همشهریهای همکار
گزارش همشهری در باره ریشه قومی مشاغل تهران
محمد سرابی/ خبرنگار
همانطور که محلههای جدید شهر تهران از خانههای مهاجران ساخته شد، راستهها و شاخههای صنفی و شغلی مختلف هم با سفر مهاجران دیگر شهرها و ماندگارشدن آنها پدید آمد. همشهریها تلاش میکردند که خانههایی کنار هم بسازند و در همسایگی هم زندگی کنند تا در وقت نیاز، از پیوندهای قومی خود بهرهببرند؛ کسبه و صاحبان حرفهها هم از این رابطهها استفاده میکردند و اینطور شد که در شهر تهران هر شغلی به اهالی یک شهر منتسب شد. البته امروزه کمتر میتوان این شغل- قومها را دید ولی هنوز هم با کاوش لایههای زیرین شهر میتوان ریشههای قومی برخی مشاغل سنتی را پیدا کرد. برای جوانی که در جستوجوی کار از شهر خود به پایتخت میآید نخستین فرصت، این است که به سراغ همشهریهایش برود و ببیند آنها به چه کاری مشغول هستند و بهاحتمال بسیار زیاد، او هم در قدم اول وارد همان شغل میشود. این پدیده باعث شده است که در شهرهای بزرگ مانند پایتخت، برخی از مشاغل، به گروههای قومی منتسب شوند. در نگاه اول، هیچ صنفی را نمیتوان صددرصد در اختیار یک گروه قومی دانست اما آیا هنوز هم حرفهای وجود دارد که تماما متعلق به یک گروه از مهاجران باشد و آیا چنین اتفاقی ممکن است؟
تهران تنها مجموعه بزرگ و درهمتنیدهای از محلهها و خیابانها نیست؛ در این شهر، شغلها و حرفههای گوناگونی در کنار هم پدید آمده که هر یک از آنها، حاصل پیمودهشدن راهی طولانی برای رسیدن به شکل امروز است.
مهاجرت به تهران و افزایش جمعیت آن در چند مرحله رخ داد. از ابتدای قاجاریه که تهران بهعنوان پایتخت تعیین شد گروههای بزرگی که صاحب مهارتی بودند خود به این شهر آمدند یا وادار به تغییر مکان شدند تا صنایع و نیازهای دارالحکومه را تأمین کنند. از آن دوران تا پایان دوره قاجار حرفههای قومی، موضوعی کاملا پذیرفتهشده محسوب میشد و اساسا ورود به یک حرفه، خارج از رویه معمول، دشوار بود. پسران راه پدران را ادامه میدادند و دکان پدر و کار او را حفظ میکردند. ازدواج و پیوندهای خانوادگی هم میان «همکاران» اتفاق میافتاد ولی در دوران توسعه اواخر قاجار و اوایل پهلوی، تغییرات دیگری بهوجود آمد و موضوع «انحصار» مطرح شد. باقیماندن در بازارهای رو به گسترش و کسب روزی از آنها، نیازمند حمایت اعضای صنفها از همدیگر بود. تازهواردان به شهر هم زمانی که کاری پیدا میکردند همشهریهای خود را در همان شغل جای میدادند تا در آینده، پشتیبان هم باشند. رئیس اتحادیه فروشندگان فراوردههای گوشتی تهران میگوید: «قبلا بیشتر قصابها اهل 3روستای طار، کشه و طرق در منطقه بین اصفهان و کاشان بودند. بعدا که کاری مانند همبرگرسازی رایج شد باز هم اهالی همین مناطق در آن مهارت داشتند و زمانی که مغازههای پروتئینی بیشتر شدند نیز اهالی طار و کشه آنها را اداره میکردند». حمید سمنانی میافزاید: «الان که کار قصابی مانند قبل نیست شنیدهام که اهالی طار مشغول تجارت موکت و فرش ماشینی هستند. آنها همچنان حامی یکدیگر باقی ماندهاند».
خاستگاه مهاجران
خیلی اوقات تولیدات مبدا مهاجرت، تعیینکننده حرفه جوانان مهاجر در مقصد است. هر شهر و منطقه جغرافیاییای در کشور به تناسب اقلیم و محصولات تولیدشده در آن، به نامی معروف است که در دوران رشد پایتخت همراه مهاجران وارد شده؛ مثلا گفته میشود که معماران تهران، یزدیها بودند. معماری یزد به دلایل مختلف صاحب پیشینه محکمیاست که باعث شده یزدیها در تهران هم از این جهت صاحب اعتبار باشند. یزدیها به دلیل برخورداری از تجربه بافتن پارچههای نخی مرغوب، اعضای این صنف را هم در تهران تشکیل میدادند. یکی دیگر از عناصر تعیینکننده در این زمینه، تولید محصولات کشاورزیاست؛ چنانکه بیشتر گلفروشان تهران در گذشته و حال، اهل 3منطقه نزدیک به هم یعنی محلات، خمین و روستای بزیجان هستند که به جایگاه این مناطق در صنعت پرورش و تجارت گل، ربط دارد.
