صبح روز چهارم؛ شیردل گدار و هوشنگ حسامی
چگونه بازسازی «از نفس افتاده» در ایران جنجال مطبوعاتی به پا کرد؟
سال 1351 فیلم «صبح روز چهارم» به کارگردانی کامران شیردل روی پرده آمد و به عنوان محصولی از موج نوی سینمای ایران مورد توجه منتقدان قرار گرفت. شیردل صبح روز چهارم را براساس از نفس افتاده ساخته بود. یکسال بعد از اکران عمومی فیلم شیردل، هوشنگ حسامی با تماشای از نفس افتاده در یک نمایش محفلی، با نوشتهای تند و تیز که با لحنی طنزآمیز خطاب به گدار نوشته شده و به شکلی کنایی کارگردان از نفس افتاده را متهم به تقلید از صبح روز چهارم میکرد، حسابی پنبه کامران شیردل را زد. ستاره سینما در اسفند1352 مطلب هوشنگ حسامی را با تیتر «آقای گدار وقاحت هم حدی دارد» منتشر کرد. این شروع مطلب حسامی است: «جناب آقای ژان لوک گدار، فیلمساز محترم و جلیلالقدر فرانسوی، سهشنبه شب گذشته به همت آرشیو فیلم ایران موفق به دیدن فیلم از نفس افتاده سرکار که کلی اشتیاق دیدنش را داشتم، شدم و راستش به جای آنکه خوشحال شوم حسابی عصبانی شدم و از شما قطع امید کردم چون دیدم حضرتعالی فیلمی ساختهاید که دقیقا کپی فیلم ایرانی صبح روز چهارم است. این درست است که قضیه کپی رایت در ایران محلی از اعراب ندارد و هر کس هر کاری دلش خواست میکند اما شما که ناسلامتی در فرانسه زندگی میکنید باید دستکم به حق و حقوق مولفان و منصفان توجه میکردید و به علاوه میدانستید که آفتاب همیشه زیر ابر نمیماند و مشت آدم دروغگو باز میشود. اگر سرکار میرفتید از روی تراژدی هملت ورسیون تازهای میساختید حرفی نداشتیم اما شما دست روی قصهای که سازنده محترم فیلم صبح روز چهارم با مرارت بسیار و دستکم با صرف یکسال وقت آن را نوشته، گذاشتهاید و در نهایت بیانصافی با چند تغییر مختصر، همان قصه را فیلم و حتی از این دریغ کردهاید که در تیتراژ فیلمتان بنویسید که به اقتباس از فیلم صبح روز چهارم ساخته شده است. گفتم اقتباس، ای کاش کارتان تنها اقتباس بود، شما که کلی معروفیت دارید و در صف اول فیلمسازان منورالفکر این روزگار ایستادهاید «اقتباس» نکردهاید بلکه به تمامی از روی فیلم صبح روز چهارم که به همت ناقدان فیلم تهرانی، اعتبار جهانی پیدا کرده «تقلید» فرمودهاید و از این کار حتی «عرق شرم» هم به پیشانی مبارکتان ننشسته است ...».
پاسخ شیردل
در شماره بعدی ستاره سینما (شماره سیوششم، نوروز 1353) کامران شیردل پاسخ تندی به مطلب حسامی داد و حسابی از خجالت نویسنده مقاله «آقای گدار وقاحت هم حدی دارد» درآمد.
شیردل در مطلبش که در بخش عمدهای از آن به هوشنگ حسامی حمله شده به این نکته اشاره میکند که موضوع اقتباس از فیلم ازنفس افتاده را تقریبا در تمام مصاحبههایی که در زمان اکران صبح روز چهارم داشته عنوان کرده و به عنوان نمونه از گفتوگویش با مجله تماشا (شماره 101، 10اسفند 1351) مثالی میآورد و اینکه چه فیلمهایی او را شیفته سینما کرده تا جایی که تحصیل در رشته معماری در ایتالیا را رها کرده و به مدرسه سینمایی رفته؛ «... یکی از فیلمها همین «تا آخرین نفس» (از نفس افتاده) بود که میدانیم در زمان خودش چه تازگی و طراوتی را با خود به سینمای خسته و مرده آن زمان آورد و چقدر راهگشا بود و چه رهاوردی بود در تکوین و تثبیت موج نوی سینمای فرانسه و چه مکتبها به دنبال خود آورد... انتخاب این قصه و الهام گرفتن از آن و آن را به طور کلی سرمشق قراردادن تا آنجا که تولد سینماییام را باعث شود، در واقع ارج و احترامی بود که من بر این کار میگذارم و کرنش در مقابل اثری که از بسیاری جهات به آن مدیونم. قصه گدار به خاطر معنایی شخصی که برای خود من داشت از یکسو و از سوی دیگر به خاطر نقش تاریخیاش در سینمای جوان فرانسه و اروپا و سینمای جهانی مرا به خود مشغول میکرد و لذا برایم سرمشقی درخشان بود...
... شما که اینقدر قشنگ و خوانا چیز مینویسید و کلمه وقاحت را به این درشتی و به این سیاهی بالای مقالهتان گذاشتهاید و از کلمات شرم و خجالت و عرق شرم به این وفور استفاده کردهاید حالا وقتی متوجه اعتراف به این فصیحی بنده در مصاحبههای عدیده میشوید و به تاریخ یک سال پیش این مصاحبههای سمعی و بصری توجه میکنید واقعا هیچ هیچ احساسی به شما دست نمیدهد؟ احساس خجالت نمیکنید؟ شما حق دارید آقای هـ -ح وقاحت هم حدی دارد...».
گدار در ایران
«گدار» نوشته ریچارد راود و ترجمه حسام اشرفی اولین کتابی است که درباره کارگردان از نفس افتاده در ایران منتشر شد.کتاب ریچارد راود اثری تحلیلی و موشکافانه است که فیلمهای دهه اول فیلمسازی گدار را با نگاهی ستایشگرانه بررسی میکند