زینت جامه هخامنشیان بر تنپوش شما
معصومه اصغری:
لبخند برای لحظهای از چهرهاش محو نمیشود؛ نگاه مشتاقی دارد و سر حوصله به سؤالهای کوتاه و بلند جواب میدهد. در همه جملههایش انگار میخواهد از ظرفیت و بضاعتی بگوید که دم دست ماست و اگر دیر بجنبیم و از آن غافل شویم دیگرانی از راه میرسند و آن را به نام و کام خودشان میکنند. فائزه یزدانی، متولد1364 ـ طراح لباس ساکن تهران ـ هنرمند جوانیاست که هیچگاه فکر نمیکرده وارد این کار شود و نمایشگاه کارهای نوینش که در آن از هنرهای بومی سود جسته تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد اما حالا بینهایت دلبسته این کار شده است و همین حالا که پیش روی ما نشسته طرحهای کارهای بعدیاش را در ذهنش پسوپیش میکند. با او گفتوگویی داشتهایم که میخوانید.
در بیوگرافی شما آمده است که در دانشگاه، رشته ژنتیک خواندهاید؛ رشتهای که هیچ ارتباطی با طراحی لباس ندارد! چطور به سمت این کار کشیده شدید؟ اتفاقا مدتی در زمینه رشته تحصیلیام کارهای مرتبط انجام دادم؛ گاهی تدریس میکردم و مدتی مشغول کارهای پژوهشی بودم اما بهطور محسوسی احساس خلأ داشتم. از پیش، کمی با خیاطی آشنا بودم و بالاوپایینکردن پارچه برای درستکردن چیزی را دوست داشتم. این شد که تصمیم گرفتم آموختن خیاطی را از سر بگیرم.
یعنی از همان ابتدا هم با هدف طراحی به سراغ خیاطی نرفتید؟
نه اصلا. قصدم این بود که کارهای تمیزتری داشته باشم. کلاس نازکدوزی ثبتنام کردم که نتیجهای زودبازده داشت و با کمک این آموزشها بهسرعت توانستم لباسهایی دلخواه بدوزم. در کنار خیاطی به کار نقاشی هم عشق میورزیدم اما هنوز نمیدانستم تلفیق این دو هنر میتواند برای کاری که امروز انجام میدهم راهگشا باشد و بهاصطلاح طرحی نو دراندازد.
فکر پیوستن به جرگه هنرمندان طراح لباس از کجا در شما قوت گرفت؟
مدام دنبال یادگرفتن بودم. فکر میکنم همین روحیه بود که من را به کلاسهای طراحی بزرگمهر حسینپور کشاند. ایشان استادی هستند که بیشتر در زمینه کاریکاتور شهرت دارند اما واقعیت این است که به طور علمی شاخههای مختلف طراحی را تدریس میکنند. استادم به من اعتمادبهنفس دادند و زمانی که متوجه شدند آموزش خیاطی را پشت سر گذاشتهام از من خواستند در زمینه طراحی پارچه کار کنم و خودشان در این زمینه آموزشهایی به من دادند.
یعنی در این نوع کلاسها میشود به تلفیق هنرها با هم رسید یا این به ذوق و خلاقیت هنرجو بستگی دارد؟
اتفاقا در این نوع کلاسها مدام گوشزد میشود که هر هنرجویی به اندازه اشتیاقی که به هنرش دارد میتواند کار نوینی یاد بگیرد و از آن بهره ببرد. استاد به همه یکسان آموزش میدهد اما آن کسی که با انگیزه بیشتری در کلاس حاضر میشود نتیجه بهتری از زمان و انرژی و هزینهای که صرف میکند میگیرد. یک نکته دیگر را هم باید عنوان کنم و آن این است که در کار، پژوهش اهمیت زیادی دارد. کار سخت و دشواری هم هست، چرا که نمیتوان یک گوشه نشست و درباره هنر، پژوهش کرد. این کار نیاز به گشتوگذار و گفتوگو با دیگران، آموزشدیدن، سفرکردن و مطالعه پیگیرانه دارد و به این شکل ما میتوانیم امیدوار باشیم که کار تازهای انجام دهیم.
شما اخیرا نمایشگاهی از لباسهای فاخری که کار طراحی و دوخت آنها را بر عهده داشتهاید برگزار کردهاید که خوشبختانه از آن استقبال خوبی هم شده است. برای رسیدن به طرح نهایی این البسه چه پژوهشها و مطالعاتی انجام دادهاید؟
این از بخت خوب ماست که در کشوری زندگی میکنیم که صاحب اقوام مختلف است. چهارگوشه این سرزمین و نقاط مرکزی آن از دیرباز محل زندگی بلوچها، کردها، لرها، عربها، آذریها، فارسها و خراسانیها بوده است و هر کدام از این اقوام هم از نوعی پوشش مناسب با اقلیم خودشان استفاده میکنند. بسیاری از این البسه امروز از بین رفتهاند و کسی طرحی از آنها به خاطر نمیآورد. بهجرأت میتوانم بگویم که این از سهلانگاری ما و مسئولان فرهنگی مربوط بوده است. من در زمینه البسه این اقوام پژوهشهایی داشتم و به این نتیجه رسیدم که اکنون تنها در بخشهای جنوبی کشور برخی از این طرحهای لباس قدیمی رایج است و میتوان از آنها برای طراحی لباسهای جدید الگو گرفت.