گاهی اوقات نیز نوع حرفه، خاستگاه اقلیمی نداشته یا دلیل آن نامعلوم است؛ مانند علیشاهیهای منطقه شبستر آذربایجانشرقی که در گذشته، بخش عمده تولیدکنندگان نبات و آبنبات تهران را تشکیل میدادند. همچنین خیاطهایی که اهل گیلان یا پنبهدوزهایی که اهل مازندران بودند.
اقلیتهای قومی هم برای خود حرفههای مخصوص داشتند؛ مانند ارامنه اصفهان که زمانی جامبر (شیشهبر) بودند و گروه دیگری از ارامنه که به امور فنی مانند تراشکاری و تعمیرات خودرو پرداختند. بخشی از زرتشتیهای تهران هم فروشندگان اغذیه آماده مانند ساندویچ بودند.
خوشههای کاری
مدتیاست که در تعاریف اقتصادی، صنایع را به «خوشه» تقسیمبندی میکنند و هر خوشه مجموعهای از کسبوکارهای مرتبط است. سیداحمد محیططباطبایی ـ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺭئیس ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و رئیس کمیته موزههای ایران ـ میگوید: «در تهران قدیم نویسندگان و کاتبها، فراهانی بودند؛ چنانکه بعضی از نویسندههای مشهور که در امور اداری دوران قاجار کشور هم نقش داشتهاند اهل فراهان هستند. بعد از آن میبینیم که کاغذفروشان و کتابفروشان، خوانساری بودند. این شغل بعدا هم به صورت دیگری ادامه پیدا کرد و هسته اصلی ناشران معروف مانند اقبال، امیرکبیر، خوارزمی، طهوری، علمی و... نیز اهل همین منطقه هستند.
از طرف دیگر برخی از قومیتهای شغلی، زمانی که تبدیل به «برند» میشوند ممکن است از انحصار خارج شوند. سوپرمارکتهای دریانی از این گروه هستند. دریان شهری در آذربایجان است. علیاکبر دریانی و برادرش کار خود را از خرید و فروش چای و قهوهخانهداری آغاز کردند و در ادامه به ساختمانسازی و حرفههای دیگر، گسترش دادند. آنها از همشهریهای خود برای کار در تهران دعوت کردند و در نتیجه امروزه گروه بزرگی از دریانیها در تهران ساکن هستند. امروزه سوپرمارکتهای دیگر هم از شیوه کار آنها تقلید میکنند و حالا دیگر همه دکانهایی که به این نام شهرت پیدا کردهاند دریانی نیستند. کبابیهای گلپایگانی هم از همین گروه هستند.
شاگرد و استادی
در برابر این عقیده که صنفهای تهران به مهاجران همشهری تعلق دارد گروهی هم هستند که عقیده متفاوتی دارند. داریوش اسدزاده ـ بازیگر پیشکسوت- که از 1307 در تهران زندگی میکند، میگوید: «در تهران قدیم اینطور نبود که شغلها در اختیار اهالی یک استان دیگر باشند؛ هر کسی به کاری میپرداخت و مانعی وجود نداشت؛ برای همین هم شغلها خیلی متنوع بود». نویسنده کتاب «تماشاخانه تهران» میافزاید: «چیزی که بهخاطر دارم این است که دلاکهای حمامها مازندرانی بودند؛ نه بهدلیل اینکه تنها هماستانیهای خود را وارد این کار میکردند بلکه به این دلیل که اگر جوانی از آن استان بهدنبال کاری پیش آنها میآمد ابتدا او را وارد همین کار ساده دلاکی میکردند تا بعدا بتواند برای خود شغلی پیدا کند». او تأکید میکند که از زمانهای دور امکان ورود به حرفهها و مشاغل برای همه مهیا بوده است. هر شاگردی اگر میتوانست لیاقت و توانایی خود را ثابت کند این امکان را مییافت که پس از مدتی استاد شود و برای خود، دکان مستقلی داشته باشد.
