وجوه پیوند شعر و مردم
هیوا مسیح ـ شاعر و منتقد
وقتی موضوع ارتباط مردم با شعر هر روزگار و کم و کیف آن مطرح میشود، تصور غالب این است که شعری بیشترین ارتباط را با جامعه برقرار میکند که ساده و زودفهم باشد.
همچنین نزدیکی زبان شاعر با ادبیات مردم را از مواردی به حساب میآورند که در تعمیق و تقویت این ارتباط مهم و مؤثر است. البته این دو عامل میتوانند به ارتباط بیشتر یا در مواردی سریعتر با فضای شعر بینجامند اما باید در نظر داشت با چنین نگاهی درواقع ما پذیرفتهایم که مردم مثلا شعر محاورهای را بیشتر از شعری که صنایع و بدایع ادبی دارد، میپسندند؛ درحالیکه همواره چنین نیست. باید به این نکته توجه کرد که تعریف ما از شعر و شاعر و برداشت جامعه از این دو یا درواقع یک پدیده در ارزیابی دقیقتر موضوع، دخالت تام و تمام دارد.
اگر ما شعر را یک مفهوم مستتر بدانیم که در جریان سرایش کشف میشود، درواقع وجوه اشتراکی را بین شاعران و بقیه مردم پذیرفتهایم؛ چراکه همه انسانها فطرتا، آزادی، رفاه، با هم بودن، مهربانی و نعمتهایی از این دست را خوش میدارند و بهعکس از ظلم، تهیدستی، تنهایی و خشونت بیزارند.
بنابراین وقتی پدیدهای ـ که در اینجا شعر است ـ به یکی از اینها میپردازد یا یکی از این موارد را محکوم میکند، حرف من و شما را با زبان ادبیات و هنر بازگو کرده است. چنین است که ارتباط مردم با شعر حتی پیش از سرودن آن محرز و غیرقابل اجتناب است. به این ترتیب پیوند شعر و شاعر با مردم پیش از آنکه به نحوه ادای کلمات مربوط باشد به نوع نگرش و برداشتها برمیگردد. اگر این نگاه و دریافت صادقانه و صمیمی باشد، با هر زبانی که بیان شود و از هر فرم و قالبی که سود بجوید، راه به دل مخاطبان مییابد و اگر فاقد صداقت و صمیمیت باشد در سادهترین شکل و فرم نیز با جامعه و اقشار مختلف آن بیگانه خواهد بود.