساب به جوانها توصیه میکنید وارد این عرصه شوند؟
بله، چرا که نه؟ درست است که چهرهپردازی سختیهای خاص خودش را دارد، اما هنر خیلی جذابی است. ضمن اینکه گریم کشور ما در دنیا جایگاه خیلی خوبی هم دارد و بچههای علاقهمند به این عرصه میتوانند بازار کارشان را نهتنها در سینمای خودمان، بلکه حتی در سینمای دنیا پیدا کنند.
علاقهمندان به گریم برای موفقیت در این رشته چطور باید عمل کنند؟ تحصیلات آکادمیک داشته باشند یا در دورههای آموزشی شرکت کنند؟
به عقیده من، برای شروع، تحصیلات آکادمیک جواب نمیدهد. من برای آموزش گریم به همان سیستم گذشته و همان اوستا- شاگردی معتقدم. بهنظرم علاقهمندان به این هنر باید7،8سالی کنار یک گریمور باتجربه قرار گرفته و کار کنند، بعد که به پختگی لازم رسیدند به تحصیلات آکادمیک روبیاورند؛ کاری که من با پسرم انجام دادم. 12، 10سال کنار خودم آموزش دید، بعد گفتم من هر چه که بلد بودم و یادت دادم را تجربی یاد گرفتهام، بهتر است بقیه مسیر را بهصورت آکادمیک طی کنی.
خب همه که این شانس را ندارند که پسر یکی از بهترین چهرهپردازان سینمای ایران باشند! بقیه چطور میتوانند از این امکان بهرهمند شوند و سالها کنار یک متخصص بهصورت عملی آموزش ببینند؟
من معتقدم آدم عاشق هر طور شده به عشقش میرسد. اگر از در بیرون انداخته شود، دوباره از پنجره داخل میآید و تا به هدفش نرسد دست بردار نیست.
راستی جوانها امروز برای موفقیت در دنیای گریم کار سختتری دارند یا شما و همنسلهایتان؟
البته که زمان ما گریم کار خیلی سختتری بود. امروز کامپیوتر و اینترنت کمک خیلی بزرگی به گریمورها میکند. دقیق خاطرم هست که ما وقتی میخواستیم گریم جای زخم در یک فیلم را ببینیم و یاد بگیریم، 10بار سینما میرفتیم و سعی میکردیم با دقت در صحنه گریم زخم که به سرعت هم رد میشد، سردربیاوریم که گریمور از چه تکنیکی استفاده کرده. اما حالا مثلا در گوگل سرچ کنید جای زخم چاقو، ببینید چه تصاویری با چه جزئیاتی در اختیارتان قرار میدهد! در مورد بیماریها هم به همین صورت است. با یک سرچ درباره هپاتیت، سرطان و... میتوانید چهره افراد دارای این بیماریها را کامل و با جزئیات ببینید و برای طراحی چهره یک کاراکتر سینمایی از همین جزئیات مدد بگیرید. کامپیوتر هم که کاملا در خدمت گریم قرار گرفته و بسیاری از طراحیها در کامپیوتر انجام میشود. هماکنون دنیا با سرعت در حال رفتن به سمت جلوههای ویژه کامپیوتری است و هیچ بعید نیست روزی جلوههای ویژه بهصورت کامل جای گریم را بگیرد.
خب اینکه خیلی حیف است. آنوقت تکلیف گریمورها چه میشود؟
این تغییرات اجتنابناپذیر است. همانطور که خیلی از شغلها مثل نعلبندی، لحافدوزی، مسگری و... از بین رفته، کمکم گریم به شکل امروز هم کنار گذاشته خواهد شد. برای همین است که گریمور باید خودش را به تکنولوژی روز و فن دیجیتال مجهز کند. بچههای ما باید کمکم خودشان را به سمت طراحیهای کامپیوتری ببرند و سعی کنند در جلوههای ویژه کامپیوتری هم به توانمندی برسند.
