• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
دو شنبه 11 شهریور 1398
کد مطلب : 76304
+
-

دغدغه روزنامه و نوشتن

سردبیر مجله کرگدن و روزنامه اعتماد، در جمع علاقه‌مندان در مشهد از تجربه روزنامه‌نگاری خود گفت

رسانه
دغدغه روزنامه و نوشتن

نسرین موسوی |خراسان رضوی - خبرنگار:


دومین جلسه از نشست‌های «سوژه» با موضوع تجربه‌نگاری رسانه، در کافه‌کتاب آفتاب مشهد برگزار شد.  «سیدعلی میرفتاح» سردبیر هفته‌نامه کرگدن و روزنامه اعتماد، مهمان جلسه دوم این نشست بود و تجربیات خود در حوزه روزنامه‌نگاری را با روزنامه‌نگاران، نویسندگان و علاقه‌مندان و فعالان حوزه رسانه مشهد به اشتراک گذاشت.


روزنامه‌نگاری در ایران متفاوت است

سیدعلی میرفتاح در جلسه‌ای که با عنوان «از سوره تا کرگدن» برگزار شد، از تجربیات روزنامه‌نگاری خود گفت. او درباره حرفه روزنامه‌نگاری گفت: روزنامه‌نگاری در دنیا یک فن است. افراد به دانشگاه می‌روند و این فن را می‌آموزند و بعد به کار می‌گیرند. این را در فیلم‌های فرنگی دیده‌اید. حتی در کشور همسایه ما ترکیه، خیلی فنی به روزنامه‌نگاری نگاه می‌کنند و چندین و چند روزنامه متنوع دارند. یا حتی در پاکستان هم همین است. اما در ایران یک فرق دارد. من متوجه شده‌ام که روزنامه‌نگاران ایرانی یک تفاوت با همکاران خودشان دارند. 

میرفتاح درباره‌ تفاوت روزنامه‌نگاری در ایران ادامه داد: روزنامه‌نگاران در ایران دغدغه‌ای دارند که باقی روزنامه‌نگاران یا این دغدغه را ندارند یا به این شکل ندارند. تمام کسانی که در ایران وارد کار روزنامه‌نگاری می‌شوند دغدغه میهن‌پرستانه دارند. در صورتی که شاید بیشتر روزنامه‌نگاران دنیا جهان‌وطن‌اند و اعتقادی به این ندارند که باید از هویت و تاریخ کشورشان دفاع کنند. این مسأله یا نیست یا خیلی به‌ندرت دیده می‌شود. از ابتدا که روزنامه‌نگاری وارد ایران شد، با دغدغه‌های میهن‌پرستانه و روشنفکرانه عجین شد؛ برای توسعه کشور و برای نوسازی.

چیزهایی که برای صد سال پیش است مسأله‌ ماست. روزنامه‌های صد سال پیش را که ورق بزنید هنوز بوی کهنگی نگرفته است. کاغذهایش زرد شده است، مسائل اما همچنان همان است. او درباره ورود روزنامه به ایران گفت: وقتی اولین بار روزنامه به ایران می‌آید و به تقلید غرب کاغذ اخبار تولید می‌کنند، محصول فقط برای اطلاع‌رسانی نیست. روزنامه، جمع آدم‌های دردمند است. جمع آدم‌‌هایی است که مسأله دارند. این مسأله تبدیل می‌شود به داستان، قصه و گزارش. می‌رسد تا امروز که علی‌رغم این‌که همه چیز دارد به سمت حرفه‌ای شدن پیش می‌رود. بیشترین جمع روشنفکر دردمند صاحب دغدغه را دور و بر رسانه می‌بینید. در دانشگاه هم هستند، اما دانشگاهی چاره ندارد جز این که حرفش را از طریق رسانه بزند.


انگیزه شروع فعالیت حرفه‌ای 

سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد و هفته‌نامه‌ کرگدن درباره انگیزه‌‌اش از آغاز فعالیت مطبوعاتی گفت: من هم آن زمان مثل هر جوانی که تازه چشم به عالم باز کرده، احساس می کردم کشورم را دوست دارم و چیزهایی هست که باید درباره‌اش سخن گفت. دوست داشتن کشور را دست‌کم نگیرید. ما به ایران تعلق خاطر داریم. داریوش شایگان در کتاب هویت چهل‌تکه می‌گوید ایرانی بودن متضمن نوع خاصی از بودن است. این امر ریشه در صدها و هزاران سال تاریخ این سرزمین دارد که مثل زنجیرهای نامرئی ما را به خود متصل می‌کند. 

