کتاب، کسب و کار من است
کتابفروش قمی: 3 برابر کتابفروشیهای کشور ناشر داریم که این وضعیت برای صنعت چاپ و نشر آسیبرسان است
مریم رضوی | قم – خبرنگار:
«حمید اکبری» 54 ساله و متولد قم را که کتابفروشیاش در چهارراه شهدا 30 سال است پاتوق اهالی فرهنگ و هنر قم است شاید بتوان یکی از اثرگذارترین چهرههای فرهنگی شهر قم دانست. بعید است کسی اهل کتاب باشد و تا حالا سری به کتابفروشی آقای اکبری نزده باشد. او به تنهایی به اندازه چند موسسه فرهنگی، جوانان را به کتابخوانی تشویق کرده و خاطرات خوبی برای اهل فرهنگ قم ساخته است. با این چهره فرهنگی دقایقی به گفتوگو نشستهایم.
وضعیت بازار کتاب این روزها چطور است؟
وضعیت بازار اصلا جالب نیست و مهمترین موضوع هم قیمتها هستند. زندگی امروز انگیزه و فرصت لازم را برای مطالعه به افراد نمیدهد. هزینه زندگی بالارفته و قیمت کتابها هم گران شده و اینها مواردی است که در کاهش اقبال به کتاب تأثیر دارد.
تفاوت جامعه کتابخوانها در قم از 30 سال پیش تاکنون چگونه است؟
در گذشته از دانشجو و طلبه و کاسب و استاد همه اقشار خرید میکردند. اکنون کتابخوانها محدود شدند. قشری که مطالعه آزاد دارد خیلی کمتر شده و کسانی خرید میکنند که مجبور هستند. دانشجویان هم مانند گذشته خرید ندارند.
به نظر شما شرایط اجتماعی و سیاسی در دهههای مختلف در کتابخوان شدن مردم اثرگذار بوده است؟
دولتها و سیاستهایشان در توجه و علاقه به کتاب موثر بودند. روزی که شروع به کارکردم همزمان با دوره رئیس جمهوری مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. جواز نشر آن زمان خیلی محدود و با مشکلاتی همراه بود. بعد از آن فضا بازتر شد و کتابهای بیشتری مجوز گرفتند. مردم هم اقبال بیشتری به خرید کتاب نشان دادند. هردوره با مشکلات متعددی روبرو بودیم. اکنون طرحهای تابستانه و عیدانه و پاییزه هم اثر خوبی دارد، اما مشکلات اقتصادی زیاد و کتاب بسیار گران شده است و همین مسأله در اقبال مردم به سمت کتاب تأثیرگذار بوده است.
صنف کتابفروشها در این سالها چه تغییری کردهاند؟
صرفا کتابفروشی را نمیگویم، اما در عرصههای مختلف تفاوت زیادی با قدیم دارد. در گذشته اگر کسی معلم میشد فقط برای علاقه بود، اما اکنون ممکن است برای بیکاری دنبال معلمی برود. در کتابفروشی هم وضعیت همین است. بعضیها نسل اندر نسل در این شغل ماندهاند. برخی همکاران ما بیشتر دنبال سودهای موقت هستند.
مجتمع ناشران چرا در قم رونق نگرفت؟
مجتمعهایی که هنوز هم در قم ساخته میشود با تهران فاصله بسیار دارد. باید نیازهای مخاطب در طراحی مجتمعها دیده شود. یکی از موارد پارکینگ است که در مجتمع ناشران برای مراجعهکننده تأمین نشده که همین موضوع اقبال را کاهش داده است.
آقای اکبری شما سلیقه خاصی را در قم دنبال میکنید. تا به حال تحت فشار نظارتی هم بودید؟
به صورت قانونی نه، اما به صورت سلیقهای بله. ممکن است افراد مختلفی بیایند و بگویند چرا فلان کتاب را میفروشی، اما این وجاهت قانونی ندارد و ما هم خیلی اهمیت نمیدهیم.
حتی در دهه 70 و 80 کتابفروشی شما محل تضارب آرا و بحثهای مختلف بین سلایق متفاوت بود. اکنون هم این اتفاقها میافتد؟
اگر بیتفاوت نشده باشیم فرق کردیم، اما این بیتفاوتی در بسیاری از افراد صورت گرفته است. به نظرم آن موقع افراد با هر عقیده و سلیقهای دغدغهمندتر بودند. آن زمان افراد دوست داشتند راجع به سیاست و تاریخ و فلسفه بدانند، اما الان خیلیها دنبال اینکه بیشتر بدانند نیستند. شاید فکر میکنند نمیتوانند اثرگذار باشند یا برایشان مهم نیست که در هر زمینهای حرفی برای گفتن داشته باشند.
بهترین خاطره از شغلتان در این 30 سال چیست؟
روزهایی که آقای ملکیان که از مشتریهای پروپاقرص من بود و به کتاب فروشی میآمد وکتاب میخرید فکر میکنم بهترین روزهایی بود که در این شغل گذراندم. دهه 70 بود. پیش من میآمد گاهی هم صحبت میکردیم و خاطرات آن صحبتها برایم ماندگار شده. ایشان از نظر شخصیت معنوی و اجتماعی برای من بسیار جذاب بود. معلومات بالایی هم داشت. کتابهایی که ما میآوردیم ایشان اکثر کتابها را قبل از اینکه ترجمه شود مطالعه کرده بود. بسیار هم انسان افتادهای بود.
آیا به دیگران توصیه میکنید وارد این شغل شوند؟
از نظر اقتصادی اصلا این توصیه را نمیکنم. با توجه به وقتی که میگذاریم و هزینهای که میکنیم و انرژی که صرف میشود از نظر درآمدی با بسیاری از شغلها قابل قیاس نیست. اگر خیلی زرنگ باشی میتوانی هزینهات را تأمین کنی. مگر اینکه دولتی باشی یا وابسته به نهادهای خاص که دیگر دغدغه دخل و خرج نباشد. با این حال، شغل خوبی است. به خیلیها سفارش میکنم اگر پول دارند و میخواهند در این حوزه هزینه کنند وارد این حرفه شوند، چون به هر حال شغل باارزشی است. اما از نظر اقتصادی در سالهای اخیر وضعیت خوبی ندارد. شما هرجا بخواهید مغازه اجاره کنید برای صاحب ملک مهم نیست که طلافروش باشد یا کتابفروش. حتی برای اداره برق مهم نیست که شما چه چیزی میخواهی در مغازه عرضه کنی، اما دارایی همچنان با مسئولیت قانونی خود برخورد میکند.
تفاوت بازار نشر در دهههای گذشته
در گذشته عناوین کمتری منتشر میشد و مولف اگر حرفی برای گفتن داشت دست به قلم میبرد، اما اکنون عناوین زیاد شده و برخی کتابها در سطح بسیار پایین منتشر میشود. ناشر یک دفتر شعر را چاپ میکند و پول را میگیرد و شاعر هم راه میافتد این کتابفروشی و آن کتابفروشی که توزیع کند. در حالی که این رویه اشتباه است. یا یک داستانی نوشته شده و منتشر میشود که ارزش انتشار چندانی ندارد. در گذشته این مشکلات کمتر بود. ما امروز 3 برابر کتابفروشیهای کشور ناشر داریم که این به نظر من قابل هضم نیست و آسیبرسان است. در هر صنفی توزیعکنندهها خیلی بیشتر از تولیدکنندهها هستند، اما در این صنف به واسطه اینکه قبلا امتیازاتی بوده هر کسی پروانه نشر گرفته.