استاد! کمی هم درباره سبک کاری خودتان صحبت کنیم. با اینکه شما از بسیاری از افراد مقابل دوربین شناخته شدهتر هستید و تجربه کار با کارگردانهای بزرگ را در کارنامهتان دارید، اما کلی کار هم دارید که با کارگردانهای جوان و حتی کار اولی است. چرا این کارها را میپذیرید؟
من وقتی وارد عرصه گریم شدم، باتجربههای این هنر خیلی کمکم کردند و راهگشایم بودند. من هم سعی میکنم تا جایی که از دستم بر میآید همین کار را در حق جوانترها انجام دهم. برای همین هیچ ابایی از کار کردن با کارگردانهای جوان و کار اولی ندارم و هر چه از دستم بربیاید برای موفقیت اثرشان انجام میدهم.
تا جایی که من اطلاع دارم در مقابل بازیگرها هم همینطور هستید. شما بهعنوان چهرهپرداز میتوانید کار خودتان را بکنید بدون اینکه توجهی به علائق بازیگر داشته باشید. اما اینطور نیستید و خیلی با بازیگرها در تعامل هستید تا گریمشان را دوست داشته باشند و آن را بپذیرند. دلیل این دوستی و تعامل چیست؟
بهنظر من کار نمایشی یک کار دلی و رفاقتی است و تا وقتی رفاقت نباشد، نتیجه کار خوب نمیشود. برای همین همیشه سعی میکنم با تیمی که کار میکنم، دوست باشم. ضمن اینکه در این تبادل افکار میتوانیم از فکر و هنر یکدیگر استفاده کنیم و کار بهتری ارائه دهیم. همانطور که من با گریمام میتوانم به بازیگر برای ارتباط گرفتن بیشتر با نقشاش کمک کنم، بازیگری که فیلمنامه را خوانده و نقش را کامل میشناسد هم میتواند ایدههایی برای بهتر شدن طراحی چهرهپردازی داشته باشد و به من کمک کند. از همه اینها مهمتر هم این است که اساسا تا بازیگر گریمش را دوست نداشته باشد و آن را نپذیرد نمیتواند از پس ایفای نقشاش بربیاید.
شده بازیگری برای گریم شدن مقاومت کند؟ مثلا نخواهد چهرهاش دستخوش تغییر شود؟
بله، ممکن است گاهی پیش بیاید. اما بهنظر من بازیگرانی که خودشان را دوست دارند نمیخواهند گریم شوند. وگرنه بازیگری که بیش از خودش کارش را دوست دارد و عاشق بازیگری است، تمام تلاشاش را میکند تا شکل آدمی شود که قرار است نقشاش را بازی کند و در این میان به تنها چیزی که فکر نمیکند، ظاهر خودش است.
سختترین گریمی که داشتید کدام بود؟
معمولا گریمهایی که خیلی از آنها لذت بردهام، سختترین گریمهایم بوده. گریمهای فیلم مادر و بایکوت گریمهای سختی بود. در یکی از سکانسهای فیلم بایکوت من «مجید مجیدی» را گریم میکردم که قرار بود جسم بیجانش را بعد از اعدام ببیند. بدنش باید ورم میکرد و ترک میخورد و از ترکهای بدنش موش زنده بیرون میآمد. خب آن موقع کامپیوتر نبود که بتوانم از کمک جلوههایویژه بهره ببرم. موشها هم یک جا آرام نمیگرفتند تا بتوانیم کمکم کار را پیش ببریم و ترکهای جسم را دربیاوریم. چهرهپردازی این سکانس یکی از سختترین کارهایم بود. گریم «محمود بصیری» در نقش پیرزن دستفروش هم سخت بود.
این همان گریمی است که به خاطرش جزو 10طراح برتر چهرهپردازی جهان در نشریه Makeup artist آمریکا قرار گرفتید. درست است؟
بله دقیقا. در آن سال چهرهپردازان جهان تصویر بهترین گریمهایشان را ارسال کرده بودند، من هم گریم پیرزن دستفروش را ارسال کردم و برای آن بهعنوان یکی از 10طراح برتر چهرهپردازی جهان انتخاب شدم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
کار ساخت فیلم سینمایی «لامینور» به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز شده و مشغول کار در این پروژه هستم.
