تعقیب و گریز با یوفودر تهران
۴۳سال قبل در شب ۲۸شهریور مشاهده یک شیء پرنده ناشناس باعث رویارویی 2جنگنده اف 04 ارتش با آن شد. هنوز این حادثه پر از رازهای کشفنشده است اما به عنوان یکی از معتبرترین موارد مشاهده یوفوها در جهان شناخته میشود
اشکان خسروپور ـ خبرنگار
در نیمهشب 28شهریور 1355خورشیدی پرواز یک پرنده ناشناخته بر فراز آسمان تهران عده زیادی از شهروندان تهرانی را مبهوت کرد. این شیء مشکوک که برخی رسانهها در ایران و جهان خبر آن را به نام «رصد بشقابپرنده تهران» به جهان مخابره کردند، جزو یکی از معدود رصدهای معتبر یوفو در جهان شناخته میشود. یوفو به صورت کلی به شیء ناشناس پرنده در جهان گفته میشود و سالهاست حرف و حدیث درباره آنها ادامه دارد. پرونده مشاهده یوفو در آسمان تهران به خاطر آنکه پای نیروهای زبده هوایی و خلبانان جنگنده هم به آن کشیده شد در جهان بسیار حائز اهمیت است. فردا، سالگرد این اتفاق است که پای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا را هم به تهران کشاند. حوالی ساعت 11شب، عدهای در پیچ شمیران و بعدتر سیدخندان و نزدیکیهای بهشتزهرا شیء مشکوک نورانیای را دیدند که ستاد نیروی هوایی را مجبور به واکنش کرد. خلبانهای مرکز بعد از شنیدن دستور، از پایگاه شاهرخی (نوژه) که آن شب پایگاه آمادهباش کشور بود، به سمت تهران پرواز کردند و سعی کردند شیء پرنده را شناسایی و معدوم کنند اما موفق نشدند چون پیش از نشاندادن هر عکسالعملی متوجه شدند که دستگاههای الکترونیکی و مکانیکیشان از کار افتاده است. ماجرا آنقدر جدی شد که خلبانهای آن پرواز را تا مدتها منقلب و گیج کرد. خبر تا آمریکا هم رسید و وزارت دفاع ایالات متحده درباره آنچه در آن شب دیده شده بود و چگونگی شکار بشقابپرنده گزارش محرمانه و دقیقی منتشر کرد. برای اطمینان از صحت گزارش و بررسی اینکه شیء دیدهشده یک ابزار جاسوسی یا جنگافزار پیشرفته بوده یا نه، خلبانهایی که در عملیات شکار شرکت داشتند، از نظر روانی و رادیواکتیو بررسی شدند اما همه نتایج، منفی بود؛ کسی خیالاتی نشده بود، شواهدی هم از وجود یک جنگافزار به چشم نمیخورد. مدت کوتاهی بعد از این مسئله، نمایندگانی از سازمانهای امنیتی و نظامی آمریکا به ایران آمدند و خلبانان را مورد پرسوجو قرار دادند. گفته میشود این رصد غیرعادی، حتی شاه را هم درگیر کرده و باعث شده بود دادههای اصلی و مهم مرتبط با این رصد غیرعادی، محرمانه باقی بماند. در همان سالها، در یکی از برنامههای علمی تلویزیون، اسماعیل میرفخرایی - مجری مشهور برنامههای تلویزیون - از یکی از خلبانان ستاد نیروی هوایی که پرنده مشکوک را دنبال کرده بود و حسین پیروزی - مسئول برج مراقبت فرودگاه مهرآباد در شب حادثه - دعوت کرد تا درباره ماجرا توضیح بدهند. حالا و مدتها بعد از آن رخداد عجیب، اسماعیل میرفخرایی در گفتوگو با همشهری جزئیات این ماجرا را بازخوانی کرده است. تماس ما با اسماعیل میرفخرایی باعث شگفتی شد و حکایت تازهای آفرید که او و همسرش را بسیار متعجب کرد.
