• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
سه شنبه 5 شهریور 1398
کد مطلب : 75028
+
-

بازماندگان قدرت در سودای بهارستان

جریان اصولگرایی برای انتخابات مجلس در چند جبهه حرکت می‌کند از قالیباف تا جلیلی و حداد عادل هر کدام‌شان شأن فرماندهی برای خود در این جبهه‌ها قائلند

انتخابات
بازماندگان قدرت در سودای بهارستان

انتخابات مجلس یازدهم به فرصتی برای بازیابی هویت جریان‌های سیاسی بدل شده است؛ جریان‌هایی که اعتبارشان پای صندوق‌های رأی در 3انتخابات گذشته- ریاست‌جمهوری یازدهم، مجلس دهم، ریاست‌جمهوری دوازدهم و پنجمین دوره شوراهای شهر- اگر از میان نرفته؛ خدشه به آن وارد شده است.
بازگشت تحریم‌ها و کوچک شدن سفره‌های مردم و افزون شدن مشکلات اقتصادی و معیشتی‌شان اعتماد مردم به امید را نشانه گرفته است، ائتلافی که طی 6سال گذشته چنان فراگیر شد که در همه انتخابات؛‌ جریان رقیب را به گوشه‌ای راند با این حال همین رقیب از فرصت تحریم‌ها و شرایط نامتعادل اقتصادی بهره جسته و بعد از 6سال انزوای سیاسی برای باز‌سازی‌ هویتش فعال شده است؛ چنانچه غلامعلی حداد عادل از بازیگران اصلی جریان اصولگرا در انتخابات پیش‌رو ابایی ندارد که بگوید «نارضایتی کنونی جامعه برای جریان اسلامگرا در انتخابات پیش‌رو یک فرصت است».
محمدباقر قالیباف، محمود احمدی‌نژاد، سعید جلیلی، محمدرضا باهنر و غلامعلی حداد عادل 5چهره جریان راست هستند که فرصت دوم اسفندماه
- زمان برگزاری انتخابات مجلس یازدهم - را غنیمت شمرده‌اند و به نمایندگی از طیف‌های سیاسی‌شان میداندار و رایزن انتخاباتی شده‌اند. وجه مشترک هر 5نفر، تمایلشان به حضور در قدرت سیاسی و عضویت‌شان در مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

محمدباقر قالیباف؛ کاندیدای چراغ خاموش 
رکورد حضور و کاندیداتوری محمدباقر قالیباف در انتخابات از محسن رضایی که زمانی  به کاندیدای همیشه در صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری بدل شده بود، بیشتر شده است. 3دوره- 84، 92 و 96- ردای نامزدی ریاست‌جمهوری بر تن کرده و هربار با گردش ناموقع جمعی از حامیانش غافلگیر شده و از رقابت در دور نهایی برای رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری باز مانده است.
تجربه کناره‌گیری او به نفع ابراهیم رئیسی در کارزار انتخابات 96 برای مصاف یکپارچه اصولگرایان با حسن روحانی تلخ‌ترین تجربه انتخاباتی او بود؛ چنانچه بلافاصله بعد از همین انتخابات با رویگردانی از
ریش سفیدان اصولگرا، علم نواصولگرایی به‌پا کرد.
قالیباف هرچند اعتبار سیاسی‌اش را به امید باخت اما همچنان امیدوار است که در کارزار سیاسی پیش‌روی احزاب یعنی یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در راس قوه مقننه حیثیت سیاسی- مدیریتی‌اش را بازیابی کند، به همین دلیل هم زودتر از دیگر سر لیست‌های احتمالی این ماراتن سیاسی، چراغ خاموش و ملایم رایزنی‌های انتخاباتی‌اش را کلید زده است.
سخن از جریان نواصولگرایی به میان می‌آورد و به دیدار مغضوب‌ترین چهره اصولگرایان در دهه اخیر یعنی محمود احمدی‌نژاد می‌رود و عزم میدانداری میان جناح راست برای تصاحب اکثریت مجلس یازدهم را در سر دارد و در این سوداست که اگر بخت با او یار شد و رفقای دیروز و امروزش پشت او را در بزنگاه تصمیم‌گیری خالی نکردند فهرست انتخاباتی جناح راست را دست و پا کند و شاید هم به کرسی ریاست قوه‌مقننه برسد. قالیباف در 6 ‌ماه گذشته بیش از
۱۰ سفر استانی آن هم بدون حضور تیم حفاظتش انجام داده و در جمع مردم حاضر شده و صحبت کرده است.‌ نکته‌ای که سبب می‌شود سفرهای سرزده او حالت تبلیغاتی و سیاسی به‌خود بگیرد سبک عکس‌های منتشر شده از او در این سفرهاست که حکایت از حضور یک عکاس کاربلد در این سفرها دارد و ثابت می‌کند که این حضور بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد.

