جدال ستاره با کارگردان
اسپارتاکوس چگونه ساخته شد؟
مسعود پویا ـ روزنامه نگار
بعد از موفقیت تجاری «وایکینگها» (ریچارد فیلشر1958) کرک داگلاس تصمیم گرفت این توفیق را در سطحی گستردهتر تکرار کند. او کتاب «اسپارتاکوس» نوشته هوارد فاست را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که براساس این رمان تاریخی میشود فیلم خوبی ساخت. هوارد فاست جزو نویسندگان کمونیستی بود که در کمیته بررسی فعالیتهای ضدآمریکایی حضور یافته و به زندان محکوم شده بود. نویسنده «شکستناپذیر» و «شهروند تامپین» در زندان تصمیم میگیرد رمانی درباره قیام اسپارتاکوس بنویسد و کارش را با همان مصالح اندکی که در کتابخانه کوچک زندان مییابد آغاز میکند. رمان اسپارتاکوس- رهبر قیام بردگان علیه امپراتوری روم- به نوعی واکنش یک چپگرا به فعالیتهای سناتور مک کارتی نیز میتوانست محسوب شود. هوارد فاست به عنوان کمونیست سابق، کتابی نوشته بود که میلیونها نسخه از آن فروش رفته بود؛ رمانی که یونایتد آرتیستز به عنوان شریک کمپانی فیلمسازی کرک داگلاس (برنیا) آن را مناسب اقتباس سینمایی میدانست.
کرک داگلاس بعد از مطالعه کتاب موافقت خود را با تولید فیلمی بر اساس آن اعلام کرد ولی مشکل اینجا بود که هوارد فاست قصد داشت خودش فیلمنامه را بنویسد. به قول کرک داگلاس، دردسر از همینجا شروع شد؛ از اینکه نویسندههای خوب معمولا فیلمنامهنویسهای بدی هستند. با این همه امتیاز کتاب از هوارد فاست خریداری شد و او کارش را به عنوان سناریست آغاز کرد. داگلاس که میدانست احتمال ضعیفی وجود دارد که فاست فیلمنامه قابلقبولی بنویسد سراغ نویسندهای دیگر رفت؛ نویسندهای که سالها بود نامش در فهرست سیاه به چشم میخورد و با نام مستعار، فیلمنامه مینوشت. دالتون ترامبو بعد از افتادن به زندان و ممنوعالفعالیتشدن فیلمنامههای زیادی را با نام مستعار نوشته بود. ترامبو برای فیلمهای «شجاع» (با نام مستعار رابرت ریچ) و «تعطیلات رمی (اینبار با نام شخصی واقعی مکللن هانتر) برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامهنویس شده بود؛ بیآنکه خودش بتواند برای دریافت اسکار روی سن بیاید. درحالی که هوارد فاست مشغول نوشتن فیلمنامه بود، دالتون ترامبو هم کارش را شروع کرد. همانطور که پیشبینی میشد نسخه فاست به درد تولید نمیخورد و در عوض آنچه دالتون ترامبو مینوشت کرک داگلاس را سرشوق میآورد. به مرور ترکیب بازیگران هم معلوم شدند. کرک که نقش اسپارتاکوس را برای خودش میخواست با لارنس اولیویه برای بازی در فیلم وارد مذاکره شد. لارنس اولیویه دلش میخواست هم نقش اسپارتاکوس را بازی کند و هم خودش کارگردان باشد. مشکل با تدبیر کرک داگلاس حل شد و لارنس اولیویه پذیرفت نقش کراسوس، سردار رومی را بازی کند. بعدها گفته شد کرک داگلاس از ترامبو خواسته بود در یکی از نسخههای فیلمنامه، نقش کراسوس را پررنگتر کند تا نسبت به بازی در این نقش ترغیب شود. ترامبو که با نام مستعار سام جکسون سناریوی اسپارتاکوس را مینوشت به سرعت مشغول کار بود و ترکیب بازیگران هم به مرور مشخص میشد. چارلز لاتن (گراچوس)، پیتر یوستینف (باتیاتوس)، جان گاوین (جولیوس سزار)، جان آیرلند (کریکسوس) و تونیکرتیس هم خودش را به پروژه تحمیل کرد و ترامبو برایش نقش آنتونیوس را نوشت. برای بازی در نقش اصلی زن فیلم، کرک داگلاس به گزینههایی چون ژان مورو و اینگرید برگمن فکر کرده بود و حتی با مورو در پاریس مذاکره هم کرد که نتیجهای در پی نداشت در نهایت او تصمیم گرفت نقش ستاره زن فیلم را به هنرپیشه تازهکار آلمانی سابیتا بتمن بدهد. پیشنهاد یونایتد آرتیستز برای کارگردانی اسپارتاکوس، آنتونیمان بود؛ کارگردانی توانا و باتجربه و استاد ساخت وسترنهای روانشناختی مثل «وینچستر73» (1950)، «مهمیز برهنه» (1353)، «مردی از لارامی» (1955)، «ستاره حلبی» (1957) و «مردی از غرب» (1958). اسپارتاکوس با کارگردانی آنتونیمان کلید خورد و بعد از