در «شب یوفو» چه اتفاقی افتاد؟
حدود ساعت 11شب 28شهریورماه تماسهایی با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد برقرار شد که پرواز یک شیء عجیب نورانی در ارتفاع نسبتا کم را گزارش میداد. این شیء عجیب مدام تغییر رنگ میداد و با سرعت نسبتا بالایی بهصورت زیگزاگی پرواز میکرد. حسین پیروزی میگوید: «کمی بعد از دریافت گزارشهای اولیه، من به بالکن برج رفتم و با دوربین دوچشمیام جسم عجیب را دیدم. حدود یکساعتونیم بعد از نخستین گزارش مردمی، آن شیء نورانی همچنان در شهر، حوالی سیدخندان و پیچ شمیران جولان میداد و رنگ عوض میکرد. ماجرا غیرعادی بود؛ به همین دلیل، در ساعت 12:30 با ستاد نیروی هوایی ارتش تماس گرفتیم. نیروی هوایی 2فانتوم افـ4 به محل اعزام کرد که ماموریتشان شناسایی و در صورت لزوم، منهدمکردن پرنده بود و البته هیچکدام انجام نشد.
معاون فرماندهی عملیات نیروی هوایی در آن شب تیمسار یوسفی بود که به جای تیمسار آذربرزین مشغول کار بود. او بعد از دیدن شیء نورانی پرسرعت با چشم غیرمسلح و بعد از اینکه مطمئن شد نور مربوط به سیاره یا ستارهای نیست، دستور «اسکرمبل» (برخاست اضطراری هواپیما) را به پایگاه شاهرخی (نوژه) که در 280کیلومتری تهران قرار داشت، صادر کرد. یک دقیقه بعد از صدور دستور، کاپیتان محمدرضا عزیزخانی و خلبان دوم کاپیتان یدی ناظری سوار بر جنگنده افـ۴ از زمین برخاستند و چند دقیقه بعد به تهران رسیدند».
کمی بعد از آنها، خلبان پرویز جعفری بهعنوان هواپیمای کمکی به منطقه اعزام میشود و سعی میکند شیء نورانی را تعقیب کند. این گفتههای جعفری است که مدتها بعد از حادثه، چگونگی آن را شرح میداد: «من دنبال جسم میرفتم اما نمیتوانستم به آن برسم. اطرافش گشتم و سعی کردم بفهمم چیست اما نمیشد. مدام مکان و ارتفاعش را تغییر میداد. کمی بعدتر، از درون این جسم پرنده سیگاریشکل، چند دیسک سفید و نورانی بیرون آمد که مثل ماه میدرخشید. این دیسکها از سفینه مادر جدا شدند و در اطراف گردش کردند. یکی از آنها به سمت من آمد و حالت تهاجمی به خودش گرفت. میخواستم به سمتش شلیک کنم اما متوجه شدم سیستمهای الکترونیکی از کار افتادهاند. سیستم اجکت (نجات خلبان در شرایط اضطراری) که به صورت مکانیکی کار میکرد هم از کار افتاده بود». در نهایت بعد از حدود یکساعت تعقیب و گریز بینتیجه، درحالیکه سوخت هواپیما رو به اتمام بود، خلبان دستور بازگشت به پایگاه را دریافت کرد و بینتیجه برگشت. تمام کادر پروازی آن شب از نظر روانی و تشعشع رادیواکتیو بررسی شدند اما نتیجه، منفی بود. همه سالم بودند. چند ساعت بعد از پایان تعقیب یوفو در تهران، لیسبون گزارش داد که شیئی مشکوک با مشخصات مشابه را دیده است.