سعید جلیلی؛ سفر دور ایران در 7‌ماه 
در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92، سومین کاندیدا شد و بعد از آن هم در سال 96 زمزمه کاندیداتوری‌اش در انتخابات مطرح شد ولی کاندیداتوری ابراهیم رئیسی مانع از ثبت‌نامش در این کارزار سیاسی شد و بلافاصله هم در حمایت از او بیانیه‌ای را منتشر کرد. ایده تشکیل دولت سایه او از همان تشکیل دولت دوازدهم هویدا کرد که بجد در سودای احیایش در جایگاه قدرت سیاسی و اجرایی است.
حالا هم 7ماهی می‌شود که کوله‌بارش را جمع کرده و استان به استان می‌چرخد و گاهی در مساجد و گاهی هم در سالن اجتماعات دانشگاه‌ها میزبان منتقدان دولت در گوشه و کنار کشور می‌شود؛ میزبانی که شمار مهمانانش انگشت شمار است که حامیان و همراهانش برای توجیه استقبال کمرنگ مردم از او می‌گویند سخنرانی غیررسمی و یکباره بوده و دعوت و فراخوانی در کار نبوده است. جلیلی سفر می‌کند و شمار استقبال‌کنندگان برایش چندان مهم نیست چرا که شبکه سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی نگاه وی‍ژه‌ای به تحرکات سیاسی او دارد و کوچک‌ترین گام او را به مخاطبانش منتقل می‌کند.

غلامعلی حدادعادل؛ تز جدید سیاسی
19سمت دارد و در دفاع از حضور همزمانش در تمامی 19 منصب سیاسی و اجرایی‌اش می‌گوید عنایت رهبری بوده و اگر لازم باشد مسئولیت دیگری را هم عهده‌دار می‌شود. غلامعلی حدادعادل هرچند دوست دارد در جرگه سیاستمداران هم صاحب اسم و رسمی شود اما هیچ‌وقت نتوانسته سیاستمدار باشد و سخت‌ترین ضربه در سیاست را هم در آغاز مجلس هشتم از علی لاریجانی خورد و در کمترین زمان ممکن که برایش قابل تصور بود کرسی ریاست مجلس را به لاریجانی باخت؛ باختی که همچنان در ریشه‌یابی آن اصرار می‌کند و  نمی‌خواهد متهم به عقده‌گشایی شود. هرچند او اعلام کرده که قصد ورود به انتخابات 98 را ندارد اما مواضع اخیرش چنان جنجال سیاسی به‌پا کرده که به سختی می‌توان باور کرد او سودای ورود به انتخابات مجلس یازدهم را ندارد.
او قریب به 2هفته پیش در بیستمین همایش انجمن‌های اسلامی مستقل سراسر کشور گفت: «اگرچه تا این لحظه تصمیمی برای ورود به انتخابات پیش‌رو نگرفته‌ام ولی جریان اسلامگرا در انتخابات پیش‌رو فرصت‌ها و تهدیداتی دارد که می‌تواند از فرصت‌های آن استفاده کند. یکی از این فرصت‌ها نارضایتی جامعه از عملکرد دولت است. درنظرسنجی‌های صورت گرفته ۶۰‌درصد مردم عنوان کرده‌اند که در انتخابات مجلس پیش‌رو به نامزدهای مخالف دولت رأی می‌دهند و فقط ۲۰‌درصد ذکر کرده‌اند که رأیشان به گزینه‌های موافق دولت است.»سخنانی که باعث شد نام حدادعادل در فهرست بازماندگان رسیدن به قدرت و سودایشان برای احیای جایگاه سیاسی‌شان اضافه شود؛ بازمانده‌ای که منتظر مهیا شدن فضا برای بازگشت به اوج قدرت سیاسی‌اش است و با شعارهای نو و جنجالی خود را به صدر اخبار داخلی می‌کشاند.