او ادامه داد: این دغدغه‌ها باعث شد من شروع کنم به نوشتن و تامل کردن. در این دنیا تولید رسانه‌ای خیلی زیاد است. همین گوشی موبایل را که باز می‌کنید کلی آدم چیز نوشته‌اند؛ شما که نمی‌رسید همه را بخوانید. نویسندگان قدیم خیلی اقبالشان بلند بود. امروز اما کسی حوصله ندارد. من باید خیلی دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشم تا مطلب میرفتاح را بخوانم. چرا باید بخوانم؟ به هر کس که می‌خواهد تازه وارد این حرفه شود می‌گویم یک دلیلی بیاور که مردم حرف تو را بخوانند. باید دلیل و حجتی باشد که من مطلب یک نویسنده را بخوانم. برای این‌که دیده شویم باید ببینیم چه می‌خواهیم بگوییم؛ چگونه باید بگوییم و اصلا چرا باید بگوییم.  باید برای این سوالات جواب داشته باشیم تا کار رسانه ما شکل بگیرد.

او درباره کار رسانه توضیح داد: بخشی از کار رسانه تولید خبر است. اینجا مخاطب کاری به روزنامه‌نگار ندارد، خبر برایش مهم است. زمانی دیگر هست که روزنامه‌نگار خبری نمی‌دهد و می‌خواهد تحلیل ارائه دهد. اینجا کار سخت‌تر است. من باید شما را قانع کنم اگر این مطلب را بخوانید بهتر تصمیم می‌گیرید؛ اگر تحلیلی که ارائه می‌دهم واقع‌بینانه و درست باشد. 


دغدغه در روزنامه‌نگاری

روزنامه‌نگار به مثابه یک روشنفکر، باید صاحب دغدغه باشد. میرفتاح درباره روند شکل‌گیری دغدغه‌ برای آغاز به کار روزنامه‌نگاری گفت: انقلاب که شد ده یازده ساله بودم و مهم‌ترین اتفاق قرن را جلوی چشم خود دیدم. اتفاق بزرگی بود برچیده شدن حکومت پادشاهی و این جلوی چشم ما اتفاق افتاد. بعد هم دعواهای سیاسی را جلوی چشم خود دیدیم که آن هم مهم بود. ما آرمان‌شهری ساخته بودیم که اگر فراهم شود ما وارد دوره دیگری از تاریخ می‌شویم. در عین حال ما وارد جنگ تحمیلی شدیم.

در مدرسه هر روز صبح می‌آمدیم تشییع جنازه 2 تا از هم‌کلاسی‌هایمان بود. بچه‌ها خداحافظی می‌کردند و می‌رفتند جبهه و برمی‌گشتند یا نه. اینها ذهن ما را شکل می‌داد. اولین کار روزنامه‌نگاری که کردیم در سال 68 در جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی بود؛ مجله‌ای داشتیم به اسم گاهنامه. در آن مجله از این می‌نوشتیم که ما داریم به کجا می‌رویم. انتقاد می‌کردیم از تلویزیون و فضای فرهنگی را نقد می‌کردیم. در مطبوعات نقد همیشه نقد قدرت است. شما یک‌جا می‌ایستید و جهان یک طرف دیگر. اولین مطلبم این بود که صدا و سیما به کجا می‌رود. سال 69 رفتم به سرویس فرهنگی مجله بیان و کار تحلیلی می‌کردم. در مجلات سوره و مهر هم دغدغه فرهنگ بود.