شکار یوفو، خلاف امنیت ملی
در اواخر شهریورماه سال1355 روزنامههای خارجی مطالب مفصلی را به ماجرای شکار یوفو اختصاص داده بودند. اسماعیل میرفخرایی هم که در رادیو و تلویزیون مشغول کار و در جریان اخبار بود، همزمان با مرور مطبوعات به این تیتر برخورد؛ «تیتر زده بودند:«UFO sightSeeing in Tehran »یا «دیدن بشقابپرنده بر فراز تهران». بهخاطر علاقهام به این حوزه و از آنجا که با هواپیمای سبک پرواز میکردم، با دنیای خلبانها آشنایی داشتم و اخبار مرتبط با این حوزه را دنبال میکردم. این تیتر به نظرم جالب آمد و با سازمانهایی که به نظرم مسئول بودند، تماس گرفتم. خانه آخر، ستاد نیروی هوایی ارتش بود که اجازه نداد با خلبانها صحبت کنیم. موضوع را امنیتی میدانستند و اجازه کنجکاوی نمیدادند. در نهایت بعد از تکاپوی بسیار، قرار شد در برنامه تلویزیونیمان، پرویز جعفری (خلبان نیروی هوایی) را به همراه حسین پیروزی (مسئول برج پرواز) دعوت کنیم و با آنها کمی گپ بزنیم؛ در همین حد که چنین شیء پرندهای را تأیید میکردند.»
اصل ماجرا اما چند سال بعد از انقلاب اتفاق افتاد. «تهران در ساعت 23»، فیلمی مستند به کارگردانی فتحعلی اویسی و مشاوره اسماعیل میرفخرایی، در شبکه2 سیما پخش شد. این فیلم از روی صداها، اسناد و مصاحبههایی از 11نفر شاهدان اصلی یوفو در تهران بهدست آمده بود، ساخته شد. خود شاهدان هم در فیلم بازی کردند. میرفخرایی میگوید: «فیلم خیلی خوبی شد اما با اصل داستان تفاوتهای ریزی هم داشت. مثلا پرویز بهرام که بهجای پرویز جعفری صحبت کرده بود، کمی صدایش را هیجانی کرد، درصورتی که خلبان جعفری در نوار اصلی هیچ هیجانی بروز نمیدهد. آنها به دلیل تعلیماتی که دیدهاند، نمیتوانند و نباید با هیجان صحبت کنند».
ارتباط با فضاییها
روزی که برای مصاحبه، از همشهری با اسماعیل میرفخرایی تماس گرفتیم، همسرش گوشی را برداشت. بهتزده به نظر میرسید. برخلاف اوقات پیش که گوشی را به همسرش میسپرد، این بار مدام میپرسید که چرا چنین سوژهای به ذهنمان رسیده؟ چرا الان تماس گرفتهایم و قرار است چه کارهایی بکنیم؟ در میان این پرسش و پاسخها نیز مدام ابراز شگفتی میکرد، نفسش را در سینه نگه میداشت و بعد از مکثی کوتاه، آن را بیرون میداد. مدتی بعد، میرفخرایی برایمان گفت که داستان از چه قرار بوده است؛ «خیلی اتفاقی امروز در حال غذادادن به گربهای در پارک بودم که به یک مرد مسن برخوردم و با همدیگر همصحبت شدیم. معلوم شد از خلبانهای نیروی هوایی بوده و خلبانهایی که در شکار یوفو دست داشتند را میشناخته. گفت پرویز جعفری که در ماموریت «یوفو 1355» شرکت داشت و چند سال بعد از انقلاب، مدیر فروشگاه «نینیسالن» در تهران بود، اخیرا در ونکوور کانادا درگذشته است. بعد از شنیدن این خبر، منقلب شدم، به خانه برگشتم و دنبال خاطرات مربوط به شکار یوفو گشتم. در مدت کوتاهی شما برای مصاحبه درباره همین موضوع تماس گرفتید، آنهم در حالی که من سالها در این باره حتی فکر هم نکرده بودم.» آنچه او را بیشتر شگفتزده میکند، تجربه مشابهی است که سالها پیش در این باره داشته است؛ «یک شب از ایلینوی به بالتیمور میرفتم. در میان بیابان به فکر آدمفضاییها افتادم. درست در همان حین، رادیو برنامهای درباره شکار آدمفضاییها پخش کرد. احتمال اینکه چنین همزمانیای رخ بدهد، یک در میلیون است و عجیب آنکه هر وقت به شکار آدمفضاییها فکر میکنم، جایی پیدایشان میشود.»