محمود احمدی‌نژاد؛ هویت فراموش شده 
وقتی دولت را به حسن روحانی تحویل داد هرگز به ذهنش نمی‌رسید تا این حد مغضوب جریانی قرار گیرد که هویت سیاسی‌اش را از آنها گرفته بود.
به‌رغم این طرد شدن و در مقابل انکار انتسابش به جریان اصولگرایی، اما او هرگز در حمایت از خطوط قرمزش- اسفندیار رحیم مشایی و حمیدرضا بقایی- ذره‌ای عقب ننشست و با هیاهو‌سازی‌‌های ویژه‌اش که طی 8سال او را در صدر اخبار قرار داده بود همواره حضورش را به مردم و جریان‌های سیاسی یادآوری می‌کند.
 انزوای سیاسی احمدی‌نژاد و دایره نزدیکانش سبب شده که آنها هم از چشیدن طعم تلخ ردصلاحیت‌ها بی‌نصیب نمانند و این تجربه را در 2 انتخابات گذشته- مجلس دهم و ریاست‌جمهوری دوازدهم- در کنار خود داشته باشند، به هرروی اما تحرکات اخیر احمدی‌نژاد در سفر به شهرهای دور و نزدیک پایتخت و نامه نگاری‌اش با ترامپ در سکوت رئیس‌جمهور سابق از یک سو و اقدامات رسانه‌ای نزدیکان او ازجمله عبدالرضا داوری از سوی دیگر موید تلاش آنها برای گرفتن کرسی در بهارستان است تا به واسطه آن بتوانند بازهم به هویت سیاسی‌شان رسمیت ببخشند.


محمدرضا باهنر؛رایزن پشت پرده

محمدرضا باهنر، سیاستمدار تمام عیاری است که به‌خاطر حضورش در 8دوره مجلس- به او لقب پدر پارلمان را داده‌اند- بی‌رقیب‌ترین برنامه‌ریز امور مجلس در بین جناح‌های سیاسی کشور است و در 3سال و اندی که عطای کار پارلمانی را به لقایش بخشیده است خارج از بهارستان فرمان اصولگرایان مجلس را در دست دارد و هرجا که برنامه‌های اصولگرایان، فراکسیون اصولگرایان ولایی و مستقلین با بحران مواجه شده چون ناجی به میدان آمده و رافع بحران شده است. نمونه اخیرش هماهنگی در ائتلاف ولایی‌ها و مستقلین برای ابقای علی لاریجانی در راس بهارستان بود. ائتلاف شکننده‌ای که برای تحکیم آن همه نیروهای اصولگرا از مدیران استانی گرفته تا امام جمعه‌ها را یکپارچه کرد تا نمایندگان ولایی و مستقل ورای نقدهای تند و تیزشان به لاریجانی، رایشان را به نام او به صندوق‌های اجلاسیه چهارم مجلس دهم بیندازند تا محمدرضا عارف در تصاحب ریاست بهارستان ناکام بماند.
باهنر 3سال و خرده‌ای است که مشغول برنامه‌ریزی برای تصاحب اکثریت مجلس یازدهم از سوی اصولگرایان است و برای گرفتن اکثریت مجلس حساب و کتاب می‌کند و از اعتراف به این امر هم ابایی ندارد. او سیاستمداری است که برخی مواضعش را بلند و رسا اعلام می‌کند و برخی امور را چراغ خاموش و بی‌سرو صدا پیش می‌برد، او بارها اعلام کرده که قصد حضور در مجلس را ندارد اما در جهت منافع جریان راست در انتخابات مجلس یازدهم نقش‌آفرین خواهد بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید