شهریار و «شهریاری بر ادب فارسی»
مجید فراهانی ـ عضو شورای اسلامی شهر تهران
۲۷ شهریور سالروز درگذشت محمدتقی شهریار، چهره برجسته ادبیات فارسی است که بهعنوان روز شعر و ادب فارسی در تقویم ملی ثبت شده است.
شاعری که بهرهمندی وی از دانش ادبی و قریحه و ذوق مثالزدنی در خلق مضامین والا و زیبای شعر فارسی، او را به نقطهای عطف در ادبیات معاصر و الگویی برای شاعران پس از خود بدل کرده است. روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی در حالی با نام شهریار گره خورده که در بین شاعران پرآوازه و نامآوری همچون سعدی و حافظ این عنوان و افتخار به شهریار رسیده است که بحق، او «شهریار ادبیات فارسی» در تاریخ ادب معاصر ماست. شهریار، شاعر و ادیبی جامعالشرایط و دارای شخصیتی ممتاز است که فصاحت زبان او، جذابیت کلام او و مضامین نو و تازهای که خلق میکند او را یک سر و گردن بالاتر از سایر همعصران خود قرار داده است؛ بهصورتی که آمیختهشدن علم و هنر در زبان شهریار و گنجینههای فاخری که او سروده است توانسته تا متن و بطن پایینترین لایههای جامعه هم نفوذ کند و همین تلفیق کامل شعر و شعور و رویکرد او به شعر سنتی بود که توانست در دوران حاکمیت مطلق شعر نو شعر سنتی را احیا یا دستکم از زیر سایه شعر نو خارج کند.
شاید همین فرایند استحاله و بدل نظم فارسی به نثری که به لحاظ تکنیک و هویت و مفهوم مرز و چارچوب مشخصی نداشت، بود که فردی مانند شفیعیکدکنی را واداشت در قالب جمله معروف خود که «اگر قرار است تمام این سخنان را شعر بدانیم، پس چه چیزی شعر نیست؟» نقد روشن خود را درباره آشفتگیها و آفتهایی که قلمرو شعر را تهدید میکرد، نشان دهد. در هر صورت نقشی که شهریار برای احیای شعر فارسی معاصر ایفا کرد همان کاری بود که فردوسی هزار سال قبل برای زنده نگه داشتن شعر و ادب فارسی کرده بود. زبانی که آثار ارزشمندی در عرصههای مختلف ادبی، فلسفی و تاریخی و مذهبی خلق کرده و آن را در دسترس علاقهمندان ادب فارسی قرار داده است. در روزگار و جامعهای که ما زندگی میکنیم باید پذیرفت که تداوم و کیفیت زندگی سیاسی و اجتماعی و حتی فلسفی، مرهون و مدیون زبان و ادبیات فارسی است و شعرا، ادبا، نویسندگان و هنرمندان به مثابه رهبرانی اجتماعی که در خیل و جرگه روشنفکران تعریف میشوند در تحولات و فراز و نشیبهای زندگی اجتماعی نقش تاریخی، تحولساز و تعیینکننده خود را در جهت خلق، تعمیق و نهادینه کردن فرهنگ اجتماعی با هوشمندی و بیان و فهم درست انحرافها و انسدادها ایفا میکنند.
بیگمان جوهر و گوهر غنی در فرهنگ و ادبیات ایرانی که از دالانهای تاریخ و اعصار و قرون کهن تا روزگار ما با وجود تنگناها و محدودیتها در قالب زیباترین و فاخرترین مظاهر و مصادیق ادبی تداوم پیدا کرده است ظرفیت بزرگی برای مسئولیت شناسی انسان و پویایی اجتماعی و ارتقای اخلاقی جامعه دارد. در جهان و عالمی که اقتدار زبانی مولانا، انقلاب فکری سعدی و ابتهاج فکری حافظ در کنار یکدیگر و در توازنی بدیع و روحبخش مجموعهای حیاتآفرین و انسانساز به نام ادبیات فارسی خلق کردهاند بیگمان همین ترکیب و تلفیق میتواند در مسائل اجتماعی و گرفتاریهای ما کارگشا باشد و آثار و برکات سازندهای که به همراه دارد که همگی در گرو پاسداشت، نکوداشت و گرامیداشت زبان فارسی است. زبانی که رگههایی از شیرینی، صلابت، حلاوت آن را در قرار گرفتن دیوان حافظ در کنار قرآن مجید در طاقچههای خانههای ایرانی میتوان چشید و فهمید.