خاطرات جالب آقای گریمور از کارهای شاخصی که همه را به اشتباه انداخت
رئیسجمهور گفت من این عکس را کی گرفتهام؟!
عاشقان فیلم و سینما استاد عبدالله اسکندری را با چهرهپردازیهای بینظیر و منحصربهفردش میشناسند؛ با گریمهایی که آنقدر طبیعی است که حتی خود افراد را هم به اشتباه میاندازد. نمونهاش تصویر گریم رئیسجمهور «حسن روحانی» روی چهره «مسعود پاکدل» عکاس بود که سروصدای زیادی در شبکههای مجازی به راه انداخت. اسکندری درباره این گریمش میگوید: «در یکی از سکانسهای پایانی سریال شاهگوش قرار بود افسر کلانتری بهخاطر فعالیتهای مثمرثمرش، درجهاش را از دست رئیسجمهور وقت دریافت کند. ما برای نقش آقای روحانی با یکی از هنرپیشهها صحبت کردیم که به توافق نرسیدیم. برای همین مسعود پاکدل از عوامل سریال را روی صندلی گریم نشاندیم! اگر چه این سکانس اصلا در روند قصه نیاز نشد و از این گریم استفادهای نکردیم، اما عکس پاکدل با گریم رئیسجمهور حسابی سروصدا به پا کرد. جالب اینکه این عکس را بهخود آقای روحانی هم نشان داده بودند، آقای روحانی هم گفته بود من این عکس را کی گرفتهام؟!».
یکی دیگر از خاطرات جالب استاد چهرهپردازی ایران هم به ساخت مجموعه مختارنامه برمیگردد؛ جایی که مجبور شد یک نفر را به شکل «فریبرز عربنیا» گریم کند! خودش در اینباره میگوید:« ما در آبادان فیلمبرداری داشتیم و آقای عربنیا آخر هفتهها به تهران میآمد تا پسرش را ببیند. در یک آخر هفتهای عوامل سریال با حفر یک کانال و پر کردن آن با 300، 200تانکر بزرگ آب ، نهر علقمه را شبیهسازی کردند تا شنبه اول وقت که آقای عربنیا برگشت، سریع سکانسهای مربوط به نهر علقمه را بگیرند. اما برای آقای عربنیا مشکلی پیش آمد و گفت نمیتواند شنبه بیاید. آقای میرباقری حسابی به هم ریخته بود که چکار کند؛ چون آب داخل کانال نمیماند و کمکم فروکش میکرد. من گفتم عربنیا را برایت گریم میکنم، لانگشاتهایت را بگیر، بعد که خودش آمد سکانسهای مهم و نماهای نزدیک را میگیریم که آن موقع هم نیاز چندانی به آب نهر نیست. فردا صبح یکی از بچهها را گریم کردم و کار را با همان جمع کردیم. بعد که عربنیا آمد خودش هم بخشهایی را بازی کرد. یک هفتهای گذشت تا یک روز آقای میرباقری صدایم کرد و گفت من دیشب هر چه تصاویر را نگاه میکردم، نمیتوانستم تشخیص بدهم کدام خود عربنیاست، کدام بدلش! خودت بیا نشانم بده! یک بار هم برای سریال «جاده قدیم» بهرام بهرامیان، «صادق هاتفی» را به شکل «والتر وایت» شخصیت سریال بریکینگ بد درآوردم.» این را اسکندری میگوید و بعد با خنده ادامه میدهد: «اتفاقا صادق قرار بود بعد از این کار راهی آمریکا شود. به شوخی گفتم صادق گریمت را پاک نکن. پایت به آمریکا برسد کلی آدم میآیند تا از تو امضا بگیرند!».