فانتوم در مقابل غریبه
روایت مسئول برج مراقبت مهرآباد در شب ۲۸شهریور سال۱۳۵۵ از حادثهای که هنوز پر از راز و رمز است
یکی از مسائلی که مشاهده یوفو در ۴۳سال قبل را معتبر میکند افراد دخیل در ماجرا هستند. شاید افراد عادی در مشاهده اشیای پرنده اشتباه کنند اما در این ماجرا اکثر افراد، کارشناسان زبده هوایی ایران بودهاند. حسین پیروزی که در شب ۲۸شهریور سال۱۳۵۵ مسئول برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بود یکی از این افراد است. او سالها از استادان صنعت هوایی کشور بوده و سِمتهای مهم دیگری مانند مدیرکل فرودگاه امام خمینی(ره) و مدیرکل فرودگاههای استان هرمزگان را هم داشته است. این بخشهایی از روایت حسین پیروزی درباره آن شب است.
از فرودگاه مهرآباد که من نگاه میکردم تقریبا شمال شرق تهران بود اما آنچنان نورش زیاد بود که تشخیص اندازه دقیق آن غیرممکن بود؛ مثل ماشینی که با نور بالا از روبهرو میآید و ابتدا نمیتوان اندازه آن را تشخیص داد.
خلبان جنگنده اول روی 2موج UHF و VHF خود و روی فرکانس اضطراری، صدای بنگبنگ که ما به آن Emergency Squash میگوییم را دریافت میکرد که هیچوقت این امر برای ما ممکن نبوده. همان شب این مسئله توسط خلبانهای 2هواپیمای مسافربری سوئیسایر و لوفتهانزا هم گزارش شده بود. فانتوم ما با آنکه سرعتی حدود سرعت صوت داشت ولی نمیتوانست به این شیء نورانی برسد. با کمی نزدیکشدن فانتوم به این شیء، تمامی دستگاههای ناوبری و دفاعی آن از کار میافتاد و سیستم ارتباطی آن هم دچار اختلال میشد.
خلبان جعفری بعد از مدتی برای ما تعریف کرد که وقتی از روی مهرآباد گذشته است شیء دوم بالای سرش بوده است. آنموقع جعفری سرعتش را کم میکند تا شیء نورانی جلویش بیفتد و آن را روی باغهای کرج با موشک بزند اما بعد از برگشت، به ما گفت قبل از آنکه کاری کنم شیء نورانی خودش ۱۰۰متر جلوتر از هواپیما ایستاد. مثل اینکه من را تلهپاتی میکرد و فکر مرا میخواند. میخواستم شلیک کنم که دیدم دستگاهها عمل نمیکنند. حتی ارتباط رادیویی بین من و خلبان دیگر هم مختل شده بود. با اشاره، به خلبان دوم فهماندم که Eject کنیم؛ یعنی از هواپیما بیرون بپریم؛ به خاطر اینکه قصد هدفقراردادنش را داشتیم و میترسیدیم به ما حمله کند. جالب آن است که دستگاه Eject هم که کاملا مکانیکی است و الکترونیکی نیست از کار افتاده بود. Eject یک سیستم کاملا مکانیکی در هواپیماست. ۶موشک زیر صندلی خلبان قرار دارند که در کمتر از ۸/۰ ثانیه خلبان را ۵۰متر به بیرون پرتاب میکنند. تعجب خلبان از همین بود که این سیستم هم که هیچ ارتباط الکترونیکی با هواپیما ندارد از کار افتاده است. یادم میآید خلبان جعفری در جلسهای گفته بود در آن موقع که سیستم Eject هم عمل نکرد با خودم گفتم خدایا با این همه تکنولوژی که به ما دادی هیچ کاری نمیتوانیم در این وضعیت بکنیم!
جز مردم عادی که با برج تماس میگرفتند تیم ۱۶نفره برج مراقبت که همگی دارای تحصیلات عالی هستند شاهد این ماجرا بودند. علاوه بر آنها مشاهدات 4خلبان (2خلبان در هر فانتوم) یکی از دلایل اعتبار این مشاهده است.