فیلمبرداری سکانس اول به نظر میرسید همهچیز به خوبی پیش میرود. وقتی نوبت به فیلمبرداری صحنه مدرسه گلادیاتورها رسید کرک داگلاس احساس کرد پیتر یوستینف بیش از حد آنتونیمان را تحت تاثیر خود قرار داده و اصطلاح صحنه را مال خود کرد. نتیجه این احساس، اخراج آنتونیمان کهنهکار و آوردن استنلی کوبریک جوان بود. خاطره خوش همکاری کرک داگلاس و کوبریک در «راههای افتخار» (1957) باعث شد ستاره و تهیهکننده اجرایی اسپارتاکوس، سراغ کارگردان جوانی برود که با معیارهای هالیوود خیلی مناسب فیلمی عظیم و پرهزینه نبود. فیلمهای قبلی او هیچ کدام موفقیتی در گیشه کسب نکرده بودند ولی کرک داگلاس مدیران استودیو را قانع کرد کوبریک بهترین گزینه برای کارگردانی اسپارتاکوس است. اما آیا کوبریک جوان اعتماد بهنفس لازم برای ساخت فیلمی حماسی- تاریخی با بازیگران بزرگ و عواملی درجه یک را داشت؟ در همان روزهای اول مشخص شد کوبریک جاهطلبتر از این حرفهاست که مقهور پروداکشن عظیم اسپارتاکوس شود. در روزهایی که هنوز عوامل فیلم اطمینان چندانی به کارگردان جوان نداشتند کوبریک با مدیر فیلمبرداری با تجربه فیلم -راسل متی- دچار چالش شد و سر شیوه نورپردازی و محل قراردادن دوربین و انتخاب لنز نظرش را به راسل متی تحمیل کرد. متی برای فیلمبرداری اسپارتاکوس جایزه اسکار گرفت ولی به قول کرک داگلاس، آنقدر کوبریک در جزئیات فیلمبرداری دخالت میکرد که او خیلی وقتها به بیکارهای تبدیل میشد که تنها حقوق بالایی دریافت میکرد.
کوبریک خیلی زود به این نتیجه رسید که سابیتای آلمانی کشف کرک داگلاس فاقد توانایی برای بازی در نقش وارینیاست. سابیتا بتمن به درخواست کوبریک اخراج شد و داگلاس به جایش جین سیمونز را آورد. کوبریک سرصحنه با کسی گرم نمیگرفت و بازیگران بزرگ و باتجربهای چون چارلز لاتون و لارنس اولیویه او را زیادی متکبر میدانستند. سر شیوه بازی میان کوبریک و چارلز لاتون اختلافنظر پیش آمد و در نهایت این کارگردان جوان بود که حرفش را به کرسی نشاند. کوبریک در اسپارتاکوس همه جنگها را برد جز جنگ با کرک داگلاس را. همه آنچه از نگاه کوبریک سطحی و شعاری محسوب میشد به نظر کرک داگلاس حماسی بود. از جمله سکانس معروفی که همه بردگان در برابر کراسوس خود را اسپارتاکوس مینامند. جالب است که کوبریک به هیچ عنوان قصد فیلمبرداری سکانس مشهور «منم اسپارتاکوس!» را نداشت و داگلاس با فشار و تهدید کارگردان را مجبور به انجام این کار کرد. ستاره- تهیهکننده فیلم به هزینه بالای صرف شده و موفقیت تجاری اسپارتاکوس میاندیشید و کارگردان به دنبال اعتبار هنری بود. از دل منازعه تجارت و هنر، فیلمی بیرون آمد که هم فروش بسیار بالایی کرد و هم به اعتبار هنری والایی دست یافت. کوبریک اختیارات دیگر فیلمهایش را سر اسپارتاکوس نداشت و بعد از این فیلم تصمیم گرفت دیگر هرگز کارگردان اثری نباشد که در آن حرف اول و آخر را خودش نزند. در اسپارتاکوس اختلاف دیدگاه کارگردان با تهیهکننده- بازیگر، در نهایت به نفع فیلم تمامشده. به شکلی شگفتانگیز هر جا زور یا منطق یکی به دیگری چربیده، نتیجه قابلقبول از کار درآمده، اسپارتاکوس؛ فیلمی که کوبریک علاقه زیادی به صحبت کردن دربارهاش را نداشت، یکی از موفقترین آثار این کارگردان بود و اتفاقا توانایی او در مدیریت پروژهای عظیم و پرخرج و توفیق تجاریاش به کوبریک کمک کرد که در سالهای بعد استقلال هنری دلخواهش را به دست آورد. فیلم در اکران اول 60میلیون دلار فروخت و برنده 4 جایزه اسکار شد تا هم کرک داگلاس رضایت خاطر داشته باشد و هم مدیران کمپانی یونایتد آرتیستز. موفقیت دیگر آمدن نام دالتون ترامبو در تیتراژ اسپارتاکوس به عنوان فیلمنامهنویس بود؛ موفقیتی عظیم برای شکستن سد سانسور و مبارزهای با لیست سیاه کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی؛ اتفاقی که با جسارت و پایمردی کرک داگلاس رخ داد تا اسپارتاکوس از این لحاظ نیز فیلمی تاریخساز باشد.