برای این الگوبرداری و گفتوگو با هنرمندان بومی سفری هم به این مناطق داشتید؟
بله. باید میرفتم و از نزدیک میدیدم. خوشبختانه یکی از اقوام ما در بندرعباس ساکن هستند و ایشان در این زمینه کمک زیادی به من کردند. با افراد زیادی گفتوگو کردم و انواع پارچههایی که برای لباسهایشان به کار میبرند را از نزدیک دیدم. به آنها گفتم میخواهم از تزئینات برجسته روی لباسهایم استفاده کنم و آنها خیلی زود به من پیشنهاد کردند که سراغ گلابتوندوزی بروم.
امروز آثار شما با همین هنر، نامآشنا شده است. آیا تا قبل از سفر، نامی از این هنر شنیده بودید؟
متأسفانه خیر. همین است که میگویم هر هنرمندی برای کاری که انجام میدهد اگر پژوهش و مطالعه داشته باشد به نتایج خوبی میرسد. از همان ابتدا، کار هنر دست روی پارچه را دوست داشتم اما بهدنبال طرحی بودم که کمتر مورد استفاده قرار گرفته و در عین حال زیبا و فاخر هم باشد. گلابتوندوزی همان چیزی بود که دنبالش بودم.
این هنر از چه زمانی با اقوام ایرانی همراه بوده است؟
در مطالعاتی که داشتم این برایم روشن شد که در دوره هخامنشیان از این هنر برای دوخت لباسهای درباریان استفاده میشده است؛ با این تفاوت که در آن زمان از طلا و نقره برای دوخت گلهای برجسته و طرحهای مختلف روی پارچهها استفاده میشده است و امروز ما از فلز طلایی و نقرهایرنگ استفاده میکنیم. این هنر هنوز در لباسهای اهالی میناب، بوشهر و بندرعباس به چشم میخورد و کارکردن آن روی پارچه، لباس را بسیار چشمنواز میکند.
برای طراحی و دوخت لباسهایی که در نمایشگاه ارائه کردهاید چه مدت زمان صرف شد؟ در همین مرحله تصمیم گرفتید از هنر نقاشی نیز در کارهایتان استفاده کنید؟
من هیچ کاری را بدون هدف طراحی نکردم؛ دنبال این بودم که با طراحی مثلا مانتویی که دوخته شده بخشی از هویت و فرهنگ مردم سرزمنیم را یادآوری کنم. نوع پوشش افراد به نوعی با نوع تفکر آنها همخوانی دارد و نشاندادن این همخوانی با فرهنگ این مردم، از اهداف من بود؛ به همین دلیل در کنار طراحی از تابلوهای نقاشی هم استفاده کردم که به طور واضحتری نوع پوشش زنان این نواحی را نشان میداد.
یکی از دلایل کمفروشبودن آثاری که کار دست هنرمندان هستند و بهعنوان صنایعدستی از آنها یاد میکنیم گرانبودن این کالاهای فرهنگی نسبت به کالاهای مشابه دیگران است. آیا با این شرایط راهی هست که بتوان مردم را به سوی استفاده از این هنر در زندگی روزمرهشان سوق داد؟
نوع پوشش ما موضوعی کاملا سلیقهایاست اما با توجه به اینکه طراحان خوب ما کارهای سنتی را به نوعی با کارهای امروزی تلفیق کردهاند جوانان، استقبال خوبی از این البسه نشان میدهند. در زمینه قیمت باید به این مسئله توجه داشت که این لباسها مستقیم با دستان هنرمندان سروکار دارند و این پروسهای بسیار زمانبر است. 13لباسی که ما در نمایشگاه اخیر به نمایش گذاشتهایم بیش از 6ماه از من زمان گرفته است. اما در کنار همه این حرفها، یقین داشته باشید که اگر مسئولان از هنرمندان حمایت کنند قیمت تمامشده این لباسها بسیار کمتر از قیمتهای فعلی خواهد بود. حمایت به هنرمند انگیزه تلاش بیشتر میدهد. خانواده و همسرم از مشوقهای اصلی من در این راه بودهاند. شاید اگر این کار من در نگاه آنها بیهوده بود هرگز در این راه به نتیجهای نمیرسیدم. پوشش ایرانی و اسلامی از دغدغههای مدیران فرهنگی ماست اما عملا کار زیادی در این زمینه انجام نمیشود که تأثیرگذار باشد. طراحان این لباسها بهراحتی میتوانند به کارآفرین تبدیل شوند و هنر خود را به دیگران نیز آموزش دهند. فقط با چنین حمایتهایی، هنر بومی و ملی ما زنده خواهد ماند.
از گلابتوندوزی بیشتر بدانیم
نتیجه کاوشهای باستانشناسی در روسیه نشان میدهد که این هنر اصیل و فاخر در سده سوم پیش از میلاد مسیح در ایران رواج داشته است. ایرانیان به وسیله نخهای زرین که با ظرافت ویژهای تابیده میشد، تصویر برگ و گل و پیچک را روی پارچههای پشمی میدوختند. در قرنهای بعد این هنر توسط همسایگان ایران تقلید شد و رواج بیشتری پیدا کرد. زردوزی در گذشته در بیشتر نقاط ایران رواج داشته است اما اکنون تنها در نواحی جنوبی و در شهرهایی مانند بندرعباس، بندر لنگه، بوشهر و نواحی دیگر استان هرمزگان شاهد آن هستیم. گلابتون، طلایی است که از حدیده، کشیده و به هیأت ریسمانهای باریک ساخته میشود و گلابتوندوزی نوعی دوزندگیاست که جنبه تزئینی دارد و در آن نخ گلابتون به کار میرود. هماکنون گلابتوندوزی در ایران با نخهای طلا رایج نیست و گلابتوندوزان به جای استفاده از نخ طلا، از نخهایی که دارای روکش فلزی زرد یا سفید است استفاده میکنند.