روزنامه‌نگاری در دهه 70

دهه 70 و هم‌زمان با تحول در مطبوعات، میرفتاح سردبیر مجله فرهنگی اجتماعی مهر بود. او درباره فعالیت مطبوعاتی در آن دوران گفت: در میانه دهه 70 نسل جدید متولدان 50 و 60 سر برآوردند و خواسته‌های جدیدی مطرح کردند. بعد از رویداد دوم خرداد، نسل جدیدی وارد عرصه سیاسی شد که اگر قدرش را می‌دانستیم می‌توانست یکی از برکات انقلاب باشد. متاسفانه سایه سنگین سیاست بر دوم خرداد باعث شد از خیلی اصلاحات عقب بمانیم. اشتباه ما این بود که رسانه را به بولتن‌های حزبی تنزل دادیم. ما البته در مهر مجله‌ای فرهنگی و اجتماعی بودیم و تمایلی نداشتیم که در جریان سیاسی موجود جاری شویم. 

او درباره ایده نام کرگدن که از همان زمان شکل گرفت گفت: زمانی که سردبیر مجله مهر بودم، یادم هست که سالگرد جلال آل احمد بود. داشتم مطالب قدیمی درباره او را می‌خواندم که به یک ویژه‌نامه رسیدم. در آن ویژه‌نامه شفیعی کدکنی متنی نوشته بود که در آن شعری از بودا هم آمده بود. در آن شعر آمده است: به کردار کرگدن تنها سفر کن. این‌که آل احمد تنها بود. قبیله نداشت و متصل به حزبی نبود. فردیت خلاق تک‌رو و تنها داشت که لفظ کرگدن برایش خیلی برازنده بود. آن موقع هر روز به ما تلفن می‌شد یا نامه که شما کدام طرفی هستید.

اگر می‌‌گفتیم ما هیچ طرفی نیستیم تعبیر بدی می‌شد و نمی‌توانستند درک کنند آدم می‌تواند هر لحظه تصمیم بگیرد و تصمیم حزبی نگیرد. من گفتم ما الان مثل کرگدن هستیم. مثل کرگدن‌ها پوست‌کلفت تنها. کرگدن علی‌رغم قیافه خشن هیچ حیوانی را شکار نمی‌کند و حتی پرنده‌های کوچک هم روی شانه‌اش می‌نشینند. با جثه عظمیش گیاهخوار است و دوره‌های یخ‌بندان را طاقت آورده و مانده. با این حال ماجرای توقیف مهر را باید مفصل و جداگانه یک روز بنویسم.او درباره اصلاحات و نگاه دغدغه‌مند گفت: امروز اگر اصلاحاتی بخواهد باشد، اصلاحات فردی است.

من و شما باید استبداد را در درون خودمان بکشیم. کار روزنامه امروز همین است. ابوسعید ابوالخیر جایی برای وعظ دعوت بود. مردم جمع شده بودند و در آخر یک نفر آمد و جا نداشت بنشیند. معرف از همه حاضران خواست هر کس هر جا هست، یک قدم بیاید جلوتر. ابوسعید گفت هر چه می‌خواستم بگویم گفتی و رفت. ما باید هر جا هستیم یک قدم بیاییم جلوتر. ما خودمان را یادمان رفته است. امروز من بر مبنای واقع‌بینی روزنامه‌نگارانه می‌گویم شرایط خیلی بهتر از گذشته است، ولی با مطلوب کیلومترها فاصله داریم. ما داریم طلبکار قدرت می‌شویم. این را باید قدر بدانیم. 


هویت محلی مثل شناسنامه است

سیدعلی میرفتاح راجع به روزنامه‌نگارانی که تهران نیستند اما می‌خواهند با رسانه‌های غیرمحلی کار کنند و نیز درباره جایگاه رسانه محلی گفت: تکنولوژی ارزان است و مرزی وجود ندارد. شما می‌توانید از هر جایی زندگی می‌کنید و نوشته را به هر جایی که می‌خواهید بفرستید. خیلی از همکاران ما در اعتماد و کرگدن اصلا تهران نیستند. خود نوشته باید قابلیت پیدا کند. احتیاجی به استاد هم نیست. مهم‌ترین نیاز خواندن مطالب خوب است. از طرف دیگر هویت محلی مثل شناسنامه می‌ماند؛ این‌که آدم از شهر خودش جهان را ببیند. خیلی از نشریات خوب دنیا نشریات محلی‌اند. هر قدر کار خود را تقویت کنید، راحت‌تر می‌توانید همه‌جا دیده شوید. مطلب خوب مثل موجود زنده راهش را پیدا می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید