تخت جمشید خشت و گلی در سیستان
دهانهغلامان شهری است با بقایایی از بناها و آثار خشت و گلی دوران هخامنشیان که در ۲ کیلومتری روستای قلعهنو از توابع شهرستان زهک سیستان قرار دارد
دهانهغلامان، شهری با بقایایی از بناها و آثار خشت و گلی دوران هخامنشیان، در ۲ کیلومتری روستای قلعهنو از توابع شهرستان زهک و ۴۵ کیلومتری زابل بر روی یک سلسله بلندیهای طبیعی با درازای یک و نیم کیلومتر و پهنای ۳۰۰ تا ۸۰۰ متر در کنار دلتای قدیمی و خشکشده سنارود قرار دارد که به تخت جمشید خشت و گلی معروف است.
به گزارش ایرنا، در نیمه نخست سالهای ۴۰ شمسی یک گروه باستانشناس ایتالیایی به رهبری امبرتو شراتو به مدت 3 سال در دهانهغلامان حفاری کردند و موفق به کشف بناهای مهمی از جمله معبد شهر شدند.
بقایای موجود این شهر از ۲ گروه ساختمان اصلی و تعدادی از بناهای منفرد تشکیل شده که یک قسمت شهر در بخش غربی و در درازای آبراههای که بعداً شنهای متحرک آن را کاملاً پر کردند، قرار داشت و بخش دیگر یعنی قسمت شرقی شهر به ۲ بخش برابر تقسیم شد که آثار آن تا جایی که به نام قبر زردشت خوانده میشد، ادامه داشت. در مجموع ۲۷ بنای قابل تشخیص شهر را در بر گرفته است.
این بناها چه از نظر بزرگی و اندازه و چه از نظر نقشه و ترکیب و ترتیب اتاقها و سایر اجزای معماری جالب توجه هستند.
ساختمانهای شماره یک، ۲ و3 در بخش شرقی و بناهای شماره ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۲۱ و ۲۲ در شمال و آبراهه قدیمی در بخش غربی شهر واقع شده و دارای کاربردهای همگانی، مذهبی و اجتماعی بودند.
بناهای متوسط و کوچک و سکونتی شهر در محله مسکونی و در غرب ساختمان بزرگ شماره 3 قرار دارد و در بخش جنوبی و فاصله حدود ۲ کیلومتری هسته اصلی شهر آثار و بقایای بنای بزرگی وجود دارد که از آن به نام بنای نظامی یا پادگان نام برده شده است.
دیوارهای بزرگ و حجیم این بنای عظیم مربعشکل شامل تقریباً ۲۰۰ متر طول و حدود 3 الی 4 متر پهناست.
مهمترین ساختمان شهر بنایی معروف به بنای شماره 3 است که با توجه به اجزای معماری و آثار پیداشده در آن به همراه اجاقها، آتشدان، سکوها و محرابهای موجود در آن کاربردی مذهبی داشته است.
آثار سوختگی و خاکستر استخوانهای ریزسوخته و نیمسوز داخل اجاقها و روی سکو و محرابها و برخی مخازن مخصوص نگهداری آتش در این ساختمان دیده شده است که همراه سایر مدارک و شواهد اطلاعات مفیدی راجع به آیینهای پرستشی رایج در این شهر را نشان میدهند.
آیین مذهبی مردم دهانهغلامان
آیین مردم دهانهغلامان یکی از آیینهای مشترک ایرانیهندی منطقه بوده که به خاطر تسامح مذهبی هخامنشیان توانسته به موجودیت خود در سیستان ادامه دهد.
این شهر احتمالاً همان زرکی یا زرنکای یادشده در کتیبههای هخامنشی و زرین مورخان یونانی است که با زرنج دوران اسلامی تفاوت دارد.
ساختمان شماره ۱۵ که توسط گروه باستانشناسان ایرانی حفاری شده از مهمترین بناهای شهر به شمار میرود.
آثار این بنا در بخش شمال غربی شهر دهانهغلامان و در روی تراس طبیعی که از زمینهای پست اطراف خود حدود 4 تا 5 متر ارتفاع دارد قرار گرفته و بررسی سطحی زمینی و عکسهای هوایی این ساختمان را به شکل مربع نشان میدهد؛ چنان که از طریق همین بررسی و عکسها مشهود است، بنای مزبور مرکب از ۳۶ اتاق دراز و باریک است که همگی دارای پلانی مستطیل و یکسان هستند و در 4 ضلع بنا گرداگرد یک حیاط مرکزی چهارگوشه با اضلاعی به طول ۵۰ متر قرار گرفتهاند.
شکل یکسان و استاندارد بنا و برخی شباهتهای پلان آن با بناهای موجود سدههای ششم و پنجم پیش از میلاد آسیای مرکزی در نظر اول وجود یک بنای احتمالاً مذهبی، ستایشگاه یا آرامگاه را القا میکند.
مصالح ساختمانی بناها
مصالح اصلی مورد استفاده در این بنا خشت و گل است که به 5 گروه مختلف شامل خشتهای بسیار بزرگ، خشتهای بزرگ، خشتهای متوسط، خشتهای کوچک و خشتهای هلالی سقف تقسیم میشوند که اندازهگیری آنها به دلیل عدم تکمیل حفاری کاملاً مشخص نیست و فقط پهنای ۳۸ سانتیمتری و کلفتی ۱۰ سانتیمتری آنها شناخته شده هستند.
بخشهایی از بنا دچار حرارتدیدگی بسیار شدید شده بود و آثار حرارت در بسیاری از بخشها و بهویژه در جاهایی که استفاده از آتش در آنها محرز است مانند اجاقها و کورهها کاملاً عیان است.
دیوارهای اصلی بنا که با خشتهای بزرگ ساخته شدند دارای اندودی به قطر تقریبی ۲ الی 3 سانتیمتر هستند. سطح داخلی دیوارهها صاف است و هیچ اثر تزئینیای بر روی آنها دیده نمیشود.
تمامی دیوارها دارای شیبی به سوی خارج از بنا هستند و به نظر میآید ارتفاع اصلی آنها از مرکز ساختمان به سوی خارج بنا به تدریج کم و کمتر میشده و در نتیجه ارتفاع سقف اتاقهای باریک آن نیز کم شده و آنها را شبیه دالانهای دراز و باریک درآورده است.
هیچ کتیبهای یافت نشده است
با اینکه تاکنون هیچ کتیبه و نوشتهای از این محوطه باستانی پیدا نشده تا نام شهر در دوران هخامنشی روشن شود، پژوهشهای ایرانشناسان و تطبیق اطلاعات دادهشده از نوشتههای هخامنشیان و یونانیان نشان داده اینجا حداقل برای مدت کوتاهی مرکز سیاسی، اداری و اجتماعی یا به سخن دیگر پایتخت درانگیانا یا درانجانای هخامنشی بوده و مطابق با زرنکای کتیبههای به جا مانده از این سلسله شهر زرین کتزیاس و ایزیدور خاراکسی بوده و شواهد تاریخی نشان دادند حتی در دوران بسیار نزدیک به ما و حدود 5 یا ۶ سده پیش نام زرنگ و زرنج برای نامیدن یک واحد جغرافیایی مبهم که گاهی قصبه، ناحیه، شهر و گاهی ایالتی بوده، به کار میرفته است.
دهانهغلامان به همان سرعتی که به وجود آمده از بین رفته است و نبود اشیا و خالی بودن محوطههای حفاریشده از بقایای سکونتی نشاندهنده تخلیه شهر با نظم و ترتیب است و نمیتوان عامل خارجی مانند جنگ یا آتشسوزی را در تخلیه شهر مؤثر دانست.