آموزشگاههای آزاد
در سالهای اخیر نسبتهای قومی و مهاجرتی در شهر، کمرنگ شده یا کاملا از بین رفته است. «حسین» آرایشگر مردانه است و در جنوب شرقی تهران مغازه دارد. او که نزدیک 50سال دارد خودش را اهل تهران معرفی میکند و میگوید که از ابتدا به همین کار مشغول بوده است. وقتی میپرسیم که آیا به یاد دارد که بیشتر آرایشگران مردانه تهران اهل گیلان بودهاند، جواب میدهد: «بله. موقعی که من شاگرد آرایشگر بودم اینطور بود. استاد خودم و بیشتر دوستانش، گیلانی بودند. تا سالهای جنگ همینطور بود ولی الان دیگر عوض شدهاست». او تأکید میکند: «از وقتی این آموزشگاههای آرایشگری درست شدند کار ما هم تغییر کرد. الان هر جوانی که دیپلم گرفته میتواند برود آموزشگاه و با 2میلیون تومان شهریه، آرایشگری یاد بگیرد و مغازه و صندلی اجاره کند».
ظاهرا حرفههایی که با بازار مصرف مستقیم و عمده سروکار دارند بیشتر در معرض تغییر هستند و ممکن است در طول یک یا دو دهه ترکیب قومی آنها تغییر کند. فروشندگان میوه و ترهبار از این گروه هستند که در قدیم بیشتر آنها آذری بودند اما امروزه کردزبان هستند؛ در عین حال این تغییر در بازار خردهفروشی میوه و ترهبار هم رخ داده است و عمدهفروشان و بنکداران آن، همچنان از همه قومها هستند؛ شاید به این دلیل که میوهها از سراسر کشور به پایتخت میآید و امکان انحصار طولانیمدت در آن بهسختی ممکن میشود.
تولید و مصرف
امروزه شهرهای حاشیه تهران که بیشتر در جنوب آن قرار دارند محلی برای پذیرش مهاجران جدید هستند. این گروههای مهاجر اگر از روستاها و مناطق کمجمعیت آمده باشند، از همان الگوی پیشین تبعیت میکنند و اعضای هر حرفه، همشهریان خود را جذب میکنند تا از بابت روابط کاری با آنها اطمینان خاطر داشته باشند. در شهر اما وضعیت کاملا عوض شده است. به گفته علی فاضلی ـ رئیس اتاق اصناف تهران - نزدیک به 130 اتحادیه شغلی در این نهاد به ثبت رسیدهاست که به همراه زیرشاخههای خود، گروههای بسیار بزرگی از مشاغل را پدید میآورد. جمعیت 13میلیون نفری تهران مصرفکننده کالاها و خدمات این اصناف در یک پهنه ابرشهری هستند که امکان هرگونه انحصار یا تعلق را از بین میبرد. شاید در شهری با 300هزار نفر جمعیت و چند خیابان تجاری، امکان اختصاص مشاغل به خانوادهها و اقوام مشهور هنوز وجود داشته باشد اما در تهران، این کار دیگر ناممکن است. از حدود سالهای1340 که استفاده از مدارک بانکی و اداری رواج بیشتری پیدا کرد و چک جای برات و بانک، جای صندوق را گرفت، روابط درون حرفهها هم تغییر کرد؛ چراکه دیگر همشهریبودن و خویشاوندبودن، تنها ضمانت تعهدهای مالی محسوب نمیشد و اوراق اداری و مالی به کمک دستگاه قضایی میتوانست بدهیها را وصول کند. این نخستین ضربه به روابط سنتی کسبوکار بود. آخرین ضربه در سالهای اخیر وارد شد و خریدوفروش روی گوشیهای تلفن همراه، تمام مرزهای قبلی را شکست. در جهانی که علاقهمندان شغلهای جدید با «استارتاپ» دور هم جمع میشوند دیگر چه جایی برای همشهریهای هملهجه باقی میماند؟!
مافیایی در کار نیست
همشهریبودن کسانی که یک شغل دارند به معنی وجود «مافیا» نیست! مافیا شبکهای بزرگ و فاسد برای سوءاستفاده از شرایط اقتصادی یک جامعه است. اعضای مافیای اقتصادی تنها دنبال کسب سود بیپایان و ازمیانبردن رقیبان به هر قیمتی هستند و در این راه از هر معیاری عبور میکنند. در مقابل، گروهی جوان آرزومند که خانه خود را رها کرده و برای کسب روزی به بزرگترین شهر کشور آمدهاند با پیوستن به همدیگر، تنها میخواهند تکیهگاهی قابل اطمینان داشته باشند و همین شیوه سنتی کسبوکار، تاریخچه شغلهای قومی شهر را ساخته است.