گیجکنندهترین داستان دنیا
اسماعیل میرفخرایی ـ مجری و تهیهکننده برنامههای علمی
سالهاست درباره یوفو، وجود موجودات هوشمند در سیارات دیگر و... بحث میشود اما آنچه رخداد شکار یوفو در تهران را برجسته میکند، کسانی هستند که آن را گزارش کردهاند. تمام 11نفری که درباره شیء مشکوک پرنده تهران گزارش دادند، افراد تحصیلکرده، باهوش و فنی بودند. بررسیهای دقیق روانشناسانه نیز نشان داد در آن شب یا پیش از آن هیچ مشکلی نداشتهاند. همین، مسئله را پیچیده کرده است چون در بسیاری موارد، گزارشهای مربوط به رصد یوفو را آدمهای معمولی گزارش میدهند که سندی هم برای حرفشان ندارند. خیلیهایشان دنبال فضاسازی هستند اما این یکی واقعا فرق میکند. من خلبانهای پرواز را از نزدیک میشناختم و بارها درباره آنشب با آنها گپ زدهام. هیچکدام مجنون و گیج نبودهاند.
مدتها گمان میکردم حتما پای یک جنگافزار یا آزمایش سری در میان است اما نوع حرکت پرنده که زیگزاگی و شبیه حرکت بشقابپرندهها بود آدم را به فکر وامیدارد. میتوان احتمال داد که دیسکهای پرنده با نور لیزر تولید شده و از جای دیگری به اینجا رسیدهاند اما حتی در این صورت، پرنده مادر که شکل سیگاری داشت و نورش تغییر میکرد، چه بود؟ کسی نمیداند.
خیلیها میگویند که این احتمال را نباید نادیده گرفت که حیات هوشمند در سیارات دیگر وجود دارد اما درنظرگرفتن چنین احتمالی نیز ساده بهنظر نمیرسد. در منظومهشمسی که حیات هوشمند نداریم؛ در بیرون از منظومه شمسی و کهکشان خودمان هم باید تا «آلفاقنطورس» پیش برویم که چندین سال نوری با ما فاصله دارد.
در یک کلام، به گمان من مسئله مربوط به یوفوها بسیار گیجکننده است. احتمال اینکه چنین موجوداتی باشند، به نظر من یک در میلیارد هم نیست. اصلا بر فرض که موجوداتی بسیار پیشرفته در جایی دیگر وجود داشته باشند، چرا باید بخواهند با ما ارتباط برقرار کنند؟ از طرف دیگر، اگر هدفشان ارتباط برقرار کردن است، چرا نمیمانند؟ همهچیز آنقدر عجیب و باورنکردنی است که وقتی نظرم را درباره احتمال حیات هوشمند میپرسند، فقط بهتزده نگاهشان میکنم، نفسم را بیرون میدهم و میگویم «واقعا هیچ نمیدانم»!
شناسنامه یوفوی تهران
به دلیل نور زیادی که از شیء نورانی ساطع میشد، شناسایی دقیق شکلش چندان امکانپذیر نبود. به طور کلی، اطلاعاتی که درباره پرنده مشکوک به یوفو میدانیم، محدود به همینهاست:
ارتفاع پرنده از زمین: 5 تا 6هزار پا
قابلیت مشاهده: شیء از فاصله 100کیلومتری قابل دیدن بود.
شکل ظاهری: ظاهر پرنده از حالت ستارهای به کروی و... تغییر شکل میداد.
رنگ: رنگ پرنده مدام تغییر میکرد اما عمدتا زرد، سبز و بنفش به چشم میآمد.
شدت نور: گویی پرنده 3نور چشمکزن داشته؛ یک قرمز در مرکز و 2آبی در اطراف
نوع مانور: زیگزاگی (مشابه گزارشهای مربوط به بشقابپرندهها)
اولین محل رصد: پیچ شمیران
آخرین محل رصد: کوههای بیبیشهربانو
سرعت: احتمالا چندبرابر سرعت صوت
صدای پرنده: خلبانها روی موجهای VHF، UHF و فرکانس اضطراری صدای بنگبنگ